طاقتم تموم شده! من زن نمي خوام
سلام به همه
داستان زندگي من خيلي عجيب غريبه
6 سال پيش باهاش آشنا بعد دوست شدم. 4 سال پيش رفتم خواستگاريش اما جواب نه دادند. خلاصه چند باري رفتيم خواستگاري و هر بار 1 بهانه كه خداييش منطقي هم بود آخه من نه درسم تموم شده بود نه سربازي اما بجاش خيلي پسر خوبي بودم و شغل خوبي داشتم. خونه و ماشين هم داشتم. 1 دونه پسر و عزيز خونه بخصوص مامانم بودم. آدم خيلي باهوش اما بي خبر از دنياي پر رمز و راز خانوما. پارسال بالاخره درسم تموم شد و سربازي هم معاف و فوق ليسانس هم قبول شدم و باباش اينا جواب مثبت دادن و ما عقد كرديم و 8 ماه پيش عروسي. اخلاق خانومم عوض شد يا شايد من قبلش نمي فهميدم اينجوريه. خيلي عصبيه و بدبينه . من دوست ندارم هيچ كس ناراحت باشه و به همه كمك مي كنم. خيلي بين فاميل محبوبم و همه حسرت منو ميخورن. خيلي هم مامانمو دوست داشتم و دارم و عاشقشم. اختلاف عروس و مادرشوهر هم كه از قديم معروفه. فقط اين وسط من بدبخت بايد حرص بخورم و عذاب بكشم. مثل سگ پشيمونم از ازدواج. نمي دونم چي گفتم و چي بايد بگم. خانومم جداي از خصوصيات خوبي كه داره خيلي كله شقه و هميشه كار خودشو مي كنه. اينم بگم اونا از لحاظ مادي از ما بالاترن.
كمك مي خوام
RE: طاقتم تموم شده! من زن نمي خوام
با تشكر از شما دوست گرامي
در جواب سوالهاي شما بايد عرض كنم
1- اختلاف مادر و همسرم بيشتر علايق شخصي و نظراتشان است كه متفاوت است و هيچ كدام از حرفشان كوتاه نمي آيند و در ظاهر خيلي با هم خوب هستند طوريكه كسي فكرشم نميكنه
2- خانواده خانومم همه مغرور و عصبي هستند البته من فقط خصوصيات بدشونو مي گم
3- خانومم براي رسيدن به من هر كاري كرد. الان فكر مي كنم خرش كه از پل گذشته اينجوري شده. البته قبل از ازدواج مامان باباش گفتن عصبيه اما من گوش نكردم. اينم بگم مطمئنم اگه از من جدا بشه يه بلايي سر خودش مياره
4-روابط زناشويي خوبه. تو اين مورد اصلا مشكلي نداريم
نمي دونم ديگه چي بگم هر كس زندگي ما رو مي بينه حسودي مي كنه يا لذت مي بره از دور خيلي خوبه اما من كم اوردم. من خيلي صبورم اما سخت شده. اون چيزي كه فكر مي كردم نيست
راستي اينم بگم خانومم بيش فعاله فقط تو كاراي خونه يه كم تنبله
RE: طاقتم تموم شده! من زن نمي خوام
سلام
به نظر من با خانومت صحبت كن و توجيهش بكن خانوما وقتي بهشون بي توجهي ميشه عصبي ميشن
مطمئناً همسر شما هم ازتون بي توجهي ميبينه كه هم بدبينه و هم غرغرو . اون فكر ميكنه شما ديگران رو بهش ترجيح ميدين مخصوصاً مادرتونو .شما هيچ وقت به همسرت نگو كه خيلي مادرتو دوست داري و عاشقي حتي وقتي راجع به مادرت صحبت ميكنه سعي كن تظاهر كني كه طرف همسرت هستي بذار مطوئن بشه مال اوني نه مامانت
RE: طاقتم تموم شده! من زن نمي خوام
دوست خوبم سلام
من فکر نمی کنم شما مشکل خاصی داشته باشید
فقط در این تالار از مقالات آموزنده استفاده کنید و تفاوت های زن و مرد رو بشناسید
خانوم شما هر وقت دلش از کسی پره میاد با شما دردل می کنه و شما فکر می کنید ایشون بدبین هستند، ایشون خوبیها رو هم میبینن ولی تو درد دل هاشون فقط به نکات منفی که آزارشون میده اشاره می کنن، در ضمن شما نکات کوچیکی که بین خانومها هست و وجود داره رو نمی بینید، چون یک مرد هستید، مثلا ممکنه خواهر شما یا خاله شما به ایشون یه تیکه انداخته که ایشون ناراحت شده ولی شما متوجه اینها نشدید
درمورد مادر و خانومتون سعی کنید وقتی زنتون از مادرتون انتقاد می کنه فقط گوش بدید و دفاع نکنید، بگید میفهمم عزیزم، خوب ناراحت شدی؟من درکت می کنم ... همین! لازم نیست کاری بکنید!
وفتی مادرتون هم از خانومتون چیزی گفت بگید خوب شما بزرگترید شما ببخشید، اون شما رو دوست داره شاید سوتفاهم شده ...
اینطوری یک مدت برخورد کنید تا این مشکلات به مرور زمان کمرنگ و کمرنگتر بشن
تو کار خونه تنبله یعنی چجوری؟ غذا نمی پزه؟...
خوب ببینید وقتی خونه تمیز هست یه بوس بکنید و بگید به به خونه چه تمیزه آدم دلش نمیاد بره بیرون
یا وقتی غذای خوشمزه پخته بگید به به دستت درد نکنه ...
