-
سلام
اونجایی که گفتین زیر پاتون خالی شده رو خوب درک کردم حدود یک ماه و نیم پیش تجربش کردم و حس کردم . راستش هر جوری فکر کردم میبینم نمیتونم چیزی بگم که نشون بده احساستونو فهمیدم چون واقعا جای شما نیستم و
نمیفهمم، آدم بزرگیم نیستم که بگم نباید بترسین؛ اما یه چیزی رو میدونم و اون اینکه هر بخشی از مسیر زندگی ما یه چالشه که نهایتا به یه تجربه ختم میشه. هیچ تجربه ای بدون سختی بدون زحمت کشیدن بدون رنج کشیدن
بدست نمیاد. شما باید مسیرو طی کنید تلاشتونو بکنید و درمانتونو پی بگیرید. از نزدیک دیدم که نیروی جوانی تو درمان این قبیل بیماری ها موثره؛ پس رو اینم حساب کنید. وقتی چالش بزرگ میشه که آدمها بزرگ میشن. تا الان
سختیای زیادی تو زندگیتون کشیدین شاید اونا لازم بودن تا آماده بشین برای یه همچین تجربه ای ؛ شاید تجربه ای که از گذروندن این مسیر جدید بدست میارید لازمه تا در آینده مسیر مهمتری رو بتونید طی کنید. حیف نیست
بشینید و کاری نکنید و فقط منتظر بمونید که مثلا چی بشه؟ چند روز پیش صبح یکم بارون اومد در حد خیس شدن زمینا؛ شیشه ی ماشینو کشیدم پایین علی رغم اینکه سرد بود؛ گفتم این بوی خوب حیفه، شاید فردایی دیگه
نباشه که بخوام این حس طراوتو داشته باشم.مرگ چیزی نیست که پیش بینی بشه کِی اتفاق میافته فقط میدونیم قطعیه؛ و تا وقتی که اتفاق نیافتاده وظیفه داریم تلاش کنیم زندگی کنیم و تجربه کنیم تا رشد کنیم تا خوب تر بشیم
تا بد نشیم. خدا بد بنده هاشو نمیخواد ؛ شنیدین میگن "خدا بلا نده"؛ خدا که بلا نمیده هر چی هست همش خیره؛ اینا لازمه اگه نبود که اصلا نمیومدیم به این دنیا.
در خصوص اینکه چیکار کنید هم دوستان پیشنهادات خوبی دادن؛ شما روحیه ی جنگنده ای دارید ؛ با اینکه خیلی نمیشناسمتون از همون پست اول معلوم بود. پس این روحیه رو بکار بگیرید برای این مسیر جدید بزرگ و سخت.
ان شاءالله به خوبی ازش عبور میکنید.
-
سلام مريم عزيز
واقعا شوك شدم. چند روزه اين تاپيك رو ميبينم ولي الان متوجه شدم كه ماله شماست
عزيزم همونطور كه تابحال سختي ها رو گذروندي اينبار هم پيروز ميشي چون تو خدا رو داري
از صميم قلب برات آرزو ميكنم اين روزها بگذره و سلامتيت رو بدست بياري
تو قوي ترين مريم نازنين هستي
-
سلام مجدد به دوستان
امروز بدترم از دیروز و اشتهام خیلی کم شده.به شدت سرما خوردم و در عرض چند ساعت عفونت شدیدی بدنم رو گرفته.سیستم ایمنیم خیلی ضعیف شده الان دو ماهی میشه من سرما خوردم.یعنی از اواخر تابستون تقریبا.....ممنونم که هستین و وقتی میبینم تاپیکم در عرض 24 ساعت کمتر به چند صفحه میرسه، نشونه مرام و معرفت شما همدردیاست.از همتون ممنونم.تک تک....
مونای عزیزم :
ممنونم ازت و بابت همدلی قشنگت....دعات برام ارزشمنده.
بی نهای عزیز دوست قدیمیم:
نمیتونم و پر شدم یهو از ترس و ناامیدی...هنوزم میتونم برای بچه ها با امید و حس شادابی بنویسم اما به خودم هم نمیتونم دروغ بگم.امروز خیلی سخت رفتم سرکار و چند نفر بهم گفتن رنگ و روت پریده...میدونی بی نهایت جان بچه های اینجا انقدر دل شکسته هستن که هر دعایی بکنن براورده میشه.واسه منم دعا کنین.ممنونم از حضور سبزت
اقای امیر مسعود :
ممنون که از بین این همه نا امیدی یه کلمه خوب و ارامش بخش رو کشیدین بیرون از حرفام....خودم اصلا بهش توجه نکرده بودم.بابت ختم قشنگی که برام برداشتین بی نهایت سپاسگزارم و امیدوارم خیر این نیت پاک برگرده اول به خودتون.
قلب تپنده زندگی عزیز:
حتما میرم.خیلی وقته پیش امام رضا نرفتم.ممنونم دوست گلم
پرنیان عزیزم:
ممنونم ازت و حتما تماس میگیرم.
انه ماری عزیز :
خیلی خوشحالم شدم که پست هام به دلت نشسته و شاید بتونه گره کوچیکی از کارات رو باز کنه.ببخش که ناراحت شدی.تو به من محبت داری.من زندگی سختی رو پشت سر گذاشتم...بسیار سخت...حتی فراتر از تصور.باور کن تمام تاپیک ها رو با جون و دل حس میکنم چون من مجموعه ای مشکلات رو داشتم و پشت سر گذاشتم و تقریبا با هیچ مشکلی بیگانه نیستم.امیدورام تو هم خیلی زود به حالت عادی برگردی.
المای گلم:
ممنونم.امیدوارم.دعای تو برام میتونه معجزه باشه.ممنونم عزیزم.
نادیای عزیزم:
بزرگواری و زنانگی تو همیشه تو ذهن من هست.کاملا میشناسمت و در جریان جزییات زندگیت هستم.همیشه هم به قدرتت غبطه میخوردم.حتی یکبار خواب دیدم به نازنین بچه ات رسیدی.خدا انشالله خوابم رو تعبیر کنه به حق این شبا...ممنونم عزیزم که از وجودت میبخشی...اگر درمان جواب نده باید برم برای اهدای مغز استخون.
شیده جان :
خیلی ممنونم ازت.منت سر من گذاشتی با این کارت و خوشحالم کردی .حتما پیگیر میشم.
پاییزه عزیزم:
امیدوارم همسرت کاملا خوب بشه...تو لطف داری...بخدا من اگر مشکلات جلوی راهم نبود الان میتونستم جز هیئت علمی بهترین دانشگاههای انگلستان باشم.اما چه میشه کرد که یک اشتباه یک عمر ادم رو عقب میندازه...ممنونم دوست گلم.
فکور عاقل و صبور دوست عزیزم:
ممنونم که نوشتی برام.درسته.من دقیقا دارم خودخوری میکنم.به خصوص اینکه دکترم گفت استرس عمرت رو کم میکنه و همین هم باعث شده این بیماری انقدر زود بدنت رو بگیره..این شبها همش به همسر سابقم فکر میکنم.چه شبایی که التماسش میکردم انقدر عذابم نده من دیگه توان نداره بدنم...نمیکشم ولی اون کار خودشو میکرد....ببخش که ناراحتت کردم.
زن ایرانی عزیز:
شما هم مثل بقیه به من لطف داری...شما رو هم ناراحت کردم..ممنونم عزیزم.حضورت خیلی خوشحالم کرد.
میشل گلم:
ممنونم.با دقت خوندم حرفاتو و نماز رو هم رعایت میکنم حتما.در مورد اینکه پست نذارم درسته.حق با توئه و کلا تمرکز و انرژیم تموم شده..اما باور نگران همه تون هستم...به خصوص نسیم و انه ماری.این دو نفر رو هر لحظه یادم میاد دعا میکنم.ولی حق با توئه کاملا.حتما
ا
اقای جوادیان عزیز
ممنونم از دعای قشنگ شما .جالب بود این واژه مهمون ناخونده.واقعا امیدوارم بره زودتر
انیسا جان:
ممنونم دوست خوبم.یک دنیا از حضورت ممنونم.
صبا جان عزیزم:
من عاشق فیلمم و هر شب یه فیلم میبینم.حتما این فیلمی که گفتی رو میبینم.ممنونم
m.p.i عزیزم
ممنونم ازت.خوشحالم که به جمع ما اومدی.خوش اومدی و پیشمون بمون
اقا رضا
ممنونم از نوشته قشنگتون...دقیقا درست میگین.انشالله با دعای شما دوستان سربلند بشم.
نسیم عزیزم
خودم هم فکر میکنم همش خوابه...خدایاااااااااااااا کاش خواب باشه واقعا....ممنون دوست خوبم.به امید اینکه همه مون ارامش رو تجربه کنیم.
- - - Updated - - -
تمرکزم رو از دست دادم.امروز موقع برگشتن از محل کارم زعفرانیه (مسیری که همیشه میرم ) یهو نفهمیدم چطوری سر از پونک دراوردم.اصلا یادم نمیاد کجا و کی مسیرم رو عوض کردم..دکترم رانندگی رو برام قدغن کرده متاسفانه و این واقعا اذیتم میکنه.چون حضورم در متروی الوده و شلوغ و ....برام غیر قابل تحمله...
-
سلام مریم جان
پستت رو خوندم ، ومثل بقیه ناراحت و نگرانت شدم اما ...
شاید تاسف خوردن های انسان های کوچیکی مثل من از سر نادونی و ناآگاهی باشه ، چون نمیدونیم و نمیدونیم که نمی دونیم .
میگن "خداوند در قلب های شکسته جا دارد "، و تو که اکنون خداوند در قلب تو جا داره نمیدونم چند وقته که دلت شکسته اما میدونم یه چیزهایی بین خدا و تک تک بندگانش هست که درک
من و امثال من نمیرسه.
فقط امیدوارم که این چالشی که باهاش مواجهی حسابی رشدت بده و تو رو بسازه و بعد خوبه خوب شی و بیای و از تجربه های خوبت بگی . از نزدیک تر شدن به خدا و شکست دادن این
بیماری که روز به روز افراد بیشتری می تونن شکستش بدن و اخبارشون رو میبینی.امیدوارم تو هم یکی از این افراد باشی . امیدوارم قوی و عاشق بمونی.
:72:
:72:
ببخشید اگر حرف خاصی برای گفتن نداشتم...
-
مريم جون شما اميد من و خيلي ها هستي تو اين تالار
خواهش ميكنم قوي باش شما الگوي من هستين اصلا نااميد نشين
من كاملا دلم روشنه كه به اين مهمون ناخونده پيروز ميشي
-
سلام مریم عزیز
متاثر شدم و برایت بهبودی کامل را از درگاه خدا از صمیم قلبم درخواست دارم
مریم جان تمام تلاشت را بکن که یا پیش آیت الله تبریزیان یا دکتر خیر اندیش یا دکتربسکی بروی .... اگر دکتر بسکی را بتوانی گیر بیاری و نزدش بری بهبودیت تضمینه چون تا حالا چندین نفر را که پزشکان قطع امید کرده اند را درمان کرده و یک بار برنامه تلویزیونی داشت در این باره از جمله خانمی که می گفت دکترها منو جواب کردند ولی ایشون درمانم کرد و دکترها باورشان نمی شد ....
تا می توانی مواد غذایی دارای ویتامین ب 17 بجو و بخور ... چون اساس سرطان از کمبود شدید ویتامین ب17 یا عدم جذب آن است .... خوردن برنج را تعطیل کن چون قاتل انواع ویتامین های ب است ....
کمبود ویتامینهای گروه ب زمینه استرسی شدن و خود خوریها و آلام روحی را فراهم می کند و این استرسها بخصوص دستگاه گوارش را متاثر می سازد و در سوخت و ساز و جذب ویتامین ها اختلال ایجاد می کند و در نتیجه عوارضی اینچنین دارد ....
هر راهی را می توانی برو تا دکتر بسکی را بیابی ... من هم پیگیر می شوم و هر ردی یافتم خبرت می کنم .... دکتر خیر اندیش و آیت الله تبریزیان را به نظرم راحت تر می توانی بیابی
پایگاه رسمی اطلاعرسانی آیت الله شیخ عباس تبریزیان
آدرس مطب آیت الله تبریزیان و نحوه ویزیت :: دارالثقلین
شماره تلفن وآدرس مطب دکتر روازاده و دکتر خیر اندیش- پرسش وپاسخ - قرآن درمانی - طب اسلامی - طب سنتی
سوال شما و جواب دکتر خیر اندیش - بخش فارسی - تی وی شیعه / ویدئو فیلم کلیپ video film clip /
درمان سرطان با آب انگور
https://www.aparat.com/v/bvGNZ/%D8%A...A7%D8%B1%DB%8C
https://www.ninisite.com/discussion/...A7%D9%84%D8%A8
-
مریم عزیز و همه دوستان تا می توانید مواد غذایی که دارای آنتی اکسیدان هستند بخورید بخصوص دوستانی که در شهرهای بزرگ آلوده هستند ...
کلاً در بخش سلامت جسم خورد و خوراک و شناخت کافی نسبت به اثرات و کیفیت و ترکیبات موجود در مواد غذایی و چگونگی استفاده از آنها و هم چنین مصلح های مواد خوراکی و مواد غذایی که با هم خوردنشان مضر است را بشناسید و تغدیه ای آگاهانه داشته باشید تا سیستم ایمنی قوی ای داشته باشید .... هرچه سیستم ایمنی قوی تر باشد تهدید کننده که همه جا و همیشه هستند ناکام از آسیب زدن می شوند و بر عکس آن نیز صادق است .... رادیکالهای آزاد مهمترین تضعیف کنند سیستم ایمنی هستند که باید دقت داشته باشیم تا مواد غذایی دارای آنتی اکسیدن را همیشه در برنامه غذایی داشته باشیم تا محفوذ از آسیب رادیکالهای آزاد باشیم
در بخش بهداشت روانی هم مهمترین آسیب زننده احساس محوری است که آرامش را مختل می کند و قوت روحیه را تضعیف می نماید ..... و درشرایطی مثل مریم عزیز .... تحمل شرایطی که بهتر از تغییرش داد و یا توان ما بری تحمل کشش ندارد و قوت کافی نداریم ....
امید دارم مریم با پشتکار پیگیر درمانها طبیعی از طریق متخصصین آن و قوت و روحی و امید خواهد بود و ما هم با دعا و راهنمایی ها در این زمینه همراهش خواهیم بود تا بهبودی کامل
ان شاء الله
-
-
سلام دوباره مریم خانم
امروز رفته بودیم عیادت دایی باران که سرطان ریه داشت و کمی دیر متوجه شده بود
اهل لاهیجان هستن و متاسفانه اکثر دکترهای اون شهر جوابش کرده بودن
یه متخصص خوب پیدا کرده بودن و اورده بودن بیمارستان بهمن تهران عمل کرده بودن و خداروشکر امروز که رفته بودیم عیادتش حالش خیلی بود و راحت صحبت میکرد و خیلی سرحال بود
باران میگفت قبلا به زور میتونسته صحبت کنه و حالش خیلی بد بوده
شما هم سعی کنید ازمایشون و به چند تا متخصص خوب نشون بدید
شاید اون ها تونستن کمک بهتری کنن
بعضی از این دکترهای خوب در سال یکی دو ماه بیشتر ایران نیستن و فقط برای عمل های از قبل رزرو شده میان
بین عمل هاشونم وقت کنن بیمارهای دیگه رو هم میبینن
یکم تحقیق کنید و پیداشون کنید و به امید خدا برای شما هم حتما میتونن کاری بکنن
اصلا امیدتون و از دست ندید و به خدا توکل کنید
-
سلام و عرض ادب مجدد خدمت دوستان.ممنونم که با محبت های بی دریغتون سوسو امید رو درونم زنده نگه میدارید.از روز جمعه تا امروز میتونم راحت بگم تقریبا هیچی نخوردم و به زور سرم سر پام.از بچه گی عادت بسیار بدی داشتم که وقتی یه تنش یا استرس بهم وارد میشد، اولین عضوی از بدنم که از کار میفتاد معده ام بود.الانم همینطور شدم و معده ام هیچی حتی آب رو هم قبول نمیکنه....کلاس های فردا صبحم رو کنسل کردم چون هر قدمی که بر میدارم سرگیجه شدید میاد سراغم...از طرفی نمیخوام روال عادی زندگیم خراب بشه و بهم بریزه....اما چه میشه کرد....از لحاظ روحی و جسمی داغونه داعونم.خیلی کسل...خیلی
فرشته مهربان عزیز:
ممنون.خوشحالم کردی که سر زدی بهم.لینک های خوبی بودن.ممنون از راهنمایی های خوبت.حتما به کار میگیرم.
اقا ارمین عزیز :
خوشحالم که حال بیمارتون بهتر شده.ممنونم.
نسیم جان:
من کسی نیستم...امید همه مون به خدا باید باشه.هرچند من این روزا باهاش قهرم و نمیتونم درست باهاش ارتباط برقرار کنم.
ارم جان:
بزرگواری شما.ممنونم از لطفت.حتما حکمتی در کارهای خداست....بدون شک.راجع به رشد گفتی...بعضی وقتا فکر میکنم زیادی دارم رشد میکنم !! یه درخت هم که زیادی گنده بشه بیشتر توجه دیگران رو جلب میکنه تا بیان سراغش و قطعش کنن ...کاش من خیلی رشد نکنم....