مشاوره و همدردی با یک مرد متاهل
با عرض سلام خدمت دوستان همدردی.
من دچار یه تردید بزرگ شدم ممنون میشم دوستان متاهل و مخصوصا مدیران سایت پاسخ من رو بدن.
خلاصه ماجرا: من دختری متعهد هستم خواستگار زیاد داشتم و دارم( گفتم که شبهه ای باقی نمونه). اخیرا متوجه شدم یکی از همکلاسیهای پسرمون ( ارشد) با خانمش مشکلات زیادی داره . و از اونجایی که من اختلاف سنی م با هم کلاسیهام خ زیاد هست همشون به من به دیده یه خاهر بزرگتر نگاه می کنن .
ایشون موقعیت بسیار دشواری دارن. متاسفانه چه در خانواده پدری و چه در ازدواجشون مشکل زیاد دارن. ایشون بسیار مرد نجیب و خودساخته ای هستن اما به دلیل زیاد بودن مشکلاتشون و سن کمشون(26) مقدار زیادی از لحاظ روحی مشکل پیدا کردن.
چندین مرتبه من بهشون کمک کردم. حرفاشون و درد دلاشون رو شنیدم. از اونجایی که ایشون زیبا و از لحاط پدری ثروتمند هستن متاسفانه طعمه خوبی برای بعضی از دختران ناشایست جامعه هستن
چند روزی هست من با ایشون چت می کنم و در مورد مشکلاتشون و راههایی که به دهن من خطور می کنه باهاشون صحبت م یکنم. هیچ حرف بی ربطی زده نشده. فقط چون متاسفانه ایشون یکبار تجربه خودکشی داشته البته در سنین خ نوجوانی( واقعا مشکلاتشون زیاد) من در مورد ایشون نگران هستم و وجدانم اجازه نمی ده که تو این گیر ودار تنها باشن( خانمشون متاسفانه خ همراهی نمی کنن)
خدا شاهد است که نیت من تو این رابطه فقط و فقط کمک بوده. ایشون از من حرف شنوی دارن و توصیه های من رو عمل می کنن مثل رفتن پیش مشاور و محبت بیشتر به خانموشون. من بارها خصوصیات خوب خانمشون رو گوشزد کردم و به ایشون گفتم که تحت تاثیر محبت های دخترهای اطرافشون قرار نکیرن
حالا من نگرانم:
ایا این کار من خیانت محسوب میشه!!!! ایا با این کارم این دو رو ازهم دورتر می کنم؟ ایا من باید ایشون رو با مشکلشون تنها بزارم؟ انسانیتم چی میشه پس؟ ایا این رابطه ممکنه وابستگی بیاره( برای ایشون نه من. من 8سال بزرگترم ایشون فرزند هم دارن)
واقعا بین وجدانم و احساساتم گیر کردم. خواهش می کنم که یک مشاور اگاه و متخصص من رو راهنمایی کنه. من به ایشون گوشزد کردم که دیگه چت نکنیم و نمی کنیم هم. اما خاست ایشون این که هر از گاهی درد دل کنن می گن جایی رو ندارن( واقعا از لحاظ خانوادگی مشکلات زیادی دارن ایشون علی رغم مشکلاتشون بسیار پایبند همسرشون هستن . من خودم شاهد هستم که چقدر ایشون مورد استقبال دخترها قرار می گیرن. وهمین من رو نگران می کنه . من نگران خودش و خانمش هستم. خانمش با ندونم کاریها و غرورش داره ایشون رو از دست می ده)
ممنون