مشکل در ادامه روابط جهت آشنایی برای ازدواج
سلام دختری هستم 27ساله شاغل تحصیلکرده از لحاظ ظاهری هیچ گونه ایرادی ندارم فقط تنها مشکل من ارتباط صحیح و اجتماعی با دیگران هستش البته با ارتباط کوتاه مشکلی ندارم فقط نمیتونم این رابطه رو ادامه بدم و حفظ کنم مثلا تو مهمونی ها و جشن ها هیچجور نمیتونم ابراز وجوود کنم و بتونم کسیو بخودم جذب کنم هفته گذشته مهمونی یکی از اشناهامون رفتیم که جو کاملا دخترونه بود من دخترایی رو اونجا دیدم که جدا از خودم بدم امد دیدم از همه چیز و همه کس عقب هستم نه بلدم قشنگ صحبت کنم نه اینکه مثل بقیه گرم بگیرم و خوشبگذرونم و کاری کنم که به جو هم خوش بگذره خلاصه مثل ماست دلم نمیخواد اصلا اینجوری باشم اماهرکار میکنم هرچی سعی میکنم انگار نمیشه انگار از بدو تولد بابقیه فرق دارم بخدا عذاب میکشم در رابطه با جذب جنس مخالف بسیار ضعیف هستم ینی یکیو میتونم در یک بار جذب کنم اما همون یکبار و ادامه اون برام غیر ممکن میشه و یجورایی ساده بازی درمیارم طوری که طرف ازمن زده میشه و نمیتونه هیچجور روی من برای ازدواج حساب کنه راستش الان پسرا دیگه دنبال دختر اروم و کم حرف و خانه دار نیستن همه پسرا دنبال دخترای پررو و لوندن من خیلی نا امیدم بهم بگید چیکار کنم بخدا ظاهرم خوبه ولی ظاهر کافی نیست خیلی دوست دارم نحوه رفتار حرف زدن رو یاد بگیرم مثلا ب طور مثال یبار با یه اقایی جهت ازدواج اشنا شدم جلسه اول جذبم شد اما وقتی یمدت گذشت دیگه انگار حرفی برای گفتن نداشتم نمیدونستم تو جلسات چی باید بگم حرف کم میارم همیشه دستخودم نیست همش تو فکرم که الان چی بگم الان طرف داره راجب من چی فکر میکنه چجی قضاوت میکنه و این حرفا توروخدا راهنمییم کنید هرچیم کتاب میخونم مقاله میخونم بعد یمدتاز ذهنم میره توروخدا بهم بگید چیکار کنم دوست دارم قشنگ تو جمع صحبت کنم یکممم خجالتیم خیلی دوست دارم واقعا تغییر کنم اما نمیدونم چجوری ازکجاااا وقتشم کمه
مشکل در ادامه روابط جهت آشنایی برای ازدواج
ممنون ازGoldennightعزیز خیلی حرفات دلنشین بود
بخدا من همه اینکارارو میکنم اما انگار یه چیزی کمه یجای کار ایراد داره اولش همه چیز خوبه بعد یمدت
دلسرد میشن و خودم مجبورم میشم قبل اینکه همه چیز تموم بشه رابطه رو تموم کنم چون میدونم
بعدش خودم بیشتر ضربه میخورم
الان با یه اقا پسری از خودم کوچیکتر اشنا شدم سنش ازمن کمتره اما درکش بالاست چون از بچگی
سختی زیاد کشیده حدود 4ماه پیش با یدختری بهم زد اونم بخاطر اینکه بهش خیانت کرده بود من
من نمیدونم اما اینجور که تعریف میکرد عاشقش بوده انگار الان یک ماهه باهم حرف میزنیم تو تماس
های تلفنی مشکلی باهم نداریم همینطور پیامکی اما وقتی برای بار دوم دیدمش حس کردم
زیاد مورد قبولش نیستم نمیدونم چرا این حسو کردم شاید چون رابطه گذشتشو برام تعریف کرده بود
زیادی حساس شدم بهش راستش وقتی باهاش بودم حس کردم نمیتونه سرجاش بند بشه
انگار من طناب بستم بهش و اون میخواد فرار کنه اینارو که میگم همش حس خودمه ها...بعدم من وقتی
یه حرکتی از کسی میبینم که جالب نباشه دیگه اون ادم به کل از چشم می افته مثلا داشتیم میرفتیم یه
دختری از جلو داشت رد میشد دختره بد نبود یکم ارایش کرده بود تیپ زده بود والا منم بخودم خوب
رسیده بودم از نظر خودم ایرادی نداشتم اما یهو برگشت نگاهش سمت اون دختر یجور با حسرت
نگاه میکرد که من تا تهش خوندم راستش دلم شکست بهم برخورد منی که اینهمه وقت گذاشتم
چرا نباید مورد قبول ش باشم توروخدا اینارو میخونید نگید چقد ذهنم بچگانست خب هر دختری تو
هر سنی دوست داره مورد توجه طرفش باشه چیز زیادیه؟؟/
خلاصه خیلی ناراحت شدم توخودم ریختم بعدم دیدم خیلی تمایلی نداره بیشتر بامن باشه وقتی
که داشت می رفت یجور ابراز علاقه کرد که خودم ازخودم بدم امد از صدتا فحش بدتر بود یجور تصنعی و
غیر واقعی از لحظه ای که ازش جداشدم تا خونه فقط گریه کردم برای خودم که چقدر بدبختم
شب باهاش بهم زدم اما فرداش باز پیام داد میخواست متقاعدم کنه منم گفتم تا زمانی که گذشتتو
فراموش نکنی جایی نداری گفتم برگرد گذشتتو فراموش کن اما با احساس کسی بازی نکن
گفت با شه من دیگه کسی تو قلبم نیست میخوام همون بشم که تو میخوای
به نظر شما با این اوصاف برگشتن من به سمت این اقا کار درستی هستی؟
راستش من بهش یکم علاقه دارم نمیدونم الان با رفتنم بعدها پشیمون نشم چون من ادمیم که
هرکسی به دلم نمیشینه زیاد
الانم منتظر جوابه بگید چیکار کنم خواهش میکنم ازتون