RE: ترديد بعد از 3سال عقد
دوست عزیز:72:
اولا از سن و تحصیلات یا شغل خودتت و همسرت بیشتر بگو؟؟
فکر نمی کنی بیشتر از اینکه اون مقصر و مشکل دار باشه شما مقصری و بلاتکلیف؟!
چون از یک رابطه عشقی شکست خورده بودی با ایشون دوست شدی- با ایشون صمیمی شدی؟! به پیشنهاد
ازدواجش جواب مثبت دادی. تفاوتها را ندیدی و یا نخواستی که ببینی؟!
ولی لطفا اینبار سعی کن خصوصیات مثبت ایشون رو بیشتر ببینی. تمرکزت رو از خصوصیات منفی ایشون و خانواده اش بردار.
مطمئن باش اون نفر قبلی هم کلی ایراد داشت اگه باهاش از نزدیک برخورد داشتی و خانواده اش رو دیده بودی؟؟
نفر بعدی هم بدون عیب نخواهد بود.............
اگر می تونید با هم حضورا به یک مشاور خانواده با تجربه مراجعه کنید و از نزدیک مشکلاتتون رو در میان بذارید.
موفق باشید:72:
RE: ترديد بعد از 3سال عقد
سلام
آدما رو اونجوری که هستن باید پذیرفت نه جوری که دلمون میخواد . پس یا اونجوری که هست بپذیر یا اینکه کلا بیخیال شو . به اینم فکر کن که چند درصد امکان این هست که کسی رو پیدا کنی که دقیقا مثل خواسته خودت باشه . میشه با حرف زدن خیلی مشکلات رو حل کرد . ازدواجی که از رو لجبازی و رو کم کنی باشه حداقل باید به این مرحله میرسید که متاسفانه رسیده . تو زندگی سعی کن از راه میانبر کمتر استفاده کنی و از راه اصلی خارج نشی . . . :72:
RE: ترديد بعد از 3سال عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sanjab
دوست عزیز:72:
اولا از سن و تحصیلات یا شغل خودتت و همسرت بیشتر بگو؟؟
فکر نمی کنی بیشتر از اینکه اون مقصر و مشکل دار باشه شما مقصری و بلاتکلیف؟!
چون از یک رابطه عشقی شکست خورده بودی با ایشون دوست شدی- با ایشون صمیمی شدی؟! به پیشنهاد
ازدواجش جواب مثبت دادی. تفاوتها را ندیدی و یا نخواستی که ببینی؟!
ولی لطفا اینبار سعی کن خصوصیات مثبت ایشون رو بیشتر ببینی. تمرکزت رو از خصوصیات منفی ایشون و خانواده اش بردار.
مطمئن باش اون نفر قبلی هم کلی ایراد داشت اگه باهاش از نزدیک برخورد داشتی و خانواده اش رو دیده بودی؟؟
نفر بعدی هم بدون عیب نخواهد بود.............
اگر می تونید با هم حضورا به یک مشاور خانواده با تجربه مراجعه کنید و از نزدیک مشکلاتتون رو در میان بذارید.
موفق باشید:72:
من 19 سالمه كارشناسي ميخونم. همسرم هم 26 سالشه تا مقطع كارداني خونده و شغلش آزاد بود اما الان يه مدته كه تغيير شغل داده و تو صدا و سيما كار ميكنه.
هركار ميكنم نميتونم اين رابطه رو جدي بگيرم همش احساس ميكنم دوست پسرمه نه همسرم!!!
اطرافيانم هم جوري باهاش برخورد ميكنن كه باعث سردي من ميشن.
اصن رابطه خوبي با خانوادم نداره
RE: ترديد بعد از 3سال عقد
چرا كسي ديگه نظر نميده؟!!!:302:
RE: ترديد بعد از 3سال عقد
من خانوادشو به هيچ وجه قبول ندارم اصلا نميتونم با رفتارهاشون كنار بيام خيلي سطح فرهنگيشون پايينه زماني كه كنارشونم اصن حس خوبي ندارم. كاراشون برام مسخره اس.
راستش من علاقه ي زيادي هم بهش ندارم اما اون شدبد دوسم داره.
اصلا دوست ندارم باهاش جايي برم يا دوستام منو در كنارش ببينن..خجالت ميكشم از اينكه من و كنار اون ببينن.
تو جمع هاي خانوادگي زماني كه همه ي فاميل جمع هستيم معمولا كاري ميكنم كه ايشون نياد..
بخاطر طرز لباس پوشيدنش.. طرز رفتارش..راه رفتنش و...
خانوادم هم به هيچ وجه ازش راضي نيستن اونطور كه لازمه به خانوادم احترام نميذاره ..
سعي كرده خوب باشه اما اوني كه من ميخوام نشده هنوز..
مسايلي هم كه خيلي اذيتم ميكنه اينه كه به كارش زياد اهميت نميده دوست داره با كوچكترين بهانه اي كارشو تعطيل كنه.. اصلا به فكر جمع كردن پول و سرمايه نيست ..هرچي حقوق ميگيره رو خرج ميكنه ..چندبار تاحالا ازش گرففتم كه خودم پس انداز كنم اما به بهانه هايي ازم گرفته و خرج كرده.
خيلي لجبازه يعني اگه بهش بگي اين كار اشتباهه انجام نده بدتر لج ميكنه و ميره سراغ اون كار.
خوبيش اينه كه اگه ببينه من ناراحتم به خاطر شاد شدنم هر كاري ميكنه .. بعد از جرو بحث هامون اگه ببينه من قهر كردم و ناراحتم سريع مياد معذرت خواهي ميكنه حتي اگه اون مقصر نبوده باشه.
هزاران بار خوبيا و بديهاشو نوشتم اما نميدونم كدوم طرف سنگين تره..
************************************************** ******
عزیزم به نظر میرسه که اول از همه باید تکلیف خیلی چیزارو با خودت روشن کنی اولویت هات باید برای خودت که معلوم باشه
************************************************** ******
ميترسم از اينكه ازش جدا شم و فرد بهتري رو نتونم پيدا كنم يا كسيو پيدا كنم كه همين بلا رو سر خودم بياره (يعني برعكس اين رابطه اتفاق بيوفته)
ميترسم به اين رابطه ادامه بدم و بعد از ازدواج پشيمون بشم و نتونم كنار بيام
************************************************** ******
به خاطر لجبازي یه بار تصمیم گرفتی دوباره به دلایل اشتباه بالا تصمیم نگیر
RE: ترديد بعد از 3سال عقد
خوب من بايد چيكار كنم؟؟
من مشكلمو اينجا مطرح كردم كه كمكم كنييييييييييد...
موضوع ديگه ايه كه مطرحه اينه كه خيلي خودشو دست بالا ميگيره شايد به خاطر رفتار من و خانوادم بوده كه اوايل باهاش جوري برخورد كرديم كه باعث شده به خودش مغرور بشه.. الان هرچي داره از پدرم داره اما يكبار تاحالا نشده يه تشكر كنه يا يه رفتاري كنه كه نشون دهنده ي قدر شناسيش باشه برعكس خيلي طلبكارانه رفتار كرده.
تو اين مدت نامزدي من هيچ محبتي از طرف خانوادش نديدم.. من اگه چند ماه هم نرم خونشون يكيشون زنگ نميزنه ببينه من كجام و چي شده.. تو اعياد و مناسبت هاي مختلف هم همينطور نه كادويي ميدن و نه چيزي..كلا خيلي كوتاهي ميكنن در حقم.
وقتي هم من ميرم خونشون اونطور كه بايد بهم اهميت نميدن . مادرشوهرم كه به بهانه اي از خونه ميره بيرون و حتي يه ناهار يا شام هم درست نميكنه.. فقط وقتايي خونست و به فكر اين چيزاس كه دخترش هم اونجا باشه.
وقتي هم به شوهرم اعتراض ميكنه طرف خواهر و مادرش و ميگيره كه خواهرم تو زندگيش مشكل داره و مامانم فكرش مشغوله.. اما اينا دليل بر بي احتراميشون به من نميشه.
جوري شده كه مادرم هم داره تلافي ميكنه و سعي ميكنه زياد ديگه همسرمو تحويل نميگيره..اما هيچ وقت موفق نشده جون ذاتش اونجوري نيست.
برادرم هم نامزده من وقتي رفتار پدر و مادرم با زن داداشم ميبينم كه چجوري هر دو طرف به هم احترام ميذارن واقعا ناراحت ميشم .. بالاخره منم يه دخترم و آرزوهايي دارم واسه خودم.
RE: ترديد بعد از 3سال عقد
saminaz عزیز سلام
به تالار همدردی خوش آمدی
خیلی خوبه که راه مشاوره رو در پیش گرفتی لطفا برای راهنمایی به سوالات جواب بدهید
نکات مثبت شما از دید همسرتون چیست؟
چه انتظاراتی همسرتون از شما داره
چقدر تلاش کردی برای مورد نظر همسرتون باشید؟
فکر میکنی بعد از ایشون چه زندگی خواهید داشت؟
نگران نباشید....
کمی هم صبور باشید تا دوستان و کارشناسان به تاپیکت سر بزنن
RE: ترديد بعد از 3سال عقد
دوست عزیز:72:
شما 19 سال داری و 3 سال هم هست عقدی. قبل از آن هم با کسی دوست بودی که به سرانجام نرسید.
یعنی از 14 یا 15 سالگی بدنبال سرمایه گذاری در روابط با دیگران بوده ای که به ازدواج با همسر الانت ختم شده.
فقط می خواهم بگویم هنوز خیلی بچه ای و رفتارهای ناپخته ای داری که ناشی از سن - تربیت و بی توجهی به رفتارهای خودتت است.
اینکه در اعياد و مناسبت هاي مختلف نه كادويي ميدن و نه چيزي..؟!
اینکه وقتي هم ميری خونشون اونطور كه بايد بهت اهميت نميدن . مادرشوهرت كه به بهانه اي از خونه ميره بيرون و حتي يه ناهار يا شام هم درست نميكنه.؟!
اینکه رفتار مادر شوهرت را با دخترش و خودتت مقایسه می کنی؟!
اینکه رفتار مادر و پدرت را با زن برادرت مقایسه می کنی و.................
همه و همه نشاندهنده ناپختگی و بچگانه رفتار کردن شماست.
من نمی گویم آنها بدون عیب هستند ولی شما بجای زوم کردن روی رفتار آنها روی رفتار خودتت تمرکز کن و چنان با
احترام و با شخصیت و با محبت با دیگران برخورد کن که دیگران را شرمنده کنی.
لطفا همسرت را همانطور که هست بپذیر و سعی کن با هم و همقدم با هم در مسیر بهتر شدن زندگیتان قدم بردارید.
اینطور که شما از سن نوجوانی بدنبال روابط با جنس مخالف بوده اید مطمئنا بعد از جدایی از همسرتان بدنبال رابطه
جدید خواهید بود که با توجه به خصوصیاتی که از خودتان بیان کردید من رابطه های بعدی شما را هم بدون مشکل نمی بینم.
چه بسا آنها از همسرت هم عیب و ایرادهای بیشتری داشته باشند.
لطفا از همسرت در مقابل خانواده ات بد نگو و نگاه آنها را منفی نکن سعی کن نقاط قوت او را بیشتر ببینی و پررنگ کنی.
با مطالعه مقالات - کتابها و تاپیکهای مختلف در این سایت مهارتهایت در زندگی زناشویی را بالا ببر.
موفق باشی:72:
RE: ترديد بعد از 3سال عقد
این نقل مدیر همدردی هم شاید بدردت بخوره
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
با سلام و احترام
متوجه منظور شما شدم. شما به امید خصوصیات خوبی در همسرتان حاضر شدید با او ازدواج کنید و در کنارش بمانید. حالا متوجه شدید که او ضعفهایی دارد که شما را می آزارد لذا دچار تعارض و درماندگی شده اید.
اما هر کسی که ازدواج کرده است یا می خواهد ازدواج کند باید این نکته مهم را بداند که:
«اگر ما انتظار داشته باشیم که همسرمان بی ضعف باشد، یا کاملا طبق معیارهای ما باشد، یا باید همیشه تنها بمانیم و ازدواج نکنیم یا اینکه بعدا جدا شویم و تنها بمانیم»
همه ما باید بدانیم با هر کس ازدواج کرده یا می کنیم. حتما ضعفهایی دارد و اکثر اوقات ضعفهای بسیار عمده هم درون آنهاست.
پس باید واقع گرا باشیم. تا اینجا نتیجه می گیریم که اگر متوجه ضعف و مشکلات عمده در همسرمان شدیم به جای فکر فرار و اجتناب ، بیاییم بررسی کنیم که بهترین روش برای بهره برداری در این زندگی چیست.
راهکار چیست؟
به او کمتر راهنمایی بدهید. نصیحتش نکنید. انتقاد به او نکنید، طعنه نزنید، قضاوت نکنید. و به جای او هم حسی با او داشته باشید.
از اوضاع فعلی ابراز رضایت کنید.
با ارضاء نیازهای روانی او از جمله نیاز به تائید و نیاز به پیشرفت او، موجب شوید کمتر نیاز داشته باشد از طریق روشهای نامانوس برای خود تائید بگیرد یا احساس پیشرفت کند.
باید او با تمام وجود درک کند که همین الان هم مورد تایید شماست و پیشرفت لازم را دارد و شما تائیدش می کنید و دوستش دارید.
اینها موجب می شود کمتر انگیزه برای کارهای بزرگ و نا صحیح پیدا کند.
از طرف دیگر:
معمولا اگر ما در برابر فردی مقاومت نشان دهیم، یا برخورد کنیم. یا قاطع باشیم احتمال پنهانکاری او بیشتر می شود ، مخصوصا اگراعتماد به نفس کافی یا جسارت نداشته باشد این خطر بیشتر او را و زندگیش را تهدید می کند.
لذا شما همیشه خیلی با زبان نرم با او صحبت کنید و حالت پذیرش و سعه صدر بالایی را از خود نشان دهید.
انتقاد، نصیحت و راهنمایی را مدتی کنار بگذارید.
و روی نقاط قوت او تمرکز داشته باشید و سعی کنید عزت نفس او را تقویت کنید. و این کارها وقتی خوب انجام می شود که شما نقش منفعل تری در زندگی داشته باشید و اجازه بدهید کاملا سکان زندگی در دستش باشد حتی اگر خوب نمی راند و شما راضی نیستید.
موفق باشی