شوهر من از همه نظر خوبه ولی به خانوادش وابسته هستش.

سلام.شوهر من خیلی خوب و مهربونه تنها یک ایراد داره که تو انجام دادن کارا به خانوادش وابسته هستش.مثلا چند ماه دیگه میریم خونه خودمون و شوهر من منتظره خانوادش خونمونو نقاشی کنن وکلید پریزشو عوض کنن.تغییرات بدن.خودش هیچ علاقه ای به این چیزا نشون نمیده و نظر نمیده .من دوست دارم باهم واسه زندگیمون تصمیم بگیریم و وقتی بهش اینارو میگم فکر میکنه که بهش میگم تو ضعیفی .میگه من قبلا هم به این چیزا اهمیت نمیدادم.منم بهش میگم الان فرق داره و توازدواج کردی.البته این یه مثال بود که بفمین منظورمو.لطفا بگین من چجوری بایدهمسرمو راهنمایی کنم که احساس ضعف نکنه.

امروز صبح با نامزدم حرف زدمو یکم نصیحتش کردم که بیشتر به این چیزا فکر کنه ومن نگران آیندمون هستم ولی اون ناراحت شده و فکر کرد بهش گفتم ضعیف هستی.موندم چیکار کنم

سلام عزیز
بعضی از مردا واقعا به این چیزا علاقه ندارن و نمیخواد شما هم زیاد سخت بگیری .فکر میکنم بهتر این باشه که ازش بخوای دو تایی اینکارو بکنید، اصلا خودت دست به کارشو و اونم مجبور میشه که بخواد همراهین کنه .اینکه ازش میخوای خودش کاراشو بکنه خب معلومه که احساس ضعف میکنه و فکر میکنه شما داری بهش میگی که دور از جونشون بی عرضه است .سعی کن با خودت همراهش کنی تا اینکه جوری حرف بزنی که فکر کننه داری از خانواده اش دورش میکنی .البته این نظر شخصی منه شاید مشاوران عزیز راه بهتری پیش روت بذارن.

خواهش میکنم بهم بگین چجوری از شوهرم انتقاد کنم که ناراحت نشه.احساس میکنم همش ازش ایراد میگیرم وقتی اشتباهاتشو بهش میگم.نمیخوام به غرورش لطمه بزنم.اون خیلی مهربون و خوبه .میترسم از بس انتقاد کنم خسته شه .میخوام انتقادام و انتظاراتم سازنده باشه.

ببین عزیز البته این چیزی که شما میگید انتظاریه که ازش دارید و نمیشه گفت انتقاد.ولی خب این به لحن شما هم بستگی داره که چطور انتظاری که ازش داری رو عنوان میکنی . اکثر مردها از نصیحت و انتقاد اونم از طرف جنس مخالف براشون کمی سنگین میاد و شاید برخلاف اینکه تو دلشون با حرف و نظر شما موافق باشن در ظاهر بخاطر غرورش باهات مخالفت کنه و جوری وانمود کنه که شما اشتباه میکنی .به نظر من خواسته ات رو به جوری دیگه و غیر مستقیم بهش بگو.

با سلام
در خصوص شیوه انتقاد به لینک زیر مراجعه کنید
http://www.hamdardi.net/thread-10335.html

از وقتی دیروز بهش گفتم شورو شوق نداری ونمیتونیم خودمون واسه زندگیمون تصمیم بگیریم خیلی ناراحته و تو خودشه .الان بعد کلی حرف و مت کشی حالش خوب شده.دیروز بهبم اس ام اس داد که میدونم یه مرد جافتاده نیستم و تو با من خوشبخت نیستی و من بی ذوقم و ...البته با کنایه یعنی تکرار حرفهای من.الان خداروشکر خوبه ولی من احساس میکنم تو گفتن انتظارتم و مشکلاتم به شوهرم واقعا مشکل دارم.خودشم میگه تو گفتنشو بد گفتی

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

خیلی ممنون از لینکتون.متاسفانه من اونقدر عجولم که صبح همینکه چشامو باز کردم اینارو مستقم بهش گفنم و همه چیرو خراب کردم.آخه خوندم که به اقایون باید صریح خواستتونو بگین.در ضمن این فقط یه مثال بود و شوهر من خیلی به خونوادش وابسته هستش و بهشون و نظراتشون خیلی ارزش میده و بهیچ وجه دوست نداره ناراحتشون کنه.وقتی هم بهش میگم ناراحت میشه واین اخلاقش واقعا واسم مشکل سازه