کمک کنین خودمو پیدا کنم و با این خیانت کنار بیام
سلام به همه
من 27 سالمه و حدود 8 ساله که عروسی کردم و با شوهرم هم دوست بودیم و عاشقانه همدیگه رو دوست داشتیم
تا اینکه چند ماه پیش متوجه شدم شوهرم رفته زنی 43 ساله رو که تقریبا همسن مادرشه (شوهرم 28 سالشه) رو صیغه کرده و با هم هستند.قابل ذکره که یک هفته بعد از تاریخ صیغه نامه که بعدا دیدم من حامله شدم و الان هم باردار هستم.نکته اینکه من و شوهرم واقعا لیلی و مجنون بودیم
نه تا حالا هیچ کدوممون مسافرت مجردی رفتیم نه یک شب دور از هم بودیم و نه هیچی در ضمن من یه دختر5 ساله هم دارم و همه فامیل هم همیشه میگن اگه یه مرد خوب تو دنیا باشه اونم شوهر منه یعنی کسی فکرش رو نمیکرد که شوهر من همچین کاری بکنه و خلاصه هر چی از خصوصیات اخلاقی شوهرم بگم کم گفتم
و من الان هنوز سر خونه و زندگیمم و به خاطر دو تا بچه مجبورم بمونم و بسازم البته رابطه شوهرم با اون زن تموم شد و شوهرم اومد و کلی اظهار پشیمونی کردو گفت به خدا نفهمیدم گول خوردم قصدم کمک بود و از این چرت و پرت ها و من حتی خانواده خودم هم نفهمیدن و فقط پدر و مادر شوهرم فهمیدن که الحق هم حسابی پشت من در اومدن ولی الان حسابی دل شکسته پریشونم و فقط به بچه کوچکم و بچه ای که در راه دارم فکر میکنم و به این فکر میکنم که من از هیچ چیز شوهرم کم نذاشتم و اینو خودشم همیشه گفته و میگه و همینطور همه میگن ولی چقدر مردها بی عاطفه اند و چقدر طالم که به خودشون اجازه میدن هر کاری بکنن ولی اگه زنشون به یه مرد نگاه کنه پدرش رو در میارن
حالا لحظه لحظه میشینم و به رابطه شوهرم با اون زن فکر میکنم و دارم دیوونه میشم
تو رو خدا کمکم کنید حس شک و بدبینی ازم دور نمیشه با اینکه الان مطمئنم شوهرم الان بهم وفاداره و کلی قسم و آیه و قرآن که دیگه همچین چیزی پیش نمی یاد و یکبار بوده و خطا بوده ولی دیگه دلم صاف نیست دلم به زندگیم گرم نیست دلم برای تنهایی خودم میسوزه همینطور دو تا بچه هام
کمکم کنین خودمو آروم کنم یه لحظه نمی تونم به خودم و زندگیم فکر کنم فقط هی میگم چرا اینکار رو با من کرد؟
RE: کمک کنین خودمو پیدا کنم و با این خیانت کنار بیام
سلام بر مادر عزیز و گرامی...
مادر عزیز حال شما را درک می کنم و می دانم چه حسی نسبت به شوهر خود دارید ولی خواهشا قدری آرام باشید و صبور....این ناراحتی و زجر برای بچه تان بد است...
برویم سر اصل موضوع....
ببینید بهترین کاری که شما می توانید در این لحظه انجام دهید دادن فرصت دوباره ای به شوهرتان است...
این را من نمی گوییم روان شناسان می گویند::: به ندرت پیش می آید که رابطه عاطفی مردی با زنی (به غیر از همسر خود) عمیق شود و دوام یابد( آنهم برای شوهر شما که گفتید مانند لیلی و کجنونی هستید)
یکی از نکات مهم در برخورد با ""خیانت"" همسران>>>>لج نکردن و انتقام نگرفتن است.... اگر شوهرتان به شما خیانت کرده است در وهله اول باید با او به طور صادقانه حرف بزنید و دلیل این کارش را جویا شوید....این کار دو مزیت دارد::1>>تخیله احساسی شوهرتان و محبت بیشتر به شما......2>>>فهمیدن علت خیانت و اینکه آیا همسرتان از چیزی رنجیده یا رفتار شما باعث رنجشش می شد و یک خلا احساس کرده و در نتیجه دست به خیانت زده است...در این صورت اگر شما تقصیری داشتید خود را اصلاح نموده تا چنین موردی پیش نیاید
اگر در مواجهه با بی وفایی شوهرتان در کنار او باشید و به جای پس زدن او مانند ""مادری"" با او رفتار کنید(نه در نقش همسر) علاوه بر اینکه شوهرتان احساس صمیمیت و عشق فوق العاده نسبت به شما می کند بلکه در اینده احتمال مرتکب شدن چنین اشتباهی در او بسیار بسیار کاهش می یابد....
موفق باشید....
RE: کمک کنین خودمو پیدا کنم و با این خیانت کنار بیام
خواهر گلم سلام
اول از همه به فكر اون بچه كه داره باهات زندگي ميكنه باش و بعد اون جنين كه هر رفتار و احساسي بهش منتقل ميشه!!
خواهر عزيزم خودت ميگي ليلي و مجنون بودين و ادعاي همسرتون هم كمك و ... بوده به روزاي خوشي كه با هم داشتين فكر كن خدا رو شكر با به دنيا اومدن نيني كوچولوت سرگرم ميشي و همه چي يادت ميره زندگي خوب و همسر نازنينت رو فداي حادثه اي كه به اشتباه پيش اومده و رفع شده نكن
راستي خيلي خوبه كه به كسي نگفتي و از همه مهمتر پدر مادرت از قضيه خبر ندارن!!عالي بود:46:
RE: کمک کنین خودمو پیدا کنم و با این خیانت کنار بیام
سلام دوست عزیز
درسته که خیانت عملی زشت و منفوره ولی همینکه عشقت دوباره برگشته و ÷شیمونه باید واست قوت قلب باشه
غم و اندوه زیادی دارین باهاتون همدردی میکنم . انتظار نداشته باشین بتونین یه شبه دوباره اعتماد کنین ولی به این نکته هم توجه کنین که ذهن شما اکنون مستعد برداشتهای منفی از رفتار شوهرتونه .
(هر چند خیانت توجیه ÷ذیر نیست ولی بازسعی کنین بفهمید که چه کمبودی داشته .
حودتونو ساده لوح قلمداد نکنین و سعی کنین که کانون خونواده رو واسه فرزندتون شاد نگه دارین
RE: کمک کنین خودمو پیدا کنم و با این خیانت کنار بیام
دوستهای عزیزم از اظهار همدردی تون ممنونم
ولی مشکل من اینه که همش با خودم میگم اینهمه اطمینان داشتی حتی وقتی شوهر سابق این زن اومد در خونمون و به من گفت من باور نکردم و گفتم مزاحم بوده و به خاطر همین میگم از کجا معلوم که دوباره پیش نیاد. البته میدونم که داوری کردن برای آینده درست نیست و باید در زمان حال زندگی کرد ولی همش شک و بدبینی دارم و یه لحظه هم آروم نمی شم و زمانهایی که شوهرم سر کاره همش فکر میکنم با اونه و یا تلفنی با هم حرف میزنن.
البته همه میدونیم که تو اینجور مواقع انسانها برای توجیه کردن خودشون هر دلیلی میارن مثل شوهر من که میگه میخواستم کمک کنم البته شوهر من انقدر دلسوز و ساده هست که میدونم ممکنه اولش واقعا قصد همین بوده و به قول خودش میگه دو سه ماه اول آشناییش با این زن یعنی موقعی که هنوز صیغه ای در کار نبوده حتی دستش به دست اون نخورده و فقط بیرون همدیگه رو میدیدن یا به قول خودش فرحزاد یه چای و قلیون ولی برای من هیچ دلیلی پذیرفته نیست اگه کمک بوده پس چرا بعدش به مسائل جنسی کشیده شده؟ چرا شوهر ساده من انقدر بی اراده نتونسته در برابر خواسته های جنسی اون زن که بهش پیشنهاد کرده وا نیسته و ....
باور کنین هم من و هم روانشناس 1000 دفعه ازش پرسیدیم چه کمبودی بوده گفت هیچی فقط پشیمونم
حتی به گوشم رسید که اون زن همیشه از این ناراحت بوده که شوهرم تعریف منو پیشش میکرده (یکی از دوستهای اون زنه بهم گفت) ولی اگه اینطوره چرا شوهرم رفت؟ هوس ؟ سادگی؟ دنبال یه دلیلم که خودمو راضی کنم
RE: کمک کنین خودمو پیدا کنم و با این خیانت کنار بیام
چقدر این حرفها برام آشناست اصلا انگار تا چند وقت پیش جزیی از وجودم بوده.
مادر مهربون منم مثل تو بودم ،انگار عزیزم رو از دست داده بودم و داشتم ماهها براش عذا داری می کردم.نه می تونستم برم نه می تونستم بمونم .یه سردرد همیشگی برام ایجاد شده بود.اما بعد از یه مدت به خودم اومدم ،به خدا پناه آوردم. مگه دنیا اینقدر ارزش داره که ما اینکارو با خودمون بکنیم.به جرات بهت میگم فکر کردن در مورد روابط شوهرم با اون دختر پیرم کرد،داغونم کرد ولی گذشته رو تغییر نداد!بهت توصیه می کنم به خاطر خودت هم که شده در مورد گذشته نه فکر کن نه تحقیق،شوهرتم که ازت عذرخواهی کرده و پشیمونه.سرتو با یه چیزی گرم کن نذار اسیر افکارت بشی.اشتباه منو نکن!بهت قول میدم چند وقته دیگه همه چیز به حالت عادی بر می گرده و این داستان فقط یک تجربه در زندگیه شما دو نفر خواهد بود...
RE: کمک کنین خودمو پیدا کنم و با این خیانت کنار بیام
عزیزم
سعی کن دیگه به اون رابطه فکر نکنی. به این فکر کن که شوهرت اینقدر تو رو دوست داشتت که او زن رو از زندگیش بیرون کرد. ان شاء اله که دیگه همچین مشکلی پیش نمیاد. هر کسی تو زندگیش مرتکب اشتباه میشه به خدا توکل کن .
RE: کمک کنین خودمو پیدا کنم و با این خیانت کنار بیام
سلام گلم
اول از همه تبریک می گم بخاطر کوچولویی که در راه درای مراقب خودت باش
خانومی یه فرصت دیگه به همسرت بده نه بخاطر بچه ها بخاطر خودت و عشق مقدسی که بینتون بوده انسان جایزالخطاست اون خاطره ی تلخ رو از ذهنت پاک کن هر روز مرورش نکن بزار کم رنگ بشه و همه چیز دوباره برات قشنگ بشه
همین که همسرت پشیمونه کافیه
RE: کمک کنین خودمو پیدا کنم و با این خیانت کنار بیام
کسی میدونه چه جوری دیگه به این موضوع فکر نکنم؟ آخه همش نا خواسته میرم تو این فکر لحظه به لحظه
هی میگم با هم کجاها رفتن ؟ وقتی شوهرم تو خونش بوده چی ها به هم میگفتن یا چی کار میکردن؟ چه موقع هایی همدیگه رو میدیدن؟ چرا شوهرم اینقدر منو میپیچوند که بره پیش اون؟ چطور تونست و دلش اومد با من اینکار رو بکنه؟ چرا راحت در مقابل هر خواسته ای سر تسلیم فرود آورد؟ به خدا دارم دیوونه میشم
هر چی میخوام به این موضوع فکر نکنم نمیشه. نا خود آگاه میاد تو ذهنم.چه کار باید بکنم
انقدر غصه این بچه تو شکممو میخورم که میگم خدایا چرا من و این بچه ها باید تاوان هوس و اشتباه شوهرم رو بدیم؟ این طفلی که هنور به دنیا نیومده چرا باید اینهمه استرس و ناراحتی رو تحمل کنه؟ تو رو خدا برای سلامتی بچه ام دعا کنین
RE: کمک کنین خودمو پیدا کنم و با این خیانت کنار بیام
خواهرم انقدر خودت رو شكنجه نده همه چي بعد از يه مدت يادت ميره
خدا رو فراموش نكن ازش بخواه كه كمكت كنه