-
به من کمک کنید
زهراهستم 29سالمه 2ماهه که به دلیلی که در زیر بیانش کردم با خانواده همسرم قهرم آنها ید طولانی درزبان زدن به من داشتند وهر بار من با استمداد از خدا با سکوت در برابرحرفهای پر از نیش آنها وحتی بی حرمتیشان به خانواده ام به خاطر خوبی های همسرم صبر می کردم بار آخر که به منزلشان رفتم خواهر شوهرم دوباره از یک مساله کوچک شروع کرد ((انها از مسافرت برگشته بودند وما راهی سفر بودیم دخترم خواب بود من و همسرم من باب احترام ودیدار ایشان به منزلشان رفتیم وقتی گفتم دخترم خواب بود شروع شد زخم زبانهای زیاد نه اینکه مستقیم به خودم بگوید بلکه با حالت طعنه به در بگو که دیوار بشود در نهایت هم رسما گفت ما از مسافرت برگشتیم که فقط فاطمه(دخترم) را ببینیم نه ترا شخصیت من را که فقط برای احترام و دیدنشان رفته بودم خرد کردند و رسما من را پرت کردند بیرون مساله ای به همین سادگی )) من هرچه فکرمی کنم واقعا نمی تونم برا آشتی پیش قدم بشم از پدر و مادر شوهرم هم انتظار نداشتم حرمت مهمان را بشکنند و حتی با یه تلفن ساده نه به خاطر رفتار بد دخترشان بلکه به خاطر بزرگتر بودنشان وپادر میانی جهت رفع ابن مساله ساده با من فقط صحبت کنند تا قضیه ختم شود من می دانم قهر طولانی کینه ها را عمیق تر می کند متاسفانه خانواده همسرم تقریبا با هیچ کس رابطه فامیلی ندارند که برا پادر میانی کمک بخواهم همسرم هم یکبار مطرح کرده ((ما قبل از این ماجرا ها منزلی خریدیم که با توافق همسرم به نام من شد بماند که حتا نه یه تبریک خشک و خالی هم به من نگفتند آدرس یا کلامی دال بر اینکه ما خونه خریدیم هم با من مطرح نکردند)) که ما منزل جدید اسباب کشی کردیم تشریف بیاورید گفتند زنت قطع رابطه کرده!!! همچنین می گویند تو عقلت را دادی دست این زن و ....
نگرانی ام این که ادامه ارتباط همسرم و دخترم با این خصوصیات منحصر به فرد خانواده همسرم تاثیر منفی برروی زندگیم داشته باشه همین الان حس می کنم ته ته قلبم احساسم نسبت به همسرم (به خاطر عدم کوچکترین تغییر در رفتارش با آنها با توجه به بی احترامی های مکررخانواده اش که شاهد بوده وبه آنها هم اعنراف می کنه )عوض شده البته من خودم به ایشان گفتم قضیه های ما متفاوت است .به پدر و مادرتحت هر شرایطی باید احترام گذاشت واقعا دارم افسرده می شم چه کار کنم
-
RE: به من کمک کنید
با سلام
عنوان تاپیک شما کلی بوده و نامفهوم،چنین تاپیکهای طبق قوانین حذف میشوند لطفا" در ارسال بعدی عنوان مناسب را ارسال نمائید تا نسبت به تغییر اقدام شود در غیر اینصورت تاپیک شما حذف خواهد شد
-
RE: به من کمک کنید
با سلام.دوست عزیز تاپیکها مشابه مسائل شما در این تالار زیاده یک گشتی توی تالار بزنید و بخونیدشون.
اما نظر من اینه:نمیدونم وقتی میگید رسما شما رو از خونه بیرون کردن یعنی چه؟ و در ضمن در پاسخ به حرف خواهر همسرتون شما چی جواب دادید اما...
به این که خانواده ی همسرت چی به ایشون میگن کاری نداشته باشید اگر رابطه شما