عشق آسان نمود اول..

سلام من دختری هستم ۲۰ ساله و دانشجو، یک سال هست با آقاپسری هم سن و هم رشته خودم در دانشگاه آشنا شدم و درگیر رابطه فوق العاده احساسی شده ایم، خانواده ها در جریانند و ضمن ادامه تحصیل، نامزدم به شدت کار میکنه تا بلافاصله بعد اتمام درسمون بریم سر خونه زندگیمون، همه چیز کاملا وفق مراد هستش و کاملا با هم تفاهم داریم و زندگی قشنگه، تنها یک مشکل داریم که یواش یواش داره ناراحتی ایجاد میکنه، من تا قبل از این بی حجاب بودم اما ظاهر معقولی داشتم، نامزدم خیلی حساسه من هم همینطور اما ایشون میگه حتی یه تار موتو نمیخوام هیچکس ببینه حتی فامیلاتون ، ما خانواده راحتی هستیم و من هم عادت به حجاب ندارم، حجاب بیرونم به تدریج تو این یک سال کامل شده اما فقط به خاطر ایشون، اما توی مهمونی های خانوادگی دوست ندارم روسری سرم کنم به خصوص که پسر جوون تو فامیل نداریم و من هم همیشه لباس هام پوشیده هست اما نازدم راضی نمیشه و هربار مهمونی میرم کلی ناراحتی پیش میاد، خانواده ی اونا مذهبی نیست اما خودش به شدت غیرتی هست،هم دیگه رو خیلی دوست داریم ولی این مشکل داره اذیتمون میکنه،لطفا کمکم کنید

سلام عزيزم اين كه روت حساس واقعا زيبا و ستودنيه ، اول زندگيتون آتيشش تنده و يك مدت كه بگزره كمنر حساس ميشه ، به هيچ وجه نزار مسئله پيش پا افتاده اي مثل اين زندگيت رو بهم بريزه چون به قول بهرام رادان آدم وقتي تو اين سن و ساله فكر ميكنه بازم پيش مياد بايد بگذره مه بفهمي همون يه بار بوده و ديگه تكرار نميشه و ديگه حالت خوب نميشه ..... عشق يعني حالت خوب باشه ، اينو گفتم بدوني واقعا اين كه تو روسري سرت كني يا نكني اصلا مهم نيست مهم اينه كه نذاري اون ازت سرد بشه و از دستش ندي 😍

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط fahimarch

سلام عزيزم اين كه روت حساس واقعا زيبا و ستودنيه ، اول زندگيتون آتيشش تنده و يك مدت كه بگزره كمنر حساس ميشه ، به هيچ وجه نزار مسئله پيش پا افتاده اي مثل اين زندگيت رو بهم بريزه چون به قول بهرام رادان آدم وقتي تو اين سن و ساله فكر ميكنه بازم پيش مياد بايد بگذره مه بفهمي همون يه بار بوده و ديگه تكرار نميشه و ديگه حالت خوب نميشه ..... عشق يعني حالت خوب باشه ، اينو گفتم بدوني واقعا اين كه تو روسري سرت كني يا نكني اصلا مهم نيست مهم اينه كه نذاري اون ازت سرد بشه و از دستش ندي 😍

