چجوری با احساسم کنار بیام؟
سلام دوستان..من یه ماه پیش دوتا تاپیک اینجا نوشتن مبنی بر اینکه رابطمو با آقایی که یه سال باهاش دوست بودم قطع کردم....الان دو ماهه ازش بیخبرم..اوایل خیلی گریه میکردم اما کلی با خودم منطقی صحبت میکردمو دلیل میووردمو خودمو قانع میکردم....الان گریه هام خداروشکر خیلی کمتر شده ...راستس من تا دو هفته پیش از فیسبوکم حذفش نکرده بودم اما تصمیم قاطع گرفتم که پیجمو توو فیس ببندم و یه پیج جدید باز کنم و اینکارو کردم...اما چندوقته وسوسه میشمو دلم واسه رابطم باهاش تنگ میشه و تا میام احساسمو مجاب کنم میبینم نمیتونم....یعنی خسته شدم از بس با احساسم منطقی صحبت کردمو دوباره اون دلتنگیه اومده سراغم :302:.....یه احساس خستگیه زیاد سراغم میادو ناراحتم میکنه...با این حس و حالم چه کنم؟
RE: چجوری با احساسم کنار بیام؟
سلام
این حالت طبیعیه.
تحمل کن میدونم سخته ولی سعی کن خودتو به کاری سرگرم کنی که از این حالوهوا بیای بیرون.
میگذره...
RE: چجوری با احساسم کنار بیام؟
سلام خانمی ... متاسفانه درکت میکنم ... خیلی زیاد سخته ... ولی اینو باید بدونی که تحمل سختی تاوان اشتباه خودمونه
سعی کن تو فیسبوک پیجشو چک نکنی تا خدای نکرده وسوسه نشی
احساساتتو سرکوب نکن بزار بیاد منطقی هم باش حرف نزن با همون احساس بگو که اینا وابستگی هست نیاز به زمان داره تا ترمیم بشه
من خودم حسمو رو کاغذ مینویسم بعدش با قیچی هر خطو از وسط میبرم خیلی بهم ارامش میده تو هم میتونی تجربش کنی ..
سعی کن وقتتو پر کنی .. که زمان کمتری داشته باشی که فکر کنی ..
موفق باشی
RE: چجوری با احساسم کنار بیام؟
عزیز تو همونطور که اون مرحله گریه های بسیارو پشت سر گذاشتی این دوران رو هم پشت سر میذاری فقط باید صبور باشی یه روزایی هست که نمیتونی از ته دلت بخندی یا روی کاری تمرکز کن سعی کن به خاطر خانوادت کسایی که دوست دارن حداقل لبخند بزنی،سعی کن حتی بدون تمرکز هم کارایی که میتونی رو انجام بدی خودت میتونی به خودت کمک کنی که زودتر این دوران تموم بشه
مطالعه و فیلم هم میتونه بهت کمک کنه حتی اگه تمرکزت رو این کارا کمه بازم انجامشون بده
امیدوار باش و سعیتو بکن که سختیت تموم بشه:72:
RE: چجوری با احساسم کنار بیام؟
مرسی از همه دوستان..کلا وقتمو پر کردم حتی وقتی دانشگاههم میرم با دوستام کلی میخندم ..حوری که هیچکدومشون باورشون نمیشه که من تازه رابطمو قطع کردم.....مشکلم وقت پر کردنم نیست..مشکلم در حال حاضر این خستگی از تکرار منطق و کنار نیومدن احساسمه.....نمیدونم چرا کارشناسای تالار جواب نمیدن!!!!!!!....چرا کمکم نمیکنن آخه؟:302:
RE: چجوری با احساسم کنار بیام؟
اخه فقط خودتی که میتونی کمک کنی به خودت.دودل در انتخابی نیستی.مسیرت مشخصه.فقط یکم اراده میخواد و زمان.که حل میشه حتما
RE: چجوری با احساسم کنار بیام؟
دو ماه زمان زیادیه ، به نظرم برای رابطه ای که تموم شده تلاش نکنی بهتره
اگر نمیتونی فراموشش کنی دنبال یه جایگزین براش باش البته برای دخترا فکر نمیکنم زیاد سخت باشه
RE: چجوری با احساسم کنار بیام؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Amir11
دو ماه زمان زیادیه ، به نظرم برای رابطه ای که تموم شده تلاش نکنی بهتره
اگر نمیتونی فراموشش کنی دنبال یه جایگزین براش باش البته برای دخترا فکر نمیکنم زیاد سخت باشه
اتفاقا برای ما خانم هاست که خیلی سخته.برای شما آقایونه که انقدر راحت یه رابطه و هربلایی سر دخترخانم اوردید رو یه شبه فراموش میکنید میرین فورا به دنبال جایگزین :300:
RE: چجوری با احساسم کنار بیام؟
با خسته دل کاملا موافقم..آقای امیر ما خانوما برامون خیلی سخته جایگزین کردن با این کار فقط خودمونو گول میزنیم..........من فقط خیلی خسته ام...پیشنهادامو دونه دونه دارم رد میکنم چون دوست قبلیم همش توو ذهنمه و من چون آدم خیلی ظاهرپسندیم همش دیگرانو با اوون مقایسه میکنم..از این قیاس کردن خسته شدم :302:....
RE: چجوری با احساسم کنار بیام؟
ملن سلام
عزیزم تا خودت اراده نکنی ذهنت مدیریت نمیشه
مشکل شما قابله حله فقط اگه خودت بخواهی...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط eng.aydin
سلام:72:
جلوی افکارتو نگیر
به این فکر نکن که میخوای به این شخص فکر نکنی!
وقتی ذهنت وسوسه شد بهش فکر کنه ، کاریش نداشته باش ، بزار داخل فکرت بشه ولی بلافاصله در ذهنت دری رو تجسم کن و این افکار رو هل بده به بیرون
فرض کن یک غباری هست که وارد فکرت میشه و از پنجره ذهنت به بیرون میره
ولی یادت باشه این تفکرات مرحله عزاداری ذهنی در شماست
بزار این عزاداری سیر طبیعیه خودش رو طی کنه
شما الان دارید به حال و احوال نا جور احساسیتان عزاداری می کنید
این طبیعیه
نگران نباش
سعی کن از تکنیک بالایی که گفتم استفاده کنی
فقط باید تجسم قوی داشته باشی
به این فکر کن که همین حالا حقیقت رو فهمیدی و این خیلی بهتر از زمانی هست که کارها جدی تر می شد
خدا رو شکر کن و لبخند بزن
:72:
RE: چجوری با احساسم کنار بیام؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خسته دل1
اتفاقا برای ما خانم هاست که خیلی سخته.برای شما آقایونه که انقدر راحت یه رابطه و هربلایی سر دخترخانم اوردید رو یه شبه فراموش میکنید میرین فورا به دنبال جایگزین :300:
درسته شما دیرتر فراموش می کنید ولی راحتتر می تونید جایگزین کنید ما مردا زودتر فراموش می کنیم و سخت تر جایگزینش رو پیدا میکنیم
در ضمن من که بلا نیاوردم فقط بلا کشیدم :162: نمی دونستم ایراد از خودمه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ملن
با خسته دل کاملا موافقم..آقای امیر ما خانوما برامون خیلی سخته جایگزین کردن با این کار فقط خودمونو گول میزنیم..........من فقط خیلی خسته ام...پیشنهادامو دونه دونه دارم رد میکنم چون دوست قبلیم همش توو ذهنمه و من چون آدم خیلی ظاهرپسندیم همش دیگرانو با اوون مقایسه میکنم..از این قیاس کردن خسته شدم :302:....
اوکی قبوله . درخواست جدایی از طرف شما بوده یا اون ؟
RE: چجوری با احساسم کنار بیام؟
از طرف من بوده..شما تاپیک قبلی منو نخوندین و از ماجرای من خبر ندارین..براتون میذارم و بعد راجبش صحبت میکنیم....من یک دوستی(دختر) دارم که الان دو سالو نیمه با هم خیلی صمیمی هستیم و من همیشه میدیدم که دوستم با پسرها ارتباط خوبی داره و همه ی پسرها بهش توجه میکنن (نا گفته نماند که دختر زیبایی هستم اگر حمل بر خودستایی نباشه)اما همیشه احساس میکردم چقدر نیاز دارم که با جنس مخالف ارتباط داشته باشم اما غرورم بهم اجازه نمیداد چون تا یک سال پیش اصلا دوست پسر نداشتم..یه روز با دوستم رفتیم که از دوست پسر خواهرش موبایلی رو بگیره..همونجا نگاههای سنگینشو حس کردم و چون پسر خیلی جذابی بود کمی ازش خوشم اومد اما اهمیت ندادم..بعد از چندماه به اصرار دوستم وارد فیس بوک شدم و این آقا منو ادد کرد و ازونجا بود که شروع کردیم به حرف زدن..این آقا با خواهر دوستم 11 ساله رفیقن ولی من بهش وابسته شدم و پیشنهاد دوستیشو با وجود یه دختر دیگه قبول کردم اما چون میترسیدم اگه در مورد اون دختر حرفی بزنم از دستش بدم بخاطر همین چیزی نگفتم و رابطمون شروع شد و اینکه بهم گفت با چند تا دختر دیگه هم دوست بوده و توو یکی ازین دوستیهاش عاشقه یه دختره میشه و بعد دو سال دختره ازدواج میکنه اما با وجود تمام این ارتباطا رابطشو با دوست اولش(دوست 11 سالش) ادامه داده ودوست 11 سالش همه ی این روابطو میدونسته..اوایل زیاد وجود اون دختر آزارم نمیداد اما بعد یه مدت کارم شد گریه چون میرونستم وقتی نیست با دوست 11 سالشه و من دیوونه میشدم اما بروی خودم نمیووردم...تا اینکه بعد از عید امسال بهش گفتم تموم کنیم یه ماه بلاتکلیف بودیم اما دوباره سمتم برگشت اما فقط یه هفته طول کشید ومن بالاخره موفق شدم بهش بگم که وجود اون دختر عذابم میده و بهم گفت خودت خواستی و اینکه گفت اون اوایل وقتی منو دیده به خودش گفته مخ منو میزنه این حرفارو که شنیدم داغ کردم و گفتم واسه همیشه تموم اما فقط یه هفته تحمل کردم چون همش گریه میکردم و بازم من مثل احمقا برگشتم سمتش302..اما یکم بهش سردتر شدم..تا اینکه این آخرا به پوچی رسیدم چون قصدمون ازدواج نبود و من مطمئن بودم اگه با کسی هم ازدواج کنه دوست 11 سالشه و اینکه الان خودم یه ماهه باهاش اصلا تماسی نداشتم و الان دو هفتس که تصمیممو جدی کردم و گوشیمو خاموش کردم..فیسبوک هم راسه اینکه نبینمش نمیرم اما دلم نمیاد از ادد لیستم پاکش کنم..در ضمن ارتباطمون در حد بوسه از لب و بغل بود و همین گاهی اوقات خیلی عذابم میده...با اینکه منطقی به این نتیجه رسیدم که باید قطع ارتباط کنم اما خاطراتش اذیتم میکنه و حس میکنم نمیتونم شخص دیگه ای رو وارد زندگیم کنم ..گاهی وقتا خیلی دلم میخواد گوشیمو روشن کنم اما چون میدونم اهمیتی براش ندارم جلوی خودمو میگیرم..ارتباطمو با دوست صمیمیم هم خیلی کم کردم چون وجود خودش و خواهرش آزارم میده.
RE: چجوری با احساسم کنار بیام؟
من جات بودم از اول این رابطه رو شروع نمی کردم ، حالا که شروعش کردی یه بار هم تمومش کردی دوباره شروعش نکن، هیچ وقت وجود یه نفر دیگه رو تحمل نکن چون ممکنه فقط اون یه نفر نباشه و اون سرپوشی باشه برای بقیه،
درست الان باهاش نیستی و شرایط سختی داری ولی اگر باهاش باشی شرایطتت سخت تره و بیشتر عذاب می کشی ، مخصوصا اینکه با کس دیگه ای نیستی ولی اون هست . این دوستی رو برای یه رابطه عاشقانه پیشنهاد نمی کنم
اگر تنهایی اذیتت میکنه یکمی تحمل کن یا نهایت یکی مثل اونو پیدا کن ، با یکمی انعطاف میتونی فراموشش کنی
RE: چجوری با احساسم کنار بیام؟
مرسی امیر جان..بله نباید شروع میکردم اما اوایل احساس میکردم یه بازیه مسخرست که هر موقع خواستم میتونم کنار بکشم ولی چون اولین بارم بود و خام بودم گیر کردم....دارم تمام سعیمو میکنم ..امیدوارم این خستگی و این افکار مزاحم ازم دور بشن...خیلی سخته تحمل کردن این قضیه که دیگه تنها شدم اما بهتر از اینه که غرورمو بشکنم....راستی امروز این فکر خیلی عذابم داد که وقتی با وجود دوست دختر قبلیش قبولش کردم احساس کرده که تکه و اراده کنه همه دخترا واسش میمیرن..من خودمو خیلی کوچیک کردم ..