با این دلتنگیم چیکار کنم دلتنگ بچه ها میشم- من الان دوهفته اس میپیچونم بچه ها رو دلشون نمیشکنه؟؟؟
نمایش نسخه قابل چاپ
با این دلتنگیم چیکار کنم دلتنگ بچه ها میشم- من الان دوهفته اس میپیچونم بچه ها رو دلشون نمیشکنه؟؟؟
پرواز عزیزم امروز حالت چطوره ؟!
- بچه ها عالم خودشونو دارن ... اینقدر که تو به فکر احوالاتشونی اونا نیستن باور کن ...
یک ذره هم بابت اونا عذاب وجدان نداشته باش ... مگه چکار میکنی ؟!
اونا دلبستگی که تو بهشون پیدا کردی ندارن بهت...
:325:
- من کلاسی برم حتی کسی جواب سلامم نده ،باهام حرف نزنن (که محاله) بهم برنمیخوره هیچ تازه حواسمم جمع تره به یادگرفتن... کلاس میرم برا چی ؟ برا یادگرفتن و ... یا دوستیابی ؟! یا درد و دل با یکی؟! اینو مشخص کن برا خودت...
بعدشم اگه بخوام با یکی ارتباط بگیرم میگیرم حتی اگه اولش به سختی جوابمو بده...
توهم میتونی... با چند کلمه حرف بیشتر صمیمیت بیشتر میشه ...منظورم دختراست....
فعلا پسر جماعت تحریمن :311:
گلم سوال داری از خود استاد و مدرس کلاس بپرس نشد دخترا ...
دیگه اینا نشد ، دیگه خیلی مجبور بودی از پسرا بپرسی جواب سوالتو گرفتی بای بده تموم شه بره.... حرف پیش میاد ادامه پیدا میکنه ؟! اسلحه رو سرت گذاشتن ادامه بدی :97:
حرف گفتنی کم میاری اینجور مواقع برای کات کردن ، رو کاغذ فکر کن چی بگم . بنویس، تکرار کن...
اینا مشکلات پیش پاافتاده و کوچیکین به راحتی هرچه تمام میتونی از پسش بربیای.
فقط کافیه اون پیله های وابستگی رو ازش بیای بیرون و پرواز کنی :310:
اینقدر زود دل نبند به همه چیزو همه کس ...
یاس پاییزی از وابستگی اصلا نمیتونم کارامو انجام بدم کلی کار دارم مونده حوصله ندارم لباسامو بذارم سرجاش
همش تو درونم جنگه بچه ها گفتن امروز بیا برم برم برم یا تودلم جنگه چجوری نه بگم -- همش دلم میخواد با
یکی حرف بزنم زنگ زدم حداقل با دوسم درد ودل کنم دختره و راه دوره از اینترنت دوس شدیم ضررش کمه اونم
مهمون داشتیا اون پسره رو از دیروز
کنترل
کرده بودم بیچاره دیگه امروز اصلا پی ام نمیداد نتونسم تحمل کنم حوصلام سر رفته بود بخاطر بچه ها پی ام
دادم
کلاسو؟؟من تاحالا کلاس مختلط تجربه نکردم برام جذابه میرم برا فرار از دکتر و مشغول شدن میرم نمیدونم
شایدم دنبال اینم یکی عاشقم بشه ازم خواستگاری کنه دوس پسر نه هاااااااا
روک حرفامو گفتم بهتون
دختر مارو باش!!
حوصله ندارم چیه ؟! میام براتا :311::81:
میگم یادادشت کن اینهمه جنگ تودلت نباشه هی چه کنم چه کنم نکنی ...
به معاهده صلح برقرار کن
مثلا:
به نام خدا
بدین وسیله برای اتمام جنگ های داخلی سرکار خانم پرواز متعهد میشود هنگام رویایی با پرسش بچه ها با قاطعیت هرچه تمام تر با گفتن" دیگه نمیام- کلاس دارم وقت نمیکنم -و قس علی هذا :311: ) مسئله را بدون بازگشت و پایان یافته بداند .
امضاء : پرواز :72:
سلام خانومparvaaz
اول که شما به خاطزه بعضی از مسائل احنباج دارید به یک روانکاو با روانپزشک
در اینکه کنترل ندارید بر روی ارتباطبون با جنس مخالف
یک لحظه یه عنوان یک غریبه به زندگینون نگاه کنید حنمی متوجه میشید مشکل کجاست
شما انقدر پیگیر روابطبون هستید حالا چه در ذهن چه در واقعبت چه در خواب که کم کم داره قبح این مساله براتون شکسته میشه
حالا سوال اینجاست که شما میخواین تغببر کنبد؟
پس با انرری به خودتون بقبولونید هر کسی حتی اجازه ورود به ذهن شما رو ندارد
از دنیای تخیلی که ساختید بیاید بیرون نمی خواببم بد بین باشبم ولی اگر توی این دنبا تو رویا زندگی کنید سریع
توسط گرگان دریده میشید
هبچ کس به جز خودتون و خانوادنون نمی تونه سر پتاه خوبی برای دلگیریتون باشه
و البته پسری که بعد از خواستگاری و تحقیق به ایشون جواب مثبت میدید
نماز هم برای کنترل رفتار خیلی خوب است چون با عث میشه قاتون مند بشویم در 3 تایم مخصوص باید 17 رکعت نماز خواند برای خدا بدون هیچ اجباری در این دنیا .خود فرد پلیس خودش میشود
البته ان تنصر الله ینصزکم
با آرزوی سعادت برای شما
سلام اقا امید
روانکاو خوب نمیشناسم
اره شما راست میگین من به همه اتفاقات ریز و کوچیک فکر میکنم یکی ناراحتم کنه میرم فکر میکنم یکی یکم
توجه کنه کلی فکر میکنم بال و پر میدم تو ذهنم
اون قضیه تصادف هم تا چن سال بهش فکر میکردم الان اصلا فکر نمیکنم حتی ترانه غمگین هم گوش نمیدم
ولی با این حال از خواب یهوو بیدار میشمو
سلام
دارم حسرت میخورم گریه میکنم دوستای ده سال پیشمو پیدا کردم اکثرشون به عشق اولشون رسیدن دلم
گرفته حسودی نمیکنم ولی حسرت میکشم که چرا من نرسیدم:54::54::54::54:
در مورد دکتر هم یواش یواش دارم به نتیجه می رسم یا خط عوض کنم یا اصلا ج ندم مهم نباشه - این دوهفته
فاصله باعث شده- زمان
سلام
راستی ار کنکور چه خبر ؟
خوب دادی ؟
برنامه ریزی کردی اگر قبول شی چی کار کنی !
سلام مجدد
می دونی برا چی همچنین سئوالی ازت کردم !
چون می خواستم الگو را قطع کنم !
باید تمام الگوهای ذهنمان که باعث ناراحتمان می شود را قطع کنیم
به مرور زمان این کار باعث میشه او ناراحتی ذهنمان کم رنگ بشه و از بین بره
یه روزه می رسه که ، وقتی اسم اون دکتر می یاد ، میگه اون کیه دیگه !!!
اهمیت ندادن به خاطره ها باعث میشه ما اون را از بین ببریم .
برای اینکه به این مهم برسیم باید چند تار کار انجام دهیم :
همیشه باید از خودمان بپرسیم که ، من به جای این وضع چی می خوام ؟
من به جای نگرانی و حسرت گذشته چی می خوام ؟
اگر زحمتی نیست پاسخ دهید ، پرواز خانم .
.................................................. .................................................. .............................
حالا باید از خودت بپرسی :
اگر من اون دکتر و خانواده اش را رها نکنم – اگر حسرت گذشته را ترک نکنم !
چه اتفاقی می افتد – باید چه بهایی به خاطر این کار بدهم ؟
اگر زحمتی نیست پاسخ دهید ، پرواز خانم .
.................................................. .....................................
حالا از خودت بپرس :
اگر گذشته را رها کنم - دکتر و خانواده اش را برای همیشه کنار بگذارم ،
شاد باشم – در زمان حال باشم و تلاش کنم
اون موقع من چه حالی پیدا می کنم ؟
اگر زحمتی نیست پاسخ دهید ، پرواز خانم .
ممنون .
.................................................. .................................................. .................................................. ....