---

سلام دوست عزیز ممنون از پاسخ و توجهتون، بله من هم نظرم همین بود ولی میبینم که مشکل فقط روسری سر‌کردن نیست ، مثلا بدترین بخشش اینه که من خودم دختر فوق العاده حسودی هستم که این مسئله بر میگرده به بچگیم و رفتار های پدرم و توجهاتش به خانم های دیگه، پدر من مرد خیانتکاری هست و حتی با یکی از دوستان صمیمی مادرم هم رابطه داشته، یه کم پیچیده ست احساسات من اما تصور اینکه من با حجاب بشینم توی مهمونی و بعضی دخترای فامیل‌نامزدم بی حجاب باشن منو ناراحت میکنه چون مادرم همیشه تعریف میکرد که بابات وقتی جایی میرفتیم منو می پوشوند ولی همیشه با خانوم هایی که لباس و آرایش آنچنانی داشتند بگو بخند میکرد، اینه که این موضوع حتی با این که نامزدم فوق العاده حساسیت های منو رعایت میکنه و چشم پاکه منو اذیت میکنه، که فکر‌میکنم این موضوع رو باید با یه مشاور حتما مطرح کنم چون من در این زمینه ها خیلیییی حساسم،مثال بعدی هم اینه که من دوست دارم یه عروسی مختلط داشته باشم و موهام پوشیده نباشه اما نامزدم میگه عروسی فقط جدا و حتی حاضره تو زنونه نیاد به خاطر حساسیت من و بعد تالارم یه مجلس بگیره که فقط محارم من باشند که من راحت و بی حجاب باشم اما خوب نمیشه دایی رو دعوت کرد بعد به شوهر خاله بگیم تو نیا!!! ممنون میشم اگه نظرتون رو بگید و کمکم کنید چون واقعا گیج شدم

عزيزم واقعا بابت پدرا ناراحت شدم ، حق داري خيلي حساس باشي ، به نظر منم بايد با يه مشاور خبره صحبت كني ، البته يه چيزي رو يادت باشه مردا همه مثل هم نيستن . اينم بدون كه اگر عروسي جدا داشته باشين براي روحيت بهتره حداقل مي توني مطمئن باشي نگاه بدي دنبال همسرت و يا همچنين نگاه مردي دنبال تو نيست ، اگر اين كار رو نكني شوهرت فكر ميكنه دوست نداري فقط مال اون باشي ، البته اگر از نظر مذهبي با هم فرق دارين خيلي بايد مواظب باشي و حتما قبل عروسي حلش كني ، سعي كن بفهمي حرفاي همسرت از روي دوست داشتن باشه نه شك !! حتما مراقب باش. و اينو مطمئن شو ، سعي كن عاقلانه تصميم بگيري . اگر از جانب شوهرت مطمئن شدي نزار سر اين مسائل زندگيت بهم بريزه ، بعضي خانم ها آرزو دارن همسرشون غيرتي باشه ، ببين مطمئن شو فقط تو اين موضوع تفاهم ندارين و سعي كن با كمك مشاور عاقل و با ايمان حلش كني ، چون اگر با ايمان نباشه ممكنه منجر به خرابي زندگيت شه . راستي انقدر روي اين موضوع فوكوس نكن كه خدايي نا كرده از بقيه مسائل غافل بموني .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط fahimarch

عزيزم واقعا بابت پدرا ناراحت شدم ، حق داري خيلي حساس باشي ، به نظر منم بايد با يه مشاور خبره صحبت كني ، البته يه چيزي رو يادت باشه مردا همه مثل هم نيستن . اينم بدون كه اگر عروسي جدا داشته باشين براي روحيت بهتره حداقل مي توني مطمئن باشي نگاه بدي دنبال همسرت و يا همچنين نگاه مردي دنبال تو نيست ، اگر اين كار رو نكني شوهرت فكر ميكنه دوست نداري فقط مال اون باشي ، البته اگر از نظر مذهبي با هم فرق دارين خيلي بايد مواظب باشي و حتما قبل عروسي حلش كني ، سعي كن بفهمي حرفاي همسرت از روي دوست داشتن باشه نه شك !! حتما مراقب باش. و اينو مطمئن شو ، سعي كن عاقلانه تصميم بگيري . اگر از جانب شوهرت مطمئن شدي نزار سر اين مسائل زندگيت بهم بريزه ، بعضي خانم ها آرزو دارن همسرشون غيرتي باشه ، ببين مطمئن شو فقط تو اين موضوع تفاهم ندارين و سعي كن با كمك مشاور عاقل و با ايمان حلش كني ، چون اگر با ايمان نباشه ممكنه منجر به خرابي زندگيت شه . راستي انقدر روي اين موضوع فوكوس نكن كه خدايي نا كرده از بقيه مسائل غافل بموني .

