+چه جوری به خونواده ام بکم که می خوام ازدواج کنم ؟
سلام دوستان
من یه دختر 20 ساله هستم و تصمیم گرفتم که ازدواج کنم یعنی حس می کنم که نیاز به ازدواج دارم حس می کنم که احتیاج دارم که کسی رو دوست داشته باشم نه اینکه دوست نداشته باشم چرا یکی رو دوست دارم ولی خوب نمی دونم چجوری به خونواده ام بفهمونم که من می خوام ازدواج کنم .
هر کی زنگ می زنه خونمون واسه خواستگاری بدون اینکه به من بکن بهش حواب رد می دن و می کن فعلا قصد ازدواج نداره می خواد درس بخونه
بابام می که تا موقعی که درست تموم نشده اجازه نمی ده که ازدواج کنم من حدود 3 سال دیگه درس دارم تا بتونم لیسانسم رو بگیرم
من نمی تونم تا 3 سال دیکه صبر کنم تازه اون موقع معلوم نیست اون کسی رو که دوستش دارم رو از دستش داده باشم یا نه.
خونواده ام فکر می کنن من خودم نمی خوام ازدواج کنم ولی اونها که از دل من و نیازهای من خبر ندارن
نمی تونم به صورت مستقیم بهشون بکم که می خوام ازدواج کنم به خاطر همین می خوام غیر مستقیم بهشون بکم به نظر شما من باید چی کارکنم ؟
اون کسی که من دوستش دارم هم خودش می گه که چند بار زنک زده خونمون مامانم ردشون کرده و اجازه نداره بیان فردا هم قراره مامانش تماس بکیره ولی نمی دونم این دفعه دیکه باید جی کار کنم چون بالاخره خونواده اون هم دلسرد می شن و پاپس می کشن این وسط من می مونم و علاقه ای که به اون دارم ولی نمی تونم باهاش ازدواج کنم .
چجوری بکم می خوام ازدواح کنم ؟
RE: چه جوری به خونواده ام بکم که می خوام ازدواج کنم ؟
با سلام خدمت خواهر م
نمی دانم چه بگوییم ولی میدانم ازدواج یک امر مهم در زندگی هر فردی است به نظر من باید به پدر یا مادر به هر کدام که نزدیکتری یعنی صمیمیتری رک صحبت کن.و انها را از این دوست داشتن مطلع کن
RE: چه جوری به خونواده ام بکم که می خوام ازدواج کنم ؟
سلام
اگر با مادرتون صمیمی هستین جوری قضیه را به ایشان بفهمون در غیر این صورت سعی کنید با واسطه شخص سومی مثل عمه ، خاله ، مادر بزرگ ... این قضیه در خانه مطرح شود که مثلا با پدر و مادرت بحث شود که چرا همه خواستگاراتون را رد می کنن و ... بعد قرار بشه که نظر خودتون را بپرسن و تو هم سربسته بفهمونی که موافقین ...
RE: چه جوری به خونواده ام بکم که می خوام ازدواج کنم ؟
آخه مشکل هم همین جاست
من اگه بخوام به خودشون بکم که نمی تونم راستش رو بخواین خجالت می کشم به مامانم بکم چند بار سعی کردم غیر مستقیم بفهمونم که می خوام ازدواج کنم مثلا پرسیدم شما چجور آدمی رو به عنوان دامادتون قبول می کنین یا اینکه مثلا میزان تحصیلات خواستکار من چقدر براشون مهمه ولی حتی همین حرفا رو هم که گفتم مامانم یه جوری بهم نگاه کرد که یعنی باید بیخیال بشم ولی من اونو دوست دارم و می خوام باهاش ازدواج کنم
در مورد اینکه شخص سومی را وسط بکشم اینکه من نمی دونم باید به کی بگم یعنی به خاله ام گفتم که من می خوام با یکی ازدواج کنم فکر هم نمی کنم مامانم راضی بشه خاله ام گفت من نمی تونم به مامانت چیزی بکم درسته که خواهرتم ولی مامانت باید خودش بفهمه که چی تو دلش دخترش می گذره اگه واقعا مادر باشه نگاه بهت بکنه می فهمه که چه مشکلی داری .
عمه ام و مادربزرکم هم که اصلا نمی تونم بهشون بگم چون اگه به عمه ام بگم می خوام ازدواج کنم از فردا پاشنه در خونمون رو می کنه واسه پسرش چند ساله که می گه من عروسشم ولی چون مامانم می گه می خواد درس بخونه و فعلا قصد ازدواج نداره اونها هم فعلا کنار کشیدن ولی به محض اینکه بفهمن من می خوام ازدواج کنم دیکه خدا آخر و عاقبت منو به خیر کنه
مادربزرگم هم افکار قدیمی داره و میگه چه دختر پررویی اومده می گه شوهر می خوام
اگرهم بخوام به دایی ام بگم اون هم می که این کارا مخصوص خانمهاست و از دستش کاری بر نمیاد .
به نظر شما اگه یه مدت تریپ افسردگی بگیرم یعنی اینکه خودمو ناراحت نشون بدم جواب می ده و چیزایی رو می فهمن
RE: چه جوری به خونواده ام بکم که می خوام ازدواج کنم ؟
دوست عزیزخوش بحالت که حداقل بهتون میگن بعدازاتمام درس میتونی ازدواج کنی....:( ولی بابام به من گفته که تا آخرکنارمون میمونی.....
من هم کسی رودوست دارم.....وقراره چند ساله آینده رسما بیاد خواستگاریم.....ازآینده ام بدجوری میترسم....
RE: چه جوری به خونواده ام بکم که می خوام ازدواج کنم ؟
زمانی که قراره مادر خواستگارتون زنگ بزنه خونه باشید وقتیکه مادرتون دارن با مادرشون صحبت میکنن در کنار مادرتون باشید بعد از اینکه صحبت مادرتون تموم شد به مادرتون بگید کاش بهشون جواب رد نمی دادید پسر خیلی خوبیه
همین دو تا جمله کافیه که صحبت طولانی مدت و بی رودربایسی رو با مادرتون داشته باشید در ضمن برای رسیدن به هر چیزی باید از یک مرحله ای رد بشید اگه فکر می کنید به اون بلوغ ازدواج رسیدید و شعور ازدواج رو دارید این رو بدونید که نیمی از مسیر ازدواج و زندگی متاهلی کنار گذاشتن خجالت و رودربایسی و شرم و حیاست اگر این نیاز در وجودتون هست و می خواهید با این فرد ازدواج کنید باید صراحت بخرج بدید و با مادرتون بی پرده صحبت کنید این مطالب خالی از دردسر نیست این رو هم فراموش نکنید
در پناه حق
RE: چه جوری به خونواده ام بکم که می خوام ازدواج کنم ؟
آخه شرایط من یه جوریه که نمی تونم زیاد تو خونه بمونم اگه هم توی خونه باشم معمولا توی اتاق خودم پشت سیستم هستم و گاهی اینقدر صدای کامپیوتر رو زیادمی کنم که حتی صدای خونواده ام که صدام می کنن رو نمی شنوم
دیروز داشتیم با مامانم صحبت می کردم با اینکه می دونستم خیلی خواستگار دارم و همه رو مادرم رد می کنه اما مثلا خودم رو به کوچه علی چپ زدم که نمی دونم خواستکار دارم
هفته پیش یکی از پسرای دانشگاه از من خواستگاری کرده بود و من تصمیم نداشتم این رو به مامانم بگم آخه دلیلی نمی دونستم که بهشون بگم توی ماه مرداد این پنجمین خواستگاری بود که خودش از من خواستگاری کرده بود و با خونواده ام تماس نگرفته بودن بلکه با خودم صحبت کرده بودن
دیروز هم یکی که رفته بودم مجله بخرم صاحب همون مغازه ای که ازش مجله می خریدم (آخه همیشه از اون مجله می خرم چون مغازه اش بغل موسسه ای که من کار می کنم و خوب منو می شناسه ) من رو واسه پسرش خواستگاری کرد و من گفتم در مورد ازدواح من باید با خونواده ام صحبت کنین ولی مطمئنم که خوانواده من بهتون جواب رد می دن
خوب برگردیم ادامه داستان
دیروز که با مامانم صحبت می کردم همین جوری گفتم : مامان! دیروز اون هفته یکی از پسرای دانشگاه ازم خواستگاری کرد مامانم پرسید که چی جوابش رو دادم . منم گفتم فکر می کنم اولین کسی بود که توی این 20 سال ازمن خواستگاری کرده بود که احتمالا این هم یا چشمم به ثروت بابام افتاده یا دیونه اس . همه دوستای من یا ازدواج کردن یا اینقدر خواستکار دارن که نمی دونن چی کارش بکنن من تازه حالا بعد از این همه مدت یه دونه خواستگار اومده سراغم.
بعد دیدم مامانم زد زیر خنده و گفت پاشو دختر این حرفا جیه می زنی اینقدر زنگ زدن خونه که من دیونه شدم هفته ای دو تا سه تا شاید تا هفته ای 4 تا هم رسیده من نمی دونم آخه تو چی داری که اینهمه زنگ می زنن تو رو می خوان واسه پسراشون
منم گفتم این وسط اصلا نظر من مهم نیست
شما حق نداشتین خواستکارای من رو رد کنین شما باید حداقل به من یک ندای کوچیک هم هست بدین.شاید من خواستم باهاش ازدواج کنم شاید اون کسی بود که من می خواستم مگه می خوای ترشی بندازین منو . بعدش هم از پیشش رفتم .
به نظرتون کار خوبی کردم یا ید
RE: چه جوری به خونواده ام بکم که می خوام ازدواج کنم ؟
کار خوبی کردی که صحبت کردی ولی ای کاش می نشستی و بحث رو ادامه می دادی تا ببینی خانواده ات چی می گن ولی یه نکته مثبت این صحبت اینکه الان خانوداه ات می دونن تو به ازدواج هم فکر می کنی دفعه بعد تا وقتی مادرت صحبت رو تموم نکرد تو تمومش نکن ببینم مگه تو این سریال ترانه مادری رو نگاه نمی کنی دیدی پویا با لجاجتش تونست به ماردش بفهمونه که اونهم باید یه روزی ازدواج کنه نمیگم کار اون درسته ولی خداییش از پشتکارش خوشم اومد تو هم در این ضمینه کوتاه نیا امیدوارم حرفام بد آموزی نداشته باشه
در پناه حق
RE: چه جوری به خونواده ام بکم که می خوام ازدواج کنم ؟
دقیقا مشکل تو رو دارم اگه به نتیجه ای رسیدی حتما بنویس
RE: چه جوری به خونواده ام بکم که می خوام ازدواج کنم ؟
نتیجه کار من رو می خوای
باشه بهت می گم
با خونواده ام دعوام شد چون بهشون گفته بودم که چرا خواستکارای من رو رد می کنین شاید کسی باشه که من می خوام مگه شما ها می خواین باهاش زندگی کنین واز این حرفا
جلوم سینه سپر کردن و گفتن تو دیگه دختر ما نیستی هر غلطی دوست داری بکن اولین خواستکاری که اومد برات حتی اگه سن بابا بزرگت هم باشه باید باهاض ازدواج کنی
الان یه هفته اس باهام حرف نمی زنن و حتی کاری کردن که سه روز خونه نرفتم