این رفتار درسته اخه؟

سلام
دوستان خاله من فروردین ماه ازدواج کرده.یک مشکلی که با همسرش داره اینه که:
وقتی عروسی یا مهمونی دعوت میشن(فامیلای خالم) نه خودش عروسی میاد نه میزاره خالم بیاد به خالم میگه که من میگم نرو نباید بری اگه منو دوست داشته باشی نمیری یا اگه واسه حرف من ارزش قایل باشی نمیری ولی نمیشه که خالم هم نه عروسی بره نه مهمونی نه جایی به خاطره همین زنگ میزنه خالم به مامانش که منو بیان ببرین خونه خودتون و اینا و مجبوره با مامانش اینا بیاد عروسی(بدون شوهرش).خالم میگه با من تو خونه خوبه یا اگه با هم در میایم بیرون هم خوبه فقط مشکل ما سر این مهمونی ها و عروسی هاست خالمم به شوهرش گفته بیا بریم پیش مشاور ولی میگه نه من نمیام (مگه بلا نسبت دوستان دیونم؟) یا مثلا خالم میخواد بره ارایشگاه یا .... میگه به خواهرت بگو با ماشین بیاد دنبالت اون تو رو ببره اگر هم نمیبره بگم با مامان خواهرای من بری .خالمم خیلی اعصابش از این موضوع خورده دوستان خوبم تروخدا کمک کنین این مشکل خاله من حل بشه
خواهش میکنم

سلام دوست خوبم
ریشه مشکل خاله شما در عدم اعتماد به نفس یا حتی یک نوع فوبی (ترس) در همسرش میباشد که بی شک با اصرار اوضاع وخیم تر خواهد شد و تنها با مرور زمان و با کمک گیری از یک مشاور میتوان ریشه این احساس نامطلوب اجتماع گریزی را در همسر خاله شما پیدا و درمان نمود. بهتر است با ملایمت و درک شرایط خلقی ایشان خاله شما (باز تاکید میکنم با ابزار ظریف زنانه و با ایجاد حس اعتماد) ایشان را ترغیب به رفتن پیش مشاور بکنند
اصلا میتوانند اینطور عنوان کنند(خطاب به همسرشان) : من نمیدانم چرا اینقدر دلم میخواد به مهمونی برم و هرکار میکنم این میلم کم نمیشه از یه طرف بی تو هم به من خوش نمی گذره کاش برای حل این مشکل یه فردی که توهم قبولش داری مثلا یه مشاور را پدا کنیم وپیشش بریم موافقی؟
و یا عنوانینی از این دست به هر حال اصرار و ابرام و یا لجبازی تنها کاری که در این شرایط میکند اوضاع روحی و روانی خاله و همسرشان را بدتر بهم میریزد

سلام
آيا بين خانواده شما و همسر خاله تان تفاوت فرهنگي يا مذهبي وجود دارد كه او نگران اين است كه همسرش در اين مهماني ها قرار نگيرد.؟!
آيا هيچ وقت دليل اينكه چرا خودش هم به مهماني نمي آيد را نگفته؟!
زمان مجردي اش با خانواده اش به مهماني مي رفته ولي از وقتي كه ازدواج كرده اينطور شده؟!

اریو و دانه عزیز ممنون
خانواده همسر خالم کلا فقط با خواهر برادرلی خودشون رفت و امد دارن با عمه خاله اینای خودشون رفت و امد ندارن
از لحاظ فرهنگ رو نمیدونم ولی مذهب در یک سطح اند.
به خالم میگه من میخوام ببینم تو منو دوست داری که میگم نرو اون عروسی توام نری.خالم میگه یکبار امتحانش کردم گفتم خوب تو نمیا منم نمیرم بعد تا شب به خالم همش میگفته نمیریا خالمم میگفته اره بعد که شب شده به خالم گفته بلند شو حاضر شو ببرمت.

شوهر خاله ات، از رفت و آمد با خانواده زنش بدش نمي ياد؟!

مثلا ما پا گشا خواستیم دعوت کنیم خالمو بقیه خاله هامم بودن شوهر اون بهانه اورد که ما میریم شمال اون روز بعد گفتیم خوب هفته دیگه بعد هفته بعدش هم گفت خونه دوستم دعوتیم بعد دیگه ما گفتیم یه روز هر وقت دوست داشتین بیاین بعد یه روز خودشون اومدن (مشکلش اینه که همه خواهر زنهاش با جناقاش با هم باشن نمیاد )اون پاگشا هم چون دیگه مهمونی ما رو کنسل کرد خودشون 2تایی اومدن.اخلاقش این مدلیه.

پس مشكل او با باجناق ها و خواهر زنها و چشم و هم چشمي و تيكه و متلك و اين حرفهاست. درسته؟
اگر اينطور باشد كه يا بايد به مرور زمان سوتفاهم هاي ذهني او را خاله تان برطرف كند و يا اگر سوتفاهمي در كار نباشد و واقعا جو مناسبي در فاميل برقرار نباشد خاله تان بايد كج دار و مريض با ايشان رفتار كند به او اطمينان بدهد كه با او مي رود و با او مي آيد و اصلاً بدون همسرش به او خوش نمي گذرد.
من فكر مي كنم همسر خاله تان پيش داوري هايي براي خود كرده و از ديده ها و شنيده هاي قبلي در فاميل خودش يا اطرافيان چشمش ترسيده شده و مي خواهد محتاطانه رفتار كند تا مبادا به مشكلي برخورد كند.

سلام روژان جون
شوهر خاله ات اعتماد به نفسش خيلي پائينه و مشكلش اينه
وقتي هم باجناقهاش نيستند مياد چون فكر ميكنه وقتي اونا هستند اين به چشم نمياد

چرا کمک و راهنمایی نمیکنین دوستان خوبم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟
مثلا الان مادرجونم یا خاله هام میخوان افطاری اون خالمو دعوت کنن ولی خالم میگه فکر نکنم بیایم ما.
و همین موضوع باعث شده هم خودش خجالت بکشه هم بقیه حرص بخورند.
تروخدا یک راهی یک روشی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:305:
مدیر محترم سایت نمیخواد خاله منو راهنمایی کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

به نظرم مشکل خاله شما اونقدرها هم حاد نیست خوب هرکسی یه اخلاقی داره بهتره بجایی که فکر کنید شوهرخاله اتون مشکل داره ببینید چرا مایل نیست با خانواده شما رفت آمد کنه؟ آیا با خانواده خودشم همین طوریه؟ منظورم نه پدر و مادرشون بلکه افوام درجه دوم و سومشونه شاید کلا از مهمونی خوششون نمیاد بالاخره خاله شما با ایشون ازدواج کرده باید اخلاقش رو بپذیره واگه فقط با خانواده شما معاشرت ندارن پس یه برخورد هایی در گدشته بوده که ایشون رو دلخور کرده شاید بهترین راه اینه که بزرگ تر فامیل شما با ایشون خصوصی صحبت کنه تا ببینه از چی دلخور هستن