---

سلام دوباره دوست عزیز ممنونم و بی نهایت متشکرم به خاطر توجهتون و پاسختون، :43:❤❤❤
من روی حرفهاتون فکر کردم ما تفاوت های ما بیشتر در بعضی مسائل سلیقه ای هست و مشکل دیگه ای نداریم اما در مورد شک نامزدم به من شک نداره اما میگه به هیچ مردی اطمینان نداره میگه من نمیدونم کی چشمش پاکه کی ناپاکه، برای همین خیلی اصرار داره به حجاب من، و فقط هم این غیرتش برای منه و خوب من خودم عاشق غیرتش هستم و اوایل گفتم دوست ندارم این احساسو پنهان کنه، اما حالا میبینم که غیرتش ما فوق تصور من بوده!
مسئله دیگه اینه که من اعتمادی به آینده ندارم و اکثر زندگی هایی که دیدم شوهر بعد چند سال به زن خیانت کرده، میخواستم بدونم آیا اطراف شما هم همچنین چیزهایی هست؟ یا مثلا زوج هایی هستند که ده سال به بالا طرفین به هم وفادار مونده باشن؟ من برام یه جورایی یقین شده که این اتفاق توی هر زندگی ای می افته،
واسه ی همینم میترسم به خاطر نامزدم همچین از خودگذشتگی کنم و یه روز به خودم بیام ببینم جوابمو با خیانت گرفتم، و مادرم هم خیلی این ترس رو توی من تشدید میکنه چون میگه اول به خودت اهمیت بده که بعدا پشیمون نشی، البته نامزدمو خیلی دوست داره اما غیرمستقیم به من میگه بالاخره اونم یه مرده ، مادرم از اینکه من تونستم تقریبا به یه مرد اعتماد کنم و بخوام ازدواج کنم خوشحاله چون من ضربه ی سنگینی از پدرم خوردم اما میدونم که اونم میترسه بازم آسیب ببینم
خلاصه که من هرچی بیشتر تایپ میکنم بیشتر به وخامت اوضاع روانیم پی میبرم 😅
دوستان دیگر هم اگه در مورد این بی اعتمادی کمکی میتونند به من کنند دریغ نکنند، ممنون

سلام مجدد 😍 دوست عزيز خدا تا حالا دو انسان مشابه خلق نكرده پس انقدر به آينده بدبين نباشين ، من بازم مي گم به يك مشاور با خدا مراجعه كنين چون اين حرفايي مع مي زني بيشتر نشون از ترس پتهاني و ريشه تو باور هاي غلطت داره 😍

سلااااام صبح بخیر

چون مادرم همیشه تعریف میکرد که بابات وقتی جایی میرفتیم منو می پوشوند ولی همیشه با خانوم هایی که لباس و آرایش آنچنانی داشتند بگو بخند میکرد،

عزیز چرااا خودتو و زندگیت را با مادرت مقایسه میکنی این قیاس اشتباه محضه لطفا دقت کن این لینک را بخون کمکت میکنه



http://www.hamdardi.net/thread-154.html


میگی همسرت غیرتیه اینو یه نشونه خوبی بدون از طرف همسرت سعی کن باهاش کنار بیای نه اینکه از ارایش و روابطت بزنی به قول خودت مادرت

این کارو کردش نتیجش چی شدچون اقایون از خانمای با جسارت خوششون میاد در عین پوشیدگیشون

اینکه بخا ی خودتو فدای همه عقیده شوهرت کنی درست نیست باعث میشه اعتماد به نفست کم بشه همیشه خودت باش

به اینم فکر کن با حفظ حجابت گناه کمتری برا خودت میخری به این فکر نکن که اون داره بهت زور میگه

میدونستی این دختر خانمایی که به طرز فجیهی میان دانشگاه یا خیابون کاره دستی میکنن خودشون عامل فسادن

نزار زندگیت برا هیچی خراب بشه به عقیدش احترام بزار تا اونم بهت احترام بزاره

موفق باشین