چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
با سلام
احتمالا كم و بيش با مشكلات من اشنا هستيد ،من تازه فهميدم كه شوهرم فكر ميكنه كه اگه بهم محبت كنه من پر رو ميشم يه جورايي داره من رو ادب ميكنه
نه حرف قشنگي نه آغوش گرمي نه تماس بدني هيچي هيچي هيچي
ميدونم كه دوسم داره ولي واقعا از اين طرز زندگي خسته شدم واقعا احتياج به گرمي و محبتش دارم اينجوري احساس ميكنم دارم با يه غريبه زندگي ميكنم اصلا احساس صميميت ندارم
نميدونم تا كي كيتونم اينجوري ادامه بدم به خودم و همسرم يه فرصت 3 ماهه دادم يهني تا نوروز كه اگه رفتاراش همينطوري ادامه داشته باشه واقعا ديگه تركش كنم البته اون چيزي از اين تصميم من نميدونه
ولي الان واقعا دوست دارم يه جوري بهش بفهمونم كه راضي نيستم كه منم ادمم نيازايي دارم ولي ميترسم
دوست دارم هم اون هم من اگه از هم انتظاري داريم يا از هم دلخوريم رك و راست و بدون جر و بحث و دعوا بتونيم به هم بگيم و لي اين صميميت رو نميبينم
هروقت ازش ميپرسم كه چه انتظاري ازم داري ميگه من دلم نميخواد انتظاراتمو بگم خودت بايد بفهمي
يا اگه من يه درخواستي ازش بكنم مثلا بگم امشب نر فوتبال و بيا با هم باشيم سريع از كوره در ميره منم ديگه جرئت نميكنم چيزي بگم
خلاصه خيلي كلافه ام يه عالمه حرف دارم كه بهش بگم ولي همشون رو تو دلم تلنبار كردم
شما بگيد بايد چيكر كنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دلم ميخواد داد بزنم بگم بابا جون بخدا من از اين زندگي ناراضيم
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
هاجس عزیزم قرار شد که صبور باشی دختر گل ، قرار شد که بهش خیلی نزدیک نشی تا خودش بیاد سمتت هنوز یک هفته گذشته از او قول و قرار ها ، قرار شد خودت رو سرگرم مسائل دیگه زندگیت کنی قرار شد فکر کنی کسی که باهش زندگی میکنی شوهرت نیست یه هم خونه است باهات ... قرار شد به این مسائل احساسی فعلا فکر نکنی میدونم خیلی خیلی خیلی سخته واست عزیز دلم ولی قربونت برم واسه خودت فعلا یه مدت یه دلمشغولی های دیگه بساز سعی کن یه جور دیگه خودت رو مشغول کنی مثلا اگه مهمونی میاد با هم برین مهمونی مهمون دعوت کنین میدونم این کارها هم دل خوش میخواد و هم فکر راحت ولی فعلا همسرت رو از لحاظ عاطفی و احساسی رهاش کن اصلا بهش فکر نکن...
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
خيلي سخته خيلي سخته خيلي سخته
خسته ام
يعني حداقل نبايد بفهمه كه من از اين وضعيت ناراضي ام؟ [size=medium]
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
سلام هاجس جان. برام تاپیک گذاشتی که شوهر شما هم وقتی عصبی میشه مثل شوهر من رفتار میکنه... خیلی ناراحت شدم. به نظر من این موضوع اگه به همون شدتی باشه که من از زندگیم گفتم خیلی قابل تامل تره تا اینکه همسر شما نسبت به شما سرده. واسه بی میلی و کم توجهی یک مرد بالاخره میشه یه راهی پیدا کرد حتی اگه صبوری بخواد یه زن هرچقدر لازمه صبوری میکنه اما واسه مردی که تو عصبانیت نتونه خودشو کنترل کنه صبوری چاره ساز نیست. من دقیقا نمیدونم شوهر شما چقدر رو خودش کنترل داره ولی شما واسه من نوشتی شوهرمن هم همینطوره...عزیزم اگه شوهرتو دوست داری و فکر میکنی میتونی مشکلش رو حل کنی تمام سعیتو بکن تا مشگل پرخاشگریش حل بشه این که حل شد بقیه موارد همه حل میشن.
شوهرمن فوق العاده به من وابسته است و محبت میکنه ولی به خاطر همین یه مشکل خودم هم روانی شدم. مشکل الان من اینه که توانش رو دارم که بمونم و کمکش کنم و اصلا نتیجه ای خواهد داشت؟؟؟؟؟ یا اینکه تا دیر نشده خودمو از این زندگی غیر نرمال نجات بدم؟
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
بالاخره بي خيالش شدم
ديشب از خونه قهر كردم
ديگه برنميگردم
ميخوام برم دنبال كاراي مهريه و طلاق
تا از اين زندگي مزخرف خلاص شم.
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
هاجس خانم !!!! به نظر من شما اين همه در اين سايت موضوع مطرح نكرده بودي كه آخرش اينطوري بذاري بري خونه بابات. كاش يكم روي اين نظراتي كه بهت داده بودند، دقت كرده بودي. من قبول دارم شرايط سختي بوده. قبول دارم كه همسرت سردو مشكل داره. اما به نظر من خودت هم بي تجربگي زيادي داشتي. به راحتي از طلاق و مهريه حرف مي زني! مي دوني كه چقدر روزهاي اشك و گريه در انتظارته.مي دوني با اين روحيه اي كه الان داري طلاق بهترين راه حل زندگيت نيست؟
كاش همون سه ماه فرصتو براي خودت و همسرت نگه مي داشتي ...
ديگه از اينجا به بعدشم فكر كنم بايد پاي همه سختي هاي روحي كه در انتظارته بايستي و عجز و ناله هاتو كنترل كني.
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
ترجيح ميدم كسي كنارم نباشه و گريه و زاري كنم
تا اينكه يه نفر باشه و گريه و زاري و احساسم كوچكترين اهميتي براش نداشته باشه
بعدشم چرا من بايد گريه و زاري كنم مگه من از شوهرم چي ديدم تا حالا
چه خوبي برام داشته؟
اگه قرار باشه كسي گريه كنه اون بايد به خاطر از دست دادن من گريه و زاري كنه
به نظر شما وضعيت الانم كه مث دو تا روح با هم زندگي ميكنيم فرقي با طلاق داره ؟؟؟؟؟
اين آدم حتي ارزش گريه كردن رو هم نداره
چه برسه به اينكه بخوام عمرمو تلف كنم به پاش
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
هاجس عزیزم دقیقا کاری رو کردی که همسرت میخواست ... که کم بیاری و تو بری درخواست طلاق بدی و ....
امیدوارم مشاوران عزیز بیان بهت راهنمائی کنن
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
درخواست طلاق نميدم مهريه م رو اجرا ميذارم
nc60 عزيز خب اگه قرار به لج و لجبازي باشه و اينكه اون همش قصدش اين باشه كه كاري كنه كه كم بيارم
ديگه مگه مريضم بمونم و خودم رو ازار بدم
بالاخره خودش از مهريه دادن خسته ميشه و ميگه بيا طلاق بگير
همين الان اومد تو اتاقمون
انگار نه انگار كه با هم قهريم
از اين ريلكس بودنش متنفرم
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
به نظر من کارهائی که تو باید بکنی همسرت داره میکنه عزیزم تو باید ریلکس باشی تو باید آروم باشی نباید کم بیاری عزیزم ... تو خونه خودت میموندی بعد میرفتی مهریه را میذاشتی احرا شاید بهتر بود