همسرم ( خانمم ) خیلی بد دهن و فحاشی میکنه , نمیدونم چیکار باید بکنم

با سلام , طی چند پستی که توی سایت خواندم دیدم بیشتر , از فحاشی شوهر گفته شده , اما با کمال تعجب من خانمم خیلی بد دهنی میکنه و فحش میده , و در داد و جیغ و فحش دادن زمان و مکان رو هم اصلا نمیشناسه , یعنی حتی جلو در و همسایه هم این کارش رو انجام میده .
ما طبقه اول یک ساختمون میشینیم که خانواده پدریم هم توی همون ساختمون زندگی میکنن .
وقتی جیغ و داد میکنه و فحش میده دیگه نمیدونم باید چیکار کنم , میخوام زمین دهن باز کنه برم توی زمین .
بعضی موقع چنان رفتار های آبرو بری میکنه جلو در و همسایه که دیگه نمیتونم تو چشم همسایه هم نگاه کنم چه برسه به پدر و مادرم .
بالای 20 جلسه رفتیم پیش یک مشاور خوب , اما زمانی که دید همش مشاور داره بهش میگه که این رفتارت درست نیست و ... دیگه نیومد .
این اواخر دیگه من هم تحملم تموم شده و من هم سرش داد و بیداد میکنم . به سمتم حمله میکنه و مشت و لگد میزنه و من هم دستش رو میگریم اینقدر زور میزنه که دستش کبود میشه .
همون رو عکس میگیره و میفرسته برای خواهر و مادرش و میگه شوهرم منو کتک زده بیاید نجاتم بدید!
به همه خانوادم فحش میده .
و....
میخوام بدونم آیا کسی مشکل مشابه من رو دیده؟ آیا میشه وضعمون درست بشه یا نه؟
خواهش میکنم نظرتون رو بگید.

سلام

شما و همسرتون چند سالتونه؟تحصیلات و شغلتون چیه؟
چند وقته ازدواج کردین؟
میشه یکی از دعواهاتون که منجر به این رفتارها از همسرتون میشه رو توضیح بدین؟

من پیشنهاد میکنم که وقتی کار به اینجا میرسه برای اینکه مشاجره بالا نگیره به صورت مقطعی اونجا رو ترک کنید وبرید بیرون هوایی بخورید.چون اگر شما داخل خونه نباشید هم برخورد فیزیکی بینتون صورت نمیگیره و هم بحث بالا نمیگیره

اول از همه تشکر میکنم از توجهتون .
من ۳۴ و خانمم ۲۴ سال
‌هردو لیسانس هستیم . ۳ سال پیش عقد کردیم و ۲ سال هست که‌ اومدیم زیر یک سقف .
کارم هم برای خودم شرکت دارم و برنامه نویس هستم .۲
خیلی رو ارتباط من‌با خانوادم حساسه . با اینکه توی یک ساختمون هستیم اما فقط آخره هفته یا تعطیلات خونه پدر و‌مادرم میریم . آخرین باری که این‌ مشاجره پیش اومد من مادرم رو بردم و‌تا جایی رسوندم و نیم ساعت نشده برگشتم . اما وقتی‌اومدم رفته بود خونه مادرش . وقتی رفتم دنبالش شروع‌کرد جلوی مادرش به‌من‌فحش دادن که چرا من رو هم با خودت نبردی . من زنت هستم باید هرجایی که بخواب با من‌بریم حتما و حتی‌اینکه از در خونه من رو‌ هل داد بیرون . وقتی میخوام از این فضای بحث و دعوا خارج‌بشم نمیزاره.‌مثلا میرم‌ حمام .‌میادو چراغ‌رو خاموش میکنه‌درب رو‌میکوبه و‌نمیزاره فضا‌آروم‌ بشه . وقتی‌بخوام از خونه‌برم میاد دنبالم و تو ساختمون‌یا کوچه دادو بی داد میکنه و بعدش هم اگه‌ بذاره بزم درب رو از تو قفل میکنه و نمیذاره برگردم خونه . همیشه‌به‌ خودم گفتم اشکال نداره . بچگی میکنه . به‌ مرور بزرگتر میشه و تغییر میکنه . اما هر روز‌ بدتر میشه‌اوضامون.

دقیقا همسر سابق من هم این کارا رو میکرد.میرفتم تو حمام تا فضا اروم بشه ابگرمکن رو خاموش میکرد ..برق رو خاموش میکرد...با مشت و لگد میکوبید به در..با این تفاوت که من یک زنم و شما یک اقا....به نظرم ادمها ازدواج میکنن تا به ارامش برسن نه اینکه دچار تنش بشن شب و روز....با توجه به اینکه همسرتون رو پیش مشاور هم بریدن چندین جلسه و نتیجه نگرفتین شاید بهتر باشه خودتون برید و با خانوادش صحبت کنین ...بالاخره اونا بزرگش کردن و بهتر از هرکسی نقاط ضعف و قوت بچه شون رو میدونن.بهتره با پدرش صحبت کنین چون مادرها اینجور مواقع عاطفی و حساس برخورد میکنن.
بگین هرکاری ار دستم برمیامده کردم و مشاور بردمش و ....اما دیگه راهکاری به ذهنم نمیرسه.حرفی از طلاق نزنین.فقط بگین اینجا اومدنم اخرین راهکار منه...

با پدر و مادرش صحبت کردم . بارها . اونها هم بنده خدا ها همیشه میگن مه نباید این کار ها رو انجام بده و حرمت ها رو از بین ببره . اما دیگه اصلا حرمتی باقی نمونده . برداشت خودم اینه که خواهر هاش زیاد روش تاثیر میگذارن چون کلا همیشه دوست داره کارهای های خواهر هاش رو تکرار کنه , ( 5 تا خواهر هستن ) اگر اونها بخوان برن مسافرت , ما هم باید بریم , اگه چیزی بخرن ما هم باید بخریم , خلاصه اینکه خیلی تخت تاثیر خواهر هاش هست . چیزی که بده اینه خواهر هاش تقریبا ارتباطی با فامیل شوهر هاشون ندارن و من فکر میکنم خانم من هم میخواد رفتار اونها رو تکرار کنه . وخیلی وقت گذاشتم و تو آرامش باهاش صحبت کردم اما نتیجه ای نگرفتم . به نظرتون کسی که اینقدر تحت تاثیر اطرافیانش هست , راهی برای تغییر داره؟ اگه داره چیکار باید کرد . این اواخر متوجه شدم که هر وقت خواهرش میخواد باهاش صحبت کنه , وای میسه تا من خونه نباشم . این خیلی نگرانم کرده , نمیدونم علتش چیه .

میشه بپرسم عکس العمل شما چیه در مقابل این رفتارها؟ موقع دعوا نه بعد از دعوا وقتی خانمتون اروم شد شما چه کاری میکنید؟ مثلا اون زمان که خانمون ناراحت شد ورفت خونه مادرش و شما رفتید دنبالش بعد از دعوا چی شد شما چه عکس العملی در مقابل این رفتارش داشتید؟
به نظر من یه مدت در مقابل رفتاراش بی تفاوت بشید.شما همان روال درست زندگی را داشته باشید اگه هفته ای یکبار یا دوبار میرید خونه مادرت اینو ادامه بدید اجازه ندید رفتار خانمتون باعث بشه شما کاری که درسته را انجام ندید یعنی نزارید خانموتون متوجه بشه با داد و بیداد به هدفش میرسه.

اقای payam_pkr گرامی به تالار همدردی خوش آمدید
این رفتارهایی که عنوان کردید، رفتارهایی ابتدا به ساکن هست؟ یعنی وقتی می خواهید بروید سر کار یهو ایشون میاد و دادو بیداد و فحش کاری راه می اندازد که نرو سرکار؟!!!
یا نه رفتارهایی هست که ایشون به صورت واکنشی از خودش نشان می دهد؟ مثلا قرار بوده شما دو تا زن و شوهر با هم در خانه باشید و فیلم تماشا کنید و اتفاقا همان موقع هم مادرتون ازتون درخواست کرده که جایی ایشون رو برسونید؟

اگر همسرتون صبح که از خواب بیدار می شود ناگهان شروع به پرخاشگری می کند و می رود در کوچه جلوی همسایه ها بد و بیراه می گوید ، متاسفانه ایشون دچار بیماری هست و لازم هست که شما برای درمان ایشون همراهی و اقدام کنید
ولی اگر این طور نیست و شما لحطات خوبی هم با یکدیگر دارید ولی وقتی تفاوت نظر دارید و عقاید مختلفی در یک موضوع دارید که با هم به تفاهم نمی رسید و ایشون در برابر شما این موضع را می گیرد و واکنش نادرست از خودش نشان می دهد ، شما می بایست از طریق صحیح با آموختن مهارت های ارتباطی با ایشون برخورد کنید تا هم جلوی تنش گرفته بشه و هم با مرور زمان و صبوری شما ، کم کم روی همسرتون هم تاثیر مثبت بگذارید تا این مشکل برطرف بشود

به خوبی های همسرتون فکر کن و به علاقه ای که به ایشون دارید ، همسرتون هم قطعا شما را دوست داشته که همسرتون شده
منتها تا زن و شوهر با هم هماهنگ بشوند و بتوانند با همدیگر درست و صحیح کنار بیایند ، زمان می برد که می بایست با صبوری این دوران طی شود
یه زمانی زن زودتر به بلوغ فکری می رسد و سعی می کند زندگی زناشویی را اصلاح کند و روش صحیح برقرار کردن ارتباط را با همسرش بیاموزد و جو زندگی را شاد و آرام کند و یه زمانی هم مرد پیش قدم می شود و این مسئولیت را بر عهده می گیرد
در هر صورت درسته که کسی که اقدام به اصلاح زندگی می کنه ، سخی های بیشتری رو متحمل میشه و می بایست صبورتر و قوی تر باشه ولی نتیجه ای که حاصل میشه برای هر دو طرف زندگی هم زن و هم مرد دلنشین و رضایت بخش خواهد بود

متاسفانه تقریبا میشه گفت یک جورایی کنار اومدم با خانمم سعی کردم خشمش رو بیارم پایین . و حتی رفت و آمد با خانوادم رو کمتر کردم . ولی پای موضوعات مختلفی رو باز میکنه و شروع میشه جنگ و دعوا .
تقریبا میشه گفت کلا ۲ الی ۳ بار مادرم رو توی این مدت جایی بردم چون برادرام هستن و اونها این کارهارو انجام دادن . اینطوری نبوده که برنامه ای داشته باشیم و من کنسل کنم و‌ برم که مادرم رو‌ برسونم . اما خانمم اعتقاد داره که تمام خواهر هاش همه کارهاشون رو‌۲ تایی انجام میدن و این یعنی زندگی مشترک . تقریبا هیچ حریم شخصی رو‌ رعایت نمیکنه و حتی به‌زور مشاور‌ تونستم گوشیم‌ رو نگاه نکنه .
ابتدا به ساکن این کار رو نمیکنه . معمولا‌ یه اتفاقی میوفته و بعد شروع میشه . اما نسبتی بین ناراحتی و عگس العمش نیست . به طور مثال یاد یک اتفاق افتادم .‌یک روز صبح که داشتم از خواب بیدار میشدم گفت به من که‌امروز نرو سر کار . بریم خرید . من‌هم واقعا کار داشتم و حتی باید زودتر میرفتم تزش خواستم که خرید رو بگذاریم یک‌روز دیگه و‌ این شد یک دعوای دیگه و گفت که اصلا با خواهرم‌میرم . من خانمم رو دوست دارم و میخوام‌زندگیم زو حفظ کنم اما داره زندگیم داره از هم‌میپاشه . کنترل زندگیم از دستم‌خارج شده
از طرفی خانوادم از شنیدن حرفهاش و فحش هایی‌که میده ناراحت‌شدن و حس میکنم‌ به این‌راحتی ها از یادشون نره . در حال حاضر هم خانه ی پدرشه و برادر و یکی از خواهر هاش پاشونو کردن توی کفش که تا شوهرت خونشو عوض نکنه‌حق نداری برگردی و ما نمیگذاریم . دیگه واقعا درمانده شدم . حتی بعضی‌موقع برای اینکه شیر آب رو تو حمام زیاد باز گذاشتم چند روز توی دعوا و مشاجره‌بودیم . اگر خواهرش یه طلایی چیزی بخره اول از‌همه‌عکسش رو‌شیر میکنه‌تو‌گروهشون و دقیقا چند روز بعد داستان ما شروع میشه که میگه تو خسیسی و برام طلا نمیخری . بالاخره میریم‌بازار که یه چیزی بخرم‌براش و اگه‌چیزه‌ سبکی بخوام بخرم قهز میکنه . یک‌بار کل بازار رو به خاطر اینه گفتم یه چیزی‌انتخاب کن بیشتر از ۲ تومن نشه .قهر کرد و کل‌ بازار رو دنبالش دوییدم و آخرش چند روز‌بعد رفتیم و‌اون‌چیزیو که‌میخواست خریدیم .
حس یه مرد بد بخت بهم دست داده‌ که نتونستم زندگیم رو اداره کنم و الان دیگران دارن‌تصمیم‌میگیرن برای زندگیمون .

‌۳ شب میشه که نخوابیدم از فکرو خیال .
اگر مشاور خوب میشناسید معرفی کنید لطفا . نمیدونم کار مشاور قبلی خوب بوده یا نه.

به نظر من اگه من جای شمابودم . طلاقش می دادم. کسی که حرمت نگه نمی داره ردش کن بره .مگه چندسال می خوای عمر کنی؟؟ اونم با فحش وناسزا تموم بشهو ولش کن برو یک زن عاقل بگیر.

با سلام ب نظر من طلاقش بده این خانم اصلا نرمال نیست الان شما تحمل میکنی اما چن روز ديگه قراره مادر بچه هاتون بشه و بچه ها از اون الگو برداری کنن