سیاست شویقی روی خانومها نتیجه فوری داره
سعی کنید تو کارهای خونه ایراد گیر نباشید و فقط با تشویق ایشونو به زرنگی تو کارهای خونه ترغیب کنید
بد نیست گاهی هم کمکش کنید تو تمیز کردن خونه !
خوشبختانه زندگیتون جای اصلاح داره و بااندکی مطالعه و تمرین میتونید خوشبخت و شاد باشید
تفاوت های زن و مرد یادتون نره ها!
RE: طاقتم تموم شده! من زن نمي خوام
سلام دوست عزیز
این اصلا مشکل حادی نیست آرامش خود را حفظ کنید
اول زندگی همیشه اختلافاتی حتی با وجود شناخت قبلی به دلیل اینکه دنیای زن و مرد متفاوت هست وجود داره قرار نیست دو نفر تا رفتن زیر یک سقف تصور کنند که دیگه همه چیز تمام شد و یک زندگی رویایی در انتظارشون(البته این محال نیست استثنا هم داره و همه زندگی ها با تلاش طرفین و با شناخت و کسب مهارتهای زندگی و رعایت یک سری اصول بالاخره روزی به نقطه ای از رضایت خاطر می رسه که مطمئن باشید شما هم به آن نقطه در آینده ای بسیار نزدیک خواهید رسید)پیشنهاد می کنم با خانمتون طی تشریفات خاصی مثلا در یک محیط رومانتیک و بعد از یک سوپرایز در نهایت آرامش صحبت کنید بگویید که برای رسیدن به هم چقدر تلاش کرده اید و با بیان ساده و یا در قالب یک داستان جایگاه مادر و همسر را در دلتان، برایش توضیح دهیدو از ارزشهایش بگویید و این که نگران سلامتیش هستید که کمی عصبی هست، فکر کنم با توجه به صحبت پدر ایشون ، خانمتون از قبل از ازدواج کمی عصبی هستند و خوب هر کس معایبی داره که همه قابل مهار و درمان است بخواهید به اتفاق هم به مشاوره بروید چون در مورد یک انسان عصبی رفتار طرف مقابل خیلی مهم هست در درمان. و متوجه این مسئله باشید که هیچ کس به اندازه شما به خانمتون احساس آرامش و امنیت نمیده باید درکنار هم زندگی خوبی را بسازید که این حق و لیاقت هر زوجی است. موفق باشید.
RE: طاقتم تموم شده! من زن نمي خوام
سلام
آقا یک کم کوتاه بیا!
همونطور که دوستان عزیز هم گفتن مشکل شما به نظر چندان جدی نمیاد
برید تاپیک "نمیخوام از دستش بدم(سال دوم)" رو بخونید.احمد آقا دو سال از همسرش جدا زندگی کرده کلی سختی تحمل کرده برای اینکه نمیخواسته خانومش رو از دست بده. شما چرا پشیمونی؟
خصوصا که چند بار رفتی خواستگاری پس حتما خانومت رو دوست داشتی
به هر حال هر زندگی مشکلات خودش رو داره.
نگران نباش...مشکلات همیشه هست...
RE: طاقتم تموم شده! من زن نمي خوام
دوست عزيز لطفا قبل از هر چيزي موضوع تاپيكت رو عوض كن چون هر كي مي خونه با نگاه اول فكر مي كنه شما با يه هيولا ازدواج كردي
اميدوارم تا الان به خانمتون نگفته باشيد عاشق مادرتان هستيد چرا كه اين جمله نه تنها ارتباط شما و همسرتان بلكه تا آخر عمر ارتباط مادر شما و همسرتان را فاسد مي كند
اگر همسر شما بدي ها يا ايراداتي از مادر شما را پيش شما بازگو مي كند(البته مودبانه) خوب به خاطر اينه كه فكر كنم شما همسر ايشون همدم ايشون و سنگ صبورشون هستيد.مادر شما قبل از اينكه مادر شما باشند يك انسان هستند با همه خوبي ها و بديهاشون و طبيعي هست كه چون ايشون رو فقط در نقش يك مادر ديديد عيب و ايراداتشون به چشمتون نياد ولي خواهشي كه از شما دارم اين هست كه هر چقدر كه مادرتون براتون عزيز باشه برا خودتون و نجات زندگيتون هيچ وقت نگاه متعصبانه نداشته باشيد و هميشه موقع صحبت با همسرتون حتي اگه حرفاي همسرتون رو قبول نداشته باشيد سعي نكنيد سريع همه چيزو توجيه كنيد حتما از جملات دلداري دهنده و با محبت زمان گلگي كردن هاي همسرتون استفاده كنيد اين كار واقعا معجزه مي كنه ضمنا از صحبتاتون بر مياد يكم مغرور باشيد!!!اون قبل از ازدواج واسه رسيدن به شما هر كاري كرد الان خرش از پل گذشته....... آخه اين حرفه!!!!!! برفرض كه درست هم باشه كار شما و مسئوليت شما رو سخت تر مي كنه چون الان ديگه نوبت شماست تا واسه خوشحال كردنش و از دست ندادنش هر كاري بكنيد فكر كنم با خوندن كتابهايي در مورد مردان و زنان (هر دو شما) مشكلتون به راحتي حل شه
بيشتر قدر زندگيت رو بدون:305:
RE: طاقتم تموم شده! من زن نمي خوام
با سلام
برای ارسال پست توجه کنید از ارسال آخرین پست بیشتر از 2 هفته نگذشته باشد
موفق باشید