دچار بحران شناختی در مورد خودم شدم.خودم رو پر از نقص میبینم

:43::43::43::43:
با خوندن حرف هاتون حالم بهتر میشه.امیدوارم این تغییر لحظه ای نباشه.
من الان دارم سخنرانی های استاد شجاعی که تو همین سایت گذاشته شده میشنوم(بخش های دشمن شناسی)خیلی به دردم خورد.مشکل زود رنجی و تنبلی و کسل و ناامید بودن و...مطرح شده.
گاهی اوقات آدم اون چیزی رو که دوست داره از طرف خدا بشنوه ،از طریق بنده های خدا میشنوه،خیلی حالم بهتر میشه وقتایی که میبینم آدمایی هستن که علاوه بر زندگی خودشون به فکر زندگی بقیه هم هستن و براشون وقت میزازن.:72:

.این تاپیکم نگه میدارم که اگه خدای نکرده بازم سیستم های مغزم قاطی کرد بیام اینجا حرفاتونو بخونم و حرفامو بزنم.دوستووون دارم:43::43::43:

سلام دوست عزیزم
در رابطه با زبان انگلیسی هم که یکی از دغدغه هات هست، پیشنهاد می کنم تایپیک آقای love less رو ببینی..توضیحات و راهنمایی های خوبی رو ارائه دادن.
راه حل من واسه بیکاری: یادگیری زبان انگلیسی

http://www.hamdardi.net/thread-36153.html

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط tanin-91

ولی بدترین بودن مثل عذابه واسم.اینکه بین طیف پایین جامعه باشم وحشت زدم میکنه.اگه یه کسی بین بقیه کوچیکترین حرکتی که باعث تحقیرم بشه انجام بده اصلا نمیتونم خودمو کنترل کنم و حتما گریه میکنم!

چیزایی که حس میکنم شکست خوردم:
1- توی دانشگاه از ترم اول اصلا وضعیت درسیم خوب پیش نرفت.اصلا چیزی که انتظار داشتم اتفاق نیفتاد .فکر میکردم مثل مدرسه جزو افراد برتر کلاس میشم یا لااقل یه کار متفاوتی در رشته خودم انجام میدم که حائز اهمیت باشه ولی به هیچ کدوم نرسیدم.
2-از نظر رفتاری تقریبا خجالتی و کم حرف هستم و نمیتونم مثل بقیه دخترا سر زبون دار باشم .
3-هنوز مجردم و خواستگار جدی ای نداشتم که علتش رو کمبود اعتماد به نفس و همون سر زبون دار نبودنم میدونم.

---

در مورد این که گفتی از این که بین طبقه پایین جامعه باشی (فکر می کنم منظورت اینه که عضو این طبقه باشی) وحشت می کنی،
این را بدون که چیزی که بهش فکر کنی و نگرانش باشی ناخودآگاه به طرفش می ری و جذبش می کنی.
منظورم این نیست که بخواهی به شکل اغراق آمیزی به "راز" معتقد باشی. نه.
مخصوصا چون گفتی به شکل اغراق آمیزی منتظر معجزه و ارتباط با خدا هستی و نمی خوام با مطرح کردن این موضوع جهت وسواست عوض بشه و فکرت را درگیر این مسائل کنی.

اما در مجموع مثبت باش، مثبت فکر کن، مثبتها به طرفت می آن.


1- مثبت فکر کن. دیگه نگو من که کار گیرم نمی آد. ازدواج هم که نمی تونم بکنم، ...
2- به خودت برس. دوش گرفتن، مرتب بودن و لباس مرتب پوشیدن باعث می شه حالت بهتر باشه.

3- تصویر ذهنی ای که از خودت داری مثبت باشه.
4- سعی کن همیشه لبخند ملایمی توی صورت و نگاهت باشه.

5- به دیگران لطفهای کوچیک بکن. باعث می شه شاد بشی و نسبت به خودت حس مثبت پیدا کنی. مثلا جای خودت را توی مترو به خانم مسنی تعارف کن.
6- یک اصول کلی را برای خودت تعریف کن و همیشه بهشون مقید باش. در واقع اصول کلی زندگیت باید مشخص باشه تا با رعایت اونها حس کنی در مسیر مورد نظرت هستی. نه این که سرگردان و بی هدف باشی. در مسیر بودن بهت کمک می کنه از عملکردهات راضی باشی.

7- با آرامش، شمرده و مطمئن صحبت کن. سعی کن موقع صحبت با دیگران باهاشون تماس چشمی داشته باشی.
8- یه عادت ساده را شروع کن. مثلا زیاد آب خوردن، یا صبحها 10 دقیقه نرمش کردن. یه کار ساده که بتونی انجام بدی و مداوم انجامش بدی تا به اعتماد به نفست کمک کنه. دقت کن که اگر کار سختی را انتخاب کنی، می تونه در جهت عکس عمل کنه.

9- یک کار مثبت داوطلبانه برای دیگران انجام بده. مثلا توی یکی از تاپیکهای همدردی که می تونی، کمک کن.
10- مثبت ها و نعمت های زندگیت را ببین و شکر گزار باش.

11- دانش و مهارتت را در زمینه ای که دوست داری و استعداد داری، بالا ببر. مثلا همین زبان که یکی از دوستان اشاره کردند.

سر و زبان دار بودن الزاما باعث جذب خواستگار نیست. شما می تونی دختر آروم و جذابی باشی. همه که نباید شیطون و پر سرو صدا باشند.
همه مردها هم در این مورد سلیقه یکسان ندارند.

----------------------------
در مورد طیف پایین جامعه که نوشته بودی، نخواستم وارد بحث طبقه بندی های اجتماعی و ... بشم که تاپیکت منحرف بشه.
فقط این را در نظر داشته باش که طبقات بالای اقتصادی، اجتماعی جامعه، الزاما خوشبخت و شاد نیستند.

سلام خانم طنین

خب خدا روشکر میگی که به یه آرامشی فعلا رسیدی.

من فقط میخواستم یه نکته ای رو بگم که دارم درموردش مطالعه میکنم. و اون هم طب سنتی هست. که تاثیر مزاجها رو بر روحیات و اخلاقیات و تصورات میگه. عزیزم بنظرم برو یه تست بزن تو سایت ها هست. مزاجت مشخص شه. و غذاهایی که به تعادلشون کمک میکنه. احساسم میگه شما جزء مزاج سودا یا بلغم هستی که بیشتر ادمهای افسرده گذشته نگر ناامید و ... هستند اما با خوردن و نخوردن یه سری غذاها می تونی تا حد ممکن حال خودت رو خوب کنی.

موفق باشید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بانوی آفتاب

سلام دوست عزیزم
در رابطه با زبان انگلیسی هم که یکی از دغدغه هات هست، پیشنهاد می کنم تایپیک آقای love less رو ببینی..توضیحات و راهنمایی های خوبی رو ارائه دادن.
راه حل من واسه بیکاری: یادگیری زبان انگلیسی

http://www.hamdardi.net/thread-36153.html

---

سلام عزیزم.ممنونم.بله تاپیکشونو دیدم و دورادور پیگیر بودم.ممنون از راهنماییتون:43::72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شیدا.

در مورد این که گفتی از این که بین طبقه پایین جامعه باشی (فکر می کنم منظورت اینه که عضو این طبقه باشی) وحشت می کنی،
این را بدون که چیزی که بهش فکر کنی و نگرانش باشی ناخودآگاه به طرفش می ری و جذبش می کنی.
منظورم این نیست که بخواهی به شکل اغراق آمیزی به "راز" معتقد باشی. نه.
مخصوصا چون گفتی به شکل اغراق آمیزی منتظر معجزه و ارتباط با خدا هستی و نمی خوام با مطرح کردن این موضوع جهت وسواست عوض بشه و فکرت را درگیر این مسائل کنی.

اما در مجموع مثبت باش، مثبت فکر کن، مثبتها به طرفت می آن.


1- مثبت فکر کن. دیگه نگو من که کار گیرم نمی آد. ازدواج هم که نمی تونم بکنم، ...
2- به خودت برس. دوش گرفتن، مرتب بودن و لباس مرتب پوشیدن باعث می شه حالت بهتر باشه.

3- تصویر ذهنی ای که از خودت داری مثبت باشه.
4- سعی کن همیشه لبخند ملایمی توی صورت و نگاهت باشه.

5- به دیگران لطفهای کوچیک بکن. باعث می شه شاد بشی و نسبت به خودت حس مثبت پیدا کنی. مثلا جای خودت را توی مترو به خانم مسنی تعارف کن.
6- یک اصول کلی را برای خودت تعریف کن و همیشه بهشون مقید باش. در واقع اصول کلی زندگیت باید مشخص باشه تا با رعایت اونها حس کنی در مسیر مورد نظرت هستی. نه این که سرگردان و بی هدف باشی. در مسیر بودن بهت کمک می کنه از عملکردهات راضی باشی.

7- با آرامش، شمرده و مطمئن صحبت کن.
8- یه عادت ساده را شروع کن. مثلا زیاد آب خوردن، یا صبحها 10 دقیقه نرمش کردن. یه کار ساده که بتونی انجام بدی و مداوم انجامش بدی تا به اعتماد به نفست کمک کنه. دقت کن که اگر کار سختی را انتخاب کنی، می تونه در جهت عکس عمل کنه.

9- یک کار مثبت داوطلبانه برای دیگران انجام بده. مثلا توی یکی از تاپیکهای همدردی که می تونی، کمک کن.
10- مثبت ها و نعمت های زندگیت را ببین و شکر گزار باش.

11- دانش و مهارتت را در زمینه ای که دوست داری و استعداد داری، بالا ببر. مثلا همین زبان که یکی از دوستان اشاره کردند.

سر و زبان دار بودن الزاما باعث جذب خواستگار نیست. شما می تونی دختر آروم و جذابی باشی. همه که نباید شیطون و پر سرو صدا باشند.
همه مردها هم در این مورد سلیقه یکسان ندارند.

----------------------------
در مورد طیف پایین جامعه که نوشته بودی، نخواستم وارد بحث طبقه بندی های اجتماعی و ... بشم که تاپیکت منحرف بشه.
فقط این را در نظر داشته باش که طبقات بالای اقتصادی، اجتماعی جامعه، الزاما خوشبخت و شاد نیستند.

---

ممنونم شیدا جان:43:
چشم نکاتی که گفتی سعی میکنم بیشتر بهشون عمل کنم.
فقط یه مشکلی هست.من خیلی و بیشتر مواقع دلم میگیره،خیلی هم میگیره.اینجور وقتا واقعا دل و دماغ انجام کاریو ندارم.مثلا الان سه روزه حتی یه صفحه درس هم نخوندم.چون تا میشینم تمرکز کنم یه غم بزرگ میاد سراغم.و تمایل به گریه کردن دارم.کسی هم دلیلشو میپرسه هیچ دلیلی نمیتونم براش بیارم: (

طبقه پایین جامعه منظورم از نظر اقتصادی نیست.مثلا بین جمع علمی ای باشم که دانشم از همشون کمتر باشه.یا تو انجام دادن کاری تو یه گروه کمترین نتیجه رو بگیرم(که متاسفانه آدم خیلی نتیجه گرایی هستم!)
بازم ممنونم ازت شیدای گل:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پرواز1

سلام خانم طنین

خب خدا روشکر میگی که به یه آرامشی فعلا رسیدی.

من فقط میخواستم یه نکته ای رو بگم که دارم درموردش مطالعه میکنم. و اون هم طب سنتی هست. که تاثیر مزاجها رو بر روحیات و اخلاقیات و تصورات میگه. عزیزم بنظرم برو یه تست بزن تو سایت ها هست. مزاجت مشخص شه. و غذاهایی که به تعادلشون کمک میکنه. احساسم میگه شما جزء مزاج سودا یا بلغم هستی که بیشتر ادمهای افسرده گذشته نگر ناامید و ... هستند اما با خوردن و نخوردن یه سری غذاها می تونی تا حد ممکن حال خودت رو خوب کنی.

موفق باشید.

---

سلام
نمیشه گفت آرامش قطعی.حالم نوسان داره.: )

اینم نتیجه تستم:
مزاج فعلی شما تر است.
به لحاظ سردی و گرمی متعادل.
درجه تری : 1 از 4

مزاج شما غلبه سوداوی حاد دارد

عزیز دلم وقتی این فکرها سراغت میاد باید به داشته هات فکر کنی واین باعث مشه خدا رو شکر کنی..

نمیدونم تا حالا به این فکر کردی که چه خانواده خوبی داری و اگه همه دنیارو بهت بدن حاضر نیستی یکیشونو از دست بدی..چه حس خوبیه همه اعضای خانواده ادم سالم باشن و

سایشون بالای سر ادم باشه.. تا حالا واست پی اومده به قسمت های بیمارانی که روی تخت بیمارستانها خوابیدن سر بزنی..در این موارد ادم واقعا اشکش در میاد که چرا قدر داشته هاشو

نمی دونه..چند وقت پیش بایکی از اشناهای دور حرف می زم که ادم خیلی خیلی موفق و پولداری بود جوری که خیلی ها حسرتشو می خوردن..ولی پای صحبتاش که نشستیم فهمیدم

چه دل پر دردی داره طوری که اشکش میومد..یکی از اعضای خانوادش مریضی سختی داشت می گفت حاضرم همه چیزمو بدم و کلا هیچی نباشم اما خودم و اعضای خانوادم سالم باشن..

مشکل ما ادم ها همینه تا چیزهایی که داریم قدرشو نمی دونم وقتی از دست می دم می فهمیم با ارزش ترین چیزها بوده..

در کل اگه بخوام راهنماییت کنم به نظرم یک برنامه روزانه (اولش سبک باشه تا بتونی اجرا کنی)واسه خودت درست کن و خودتو مجبور کن که اجرا کنی..رفته رفته با برنامه ریزی پیش بری

پیشرفت می کنی:72: