وابستگی همسرم به خانواده اش
با سلام و خسته نباشید.من 23 سال دارم .یک سال و نیم هست ازدواج کردم همسرم یک سال از من بزرگتر است من لیسانس دارم و دیپلمه هست.مشکل ما اینه که او خیلی بچه ننه است یعنی هر چی این مادر پدر بگن وحی منزل است و بی چون و چرا درست است.شغل ازاد دارد ونزدیک خونه پدرش و همیشه با اونهاست.خانوادگی مغرور هستند و همه رو مشخره میکنن.در صورتی که خودشان از لحاظ رتبه اجتماعی و شغلی در هیچ حدی نیستند.از طرفی همسر من با وجود ابراز محبت شدید خانوادهام هیچ محبتی به انها ندارد._مثلا همین اخیرا ما رو بردن مشهد به خرج پدرم)اما هیچ علاقهای ندارد.از طرف دیگر من یک جاری دارم که مادر شوهرم فرق بسیار شدیدی بین من و او میگذارد برایش هدایای بسیار میخرد و محبت زیادی هم از لحاظ عاطفی میکند و وقتی من با شوهرم مسءله رو در میان گذاشتم که چرا مادر شما اینقدر فرق میگذارد گفت:من میدونم فرق میذاره خیلی وقته بهت گفتم.چی کار میتونی بکنی؟شما به من بگید چه کار کنم؟ در بر خور با این خانواده بی منطق چه کنم؟ممنون
RE: وابستگی همسرم به خانواده اش
با سلام
من دختری 25 ساله هستم که 3 سالی است که ازدواج کرده ام.
من عاشق یک زندگی گرم شاد و صمیمی هستم اما شوهرم انسان فوق العاده مغرور و بدبین و خودخواهی است که بیشتر به دنبال علاقه مندی های خود است. بیشترین زمان در منزل را صرف کار با کامپیوتر یا تلویزیون میکند.من بارها از او خواسته ام که وقتی در منزل است سعی کند زندگی را شاد کند و بیشتر وقت را با هم بگذرانیم اما اصلا گوش نمیکند شبها تا دیر وقت پای کامپیوتر یا تلویزیون است.
من با گریه و دعوا و قهر و خواهش و التماس از او خواسته ام که این کارها را نکند اما او وقتی من حرف میزنم سکوت مطلق میکند و اگر هم خیلی خسته شود به من حرفهای بد میزند و خودش گریه میکند.
رابطه او با خانواده خودش واقعا خوب است. پدر و مادرش را می پرستد و اگر کاری از او بخواهند در جا انجام میدهد. اما اگر من همان کار را بخواهم اخم میکند و انجام نمیدهد.
مادرش زن بدبین و گنده گویی است. از همه بد میگوید و به هیچ کس اعتماد ندارد. شوهر من هم خیلی از اخلاقیات مادرش را گرفته با اینکه با خانواده خودش اینقدر خوب است دشمن خونی خانواده من است و همیشه به آنها اخم میکند و چون میداند من از اخم کردن متنفرم همیشه این کار را انجام میدهد.با اینکه خانواده من واقعا به او احتراممیگذارند.
من چون زندگیم را خیلی دوست دارم هر چه قدر هم که او تقصیر کار باشد باز هم من جلو میروم و با او آشتی میکنم اما همیشه میگوید کارت را میکنی بعدهم معذرت میخواهی. با اینکه من واقعا در آن کار هیچ تقصیری نداشتم و بد بینی های او باعث چنین طرز فکرهایی شده.
من قبل از ازدواج دختر مستقل با اعتماد به نفس بالا بودم اما اینقدر به من امر و نهی کرد و از من ایراد گرفت که تبدیل شده ام به یک دختر بدبختی که همیشه دلواپس است.
کار هر شب من مخفیانه گریه کردن است درد دلم را به هیچ کس نمیتوانم بگویم. چند بار به پدر و مادرش گفتم اما بدجوری من را سر جایم نشاندند و فقط طرف پسرشان را گرفتند با اینکه پدر و مادر من همیشه طرف او هستند . من واقعا به آخر خط رسیده ام تو را به خدا یک راهی جلوی پای من قرار دهید.
RE: وابستگی همسرم به خانواده اش
سلام ماهان 1360
یکم: ورود شما را به تالار همدری خیر مقدم می گویم. شما من و سایر دوستان را در این سایت همراز ،همراه و همدرد خودتون وهمسر عزیزتون بدانید.
دوم: امیدوارم اگر پاسخ مرا در بالای این صفحه به ترگل خوانده اید، یکبار دیگر برگردید و با دقت و با دید اینکه چگونه آنرا عملی کنید، مطالعه فرمائید. بعضی از بندهای پاسخ کاملا در مورد شما هم صدق می کند. به عنوان مثال شما هم از برچسب و لقب دادن به همسرتان استفاده می کنید. مثل اینکه گفته اید:«شوهرم انسان فوق العاده مغرور و بدبین و خودخواهی است که بیشتر به دنبال علاقه مندی های خود است»
از طرف دیگر صغرا کبراهای به ظاهر منطقی شما به نظر واقع بینانه نمی رسد مثل اینکه گفته اید :«دشمن خونی خانواده من است و همیشه به آنها اخم میکند و چون میداند من از اخم کردن متنفرم همیشه این کار را انجام می دهد».
نکته ای که می تواند برای شما کارگشاء باشد اینست که با توجه به شغل و سختی کارهمسرت( که اشاره نکرده اید)، ممکن است فرسودگی ، یکنواختی و کسالت شغلی او موجب این شود که خانواده را به عنوان آرامش بخش، تنوع بخش و بستر امن جهت استراحت انتخاب کند، اما در خانه( که البته این نقطه قوت همسرت هست، که در خانه دنبال تنوع و لذت می گردد نه در بیرون)، او دچار یک خطا شده است. و سهل ترین روش ها را به زعم خود پیش گرفته است. به زبان دیگر در رقابت بین شما، و سایر دلمشغولی ها، ظاهرا شما در ایجاد کشش ها و تنوع ها بازنده بوده اید.
پیشنهاد من اینست به جای اینکه خود را منفعل ومفعول صرف در نظر بگیرد و منتظر باشد تا او به عنوان فاعل تغییری ایجاد کند( مانند اینکه گفته ای: بارها از او خواسته ام که وقتی در منزل است سعی کند زندگی را شاد کند و بیشتر وقت را با هم بگذرانیم اما اصلا گوش نمیکند شبها تا دیر وقت پای کامپیوتر یا تلویزیون است. من با گریه و دعوا و قهر و خواهش و التماس از او خواسته ام که این کارها را نکند). بهتر است خود مسئولیت تغییر را بپذیرید و کارهایی را انجام دهید، که او منفعلانه دنبال شما باشد. من اینجا با خودسانسوری و بسته می گویم که شما در صورت استفاده از ظرفیت های زنانه خود می توانید هزاران هزار روشهای جذب را برای همسر تنوع خواه، و سرگرمی طلب خود فراهم کنید. بعضی این مهارتها در جذابیت های جنسی و جسمی شما نهفته است، بعضی در روش رفتاری شما نهتفه است. عشوه و پیش کشیدنها و پس کشیدنها، تغییر الگوهای عادتی خود( مثل اینکه حداکثر انرژی را روی پخت و پز و تمیزی منزل احتمالا می گذارید) بهتر است این الگوها تغییر کند. می بینم که با اینترنت کار می کنید و مهارت کافی دارید. بهتر است سایتهای جذاب و پرباری بیابید و بعضی وقتها با او همراهی کنید. یا جکی ، خاطره ای ، حرف نغزی، مطلب علمی یا ....، را بیاموزید و در هنگام تعریف و ... با او ارتباطهای جدیدی را برقرار کنید. از سایر زیبایی های خود استفاده کنید، طرز بیان، نحوه حرکت، سبک فکر کردن( بسیار مهم هست. بعضی نحوه فکر کردنها موجب سنگینی خاصی در رفتار فرد می شود. تحرک او کم می شود و به عکس تند و تیز بودن و شاداب بودن (مثل رقص، شوخی های پر انژی ، سربه سر گذاشتن و ....) ، ممکن است با ایجاد تغییر در مهر ورزی در شما هیجان جدیدی را در وی ایجاد کند. اگر او معمولا در روابط پیش قدم می شده، حالا شما این روش را با پیش قدم شدن خود تغییر بده، او همیشه یک نوع سبک زناشویی برقرار می کرده، حالا شما به این سبکها تنوع ببخش، اگر به هنگام بحث از طرف همسرت، شما مانند یک خانم با وقار با فروتنی جواب می دادی حالا با سبک احساسی و طنازی صرفا او را ببوس و بگو هرچی تو بگی؟!.... فراموش مکن مهارتهای احساسی همراه با مهارتهای ارتباطی می تواند کلید راهگشایی در ایجاد یک ارتباط غنی و دوست داشتنی بین شما و همسرتان فراهم آورد.
استفاده از لباسها، مخصوصا لباس خواب، میزان آرایش، و تنوع هایی که در نحوه نگرش و فکر خود ایجاد می کنید، باعث می شود همسرت همواره در ارتباط با تو احساس مثبتی داشته باشد.
اگر به هر حال در یک مدت 3 تا 6 ماه با تغییرات شگرف و تحسین برانگیز خود موجب شدی او در رویه خود تغییر ایجاد کند، شاید وجود یک فرزند در بهبود این امر تسریع ایجاد کند. اگر فرزند نیز دارید باید بدانی که نیاز هست توجه خود را علاوه بر فرزند به او نیز معطوف داری. تا فاصله عاطفی بین شما ایجاد نشود.
مطلب آخر که در پاسخ من به ترگل نیز آمده است و مهم هست. بحث نیازهای همسرت هست. اگر همسر شما توسط خانواده اش جلب می شود، این بسیار اهمیت دارد. چه کشش هایی از طرف خانواده وجود دارد که شما فاقد آن هستید. و خانواده اش چه نیازهایی را از او برآورده می سازند...
RE: وابستگی همسرم به خانواده اش
سلام دوستان خوبم : ترگل وماهان
اقاي سنگ تراشان خيلي خيلي قشنگ و عالي راهنمايي كردند لطفا سرسري و بي توجه نگذريد اگر بتوانيد نوشته ها و توصيه هاي ايشان را پيرينت بگيريد و هرروز چند بار بخوانيد خيلي نكات ظريفي را اشاره كردند .ادم يك وقت مشكلش را مطرح مكند چون با گفتن، احساس راحتي مي كندولي گاهي به پاسخ و توصيه اي كه ديگران مي كنند بي توجهي مي كندو بي تفاوت ازكنارش مي گذرد . به عنوان خواهرتان از شما مي خواهم خوب به جوابهاي اقاي مدير توجه كنيد.نكاتي كه ممكن اگر به ان اهميت داده شود و به كار گرفته شود از ،ازهم پاشيدن يك خانواده جلوگيري كند. يا يك خانه سردو بي روح را به يك كانون گرم وصميمي تبديل كند. به همين راحتي .فقط بايد همت كرد .ازهمين الان .فردا ديره .اي كاش قبل ازاين كه كار از كار بگذرد ...........
خانمهاي شوهردوست :شما كه انها را اينقدر دوست داريد و نگران از دست دادنشان. لطفاتوصيه هاي ايمني را جدي بگيريد.
متشكرم.التماس دعا دارم ازتون.
RE: وابستگی همسرم به خانواده اش
سلام به همگی .
جواب آقای سنگ تراشان به ترگل خیلی آموزنده بود ، من که کلی حال کردم . چون اگه یکی یه همچین رفتاری رو با من بکنه زود میگم به "جهنم که تحویلم نمی گیره " و بعدش هم دیگه برام حساسیتی ایجاد نمیکنه !!! ولی این روش من پاک کردن صورت مسئله ست در حالی که پست آقای سنگ تراشان جواب دادن به این مشکله .
RE: وابستگی همسرم به خانواده اش
سلام ترگل و ماهان عزیز
باتشکر از راهنمایی های جالب و بسیار مفید آقای دکتر سنگ تراشان ادامه سخنان آقای سنگ تراشان باید اضافه کنم که اقایون از همسرهایی که خیلی در منزل براشون مادر باشن خوششون نمی یاد به نظرمن یک زن در منزل کنار همسرش باید بیشتر یه بچه باشه خودش رو لوس کنه گاهی اوقان از کلماتی استفاده کنه که شوهرش بهش بخنده و دوباره به صورت کلک های زنانه مثلا ناراحت بشه و شوهرش رو برای امدن طرف خودش تحریک کنه (( البته باید ببخشید و لی خوب می گم مثلا وقتی شوهرتون نشسته داره فیلم می بینه برو روی پاش بشین و با اون شروع کن از فیلم تعریف کردن یا هیجان دادن به فیلم گاهی اوقات بگو اه چرا اینجور شد همسر شما احساس می کنه شما چقد ربا اون همفکر هستید به نظر من اقایون اینجور برخورد هارو خیلی دوست دارند )) .اما در بیرون از منزل باید یه شخصیت کاملا محکم باشه حتی در برابر خانواده همسرت معمولا خانواده همسر به عروسهایی که کمی پر تر هستند و از نظر صحبت منطقی تر و محکم تر صحبت می کنند رو به عنوان عروس عاقل می دونند و بیشتر احترام می کنند تا کسی رو که معمولی صحبت می کنه یا خیلی چیزها رو سر سری میگیره سعی کن در برابر خانواده همسرت خودتون رو آدم منظمی جلوه بدید لازم نیست همه کاری در منزل خانواده همسرتون انجام بدید سعی کنید کارهای خاص رو انجام بدید . اگر مادر شوهرتون ادم عجولیه سعی کن زود تر کارت رو شروع کنی که زود تمام بشه که از حوصله دار بودن شما خسته نشه همانطور که شوهرت رو جذب خودت می کنی باید خانواده شوهرت رو هم به سمت خودت جذب کنی وله در مرحله اول همسرتون مهم هستند ( هرکسی رو د رحد ارزش و شخصیتش احترام کنید و رفتار کنید بعضی افراد جنبه زیاد محبت دیدن رو ندارند و ممکن این محبت زیادی به ضرر شما تمام بشه ) البته این مورد در رابطه با همسر صدق نمی کنه .
امیدوارم که موفق باشید .
RE: وابستگی همسرم به خانواده اش
با سلام
من زنی هستم 26 ساله که تنها 10 ماه است که عروسی کردم . در این مدت همسرم دو با ر مرا از خانه بیرون کرده است . الان هم بیرونم کرده و 2هفته است که سراغی از من نگرفته است . ما با هم همکار هستیم . اختلاف ما بر سر همین وابستگی به خانواده است . او حاضر است توی دهن من بزنه اما به خاطر حرف اشتباه خواهرش هیچ چیزی به او نگوید . حالا من چکار کنم . اگه دیگه سراغم نیاد ؟ من خیلی دوستش دارم خیلی و دلم براش تنگ شده . می ترسم دیگه منو نخواد و ولم کند . چه کار کنم ؟ تا کی صبر کنم ؟ همیشه به من می گفت من خیلی دوستت دارم و نمی توانم ازت دور باشم . دلم برات تنگ می شه اما الان 2 هفته است که محلم نذاشته حتی در اداره هم ...
کمکم کنید
RE: وابستگی همسرم به خانواده اش
سلام صداقت جان خوش آمدی امیدوارم که بچه های این تالار بتونند مشکل شما رو هم باراهنمایی های جالبشون حل کنند .
موفق باشی
RE: وابستگی همسرم به خانواده اش
ممنون
من واقعاً نیاز به کمک دارم . نمی دانید چقدر فکرم مشغول این موضوع شده تا جایی که اصلا سر کار حواسم نیست . تمام فکرم همسرمه . یعنی منو فراموش کرده و دیگه نمی خواد با هم باشیم ؟ یعنی ممکنه همه چیز به همین راحتی تموم بشه ؟ می گم شاید خانواده اش بهش می گن کاری بهش نداشته باش . نمی دونم . آخه ما با هم دعوای سختی داشتیم به خانواده همدیگه ناسزا گفتیم . هر وقت با هم دعوا کردیم بهم گفته برو خونه بابات . من هم گفتم باشه می رم از خدامه اونجا ارامش دارم . از دست تو هم راحت می شم . من ÷در و مادرم را نمی ذارم تو رو بگیرم .
ولی با همه این حرفها اون خیلی ÷سر خوبیه . خیلی با محبت فقط خیلی طرف خانواده اش را می گیره حتی به خاطر زن عمو و .... با من دعوا می کنه و حاضر نیست ب÷ذیره که اونها اشتباه حرف زدند یا عمل کردند . اصلا حرفهای منو قبول نداره و می گه تو غیر طبیعی هستی . برای عروسی من گفتم برای لباس عروس خودمون بریم گفت نه مامانم گفته یا من یا خواهرت باید باشند . گفتم خرید عقد خودمون بریم گفت نه مامانم گفته من حسرت دارم . حتی گل ماشین عروس و دسته گل عروس را با خواهرش رفت انتخاب کرد و فرداش گفت ما رفتیم انتخاب کردیم . برای این موضوع کلی دعوا کردیم اما هرگز ن÷ذیرفت که اشتباه کرده و گفت همه همینطوری هستند و تو غیر طبیعی هستی . همه با مامان می رن خرید و لباس عروس و .... .
البته در کنار همه اینها خوب من هم اشتباهاتی داشتم . اما من فقط می خواستم بگه بابا تو راست می گی قبول دارم اینها اشتباه است اما خوب بزار هر طور مامانم می گه عمل کنیم . همین برای من کافی بود که بدونه حق من ضایع شده . من در چیزهاایی که خواسته هام بوده برآورده نشده .مگه من چند بار عروس می شم .؟