نمایش نسخه قابل چاپ
یک روز از یک زوج خوشبخت سوال کردم
دلیل موفقیت شما دَرَچیست ؟ چرا هیچ وقت با هم دعوا نمیکنید؟
آقاهه پاسخ داد: من و خانمم از روز اول حد و حدود خودمان را مشخص کردیم
قرار شد خانم بنده فقط در مورد مسائل جزئی حق اظهار نظر داشته باشه و من هم به عنوان یک آقا در مورد مسائل کلی نظر بدهم!
گفتم: آفرین! زندهباد ! تو آبروی همهی مردها را خریدهای ! من بهت افتخار میکنم.
حالا این مسائل جزئی که خانمت در مورد اونها حق اظهارنظر داره، چیه ؟
آقاهه گفت: مسائل بیاهمیتی مثل این که ما با کی رفت و آمد کنیم، چند تا بچه داشته باشیم، کجا زندگی کنیم، کی خانه بخریم، ماشینمان چه باشد، چی بخوریم، چی بپوشیم و …
گفتم: پس اون مسائل کلی و مهم که تو در موردش نظر میدی، چیه ؟آقاهه گفت: من در مورد مسائل بحران خاور میانه، نوسانات دلار، قیمت نفت و اوضاع جاری مملکت نظر میدهم.:58::58::58::58:
شوهر فرمانده یک پاسگاه بود زن توی خونه هرچی بالحن خودمانی میگفت میخوام برم به پدرومادرم سربزنم یادشونو کردم خسته شدم فایده ای نداشت.ولی می دید شوهرش درخواستهای کتبی ماموران پاسگاه رو به سرعت رسیدگی میکنه.ناگهان فکری به ذهنش رسید.
نامه ای نوشت واون نامه رو داخل پوشه گذاشت وتوی کمدجالباسی شوهرش قرار داد متن نامه این بود:
فرمانده محترم پاسگاه...
جناب ...
سلام علیکم
به استحضارمیرساند اینجانب زن وظیفه، خانم... پس از زندگی طولانی مدت در منزل مسکونی جنابعالی وافول انرژی هانیاز به استراحت ومرخصی به مدت ده روزجهت بازدیدازپدرومادرم وتجدیدقوا دارم.
لطفا دستورات لازم راابلاغ فرمایید
با تشکر
...پس از دوروز زن رفت وپرونده رو نگاه کرد دیدن جواب شوهرش او رو شوکه کرده بود.
متن جواب این بود:
ازفرمانده پاسگاه ...
جناب...
به سرکار خانم...
سلام علیکم
عطف به نامه شماره...،درصورت تعیین جانشین موقت بادرخواست جنابعالی موافقت میگردد..:311:
عروس وارد مجلس عروسی میشه مادرشوهرمیگه : صلی الله محمد دشمن جونم امد .
عروس میگه : عقرب زیرقالی خواستی پسرنیاری!!! :311::58::58:
************
دوش مادر زن به من پرخاش کرد
هیکلم با چوب آش و لا ش کرد
گفت : ای داماد ، ای آدم نشو
حیف آن دختر که من دادم به تو
من نمی دانستم آدم نیستی
لایق لطف دمادم نیستی
هر کسی داماد شد در عمر خویش
بی گمان یا خر بُود یا گاومیش
گفتمش : من اول آدم بوده ام
تاج گل بر فرق عالم بوده ام
بعد از روی جوانی خر شدم
پایبند خانه و همسر شدم
آدم اول کم کمک خر می شود
بعد از آن ناچار شوهر می شود
هر کسی کو زن گرفت از بی غمی
نام او دیگر نباشد آدمی
غیر شوی حضرت حوا ، که بود
شوهری «آدم» بر او صدها درود
حق تعالی نام او آدم گذاشت
چون که این داماد ، مادر زن نداشت!!!!!!!!!!!!!!! :311::58:
هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه.وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟هیزم شکن گفت: تبرم توی رودخونه افتاده.فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید:"آیا این تبر توست؟"هیزم شکن جواب داد: "نه"فرشته دوباره...به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟دوباره، هیزم شکن جواب داد: "نه".فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟جواب داد: آره.فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد.روزی دیگر هیزم شکن وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی همان رودخانه. هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب.فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید: زنت اینه؟ هیزم شکن فریاد زد: آره!فرشته عصبانی شد. " تو تقلب کردی، این نامردیه "هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. می دونی، اگه به جنیفر لوپز "نه" می گفتم تو می رفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی.و باز هم اگه به کاترین زتاجونز "نه" میگفتم، تو می رفتی و بازن خودم می اومدی و من هم می گفتم آره. اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی. اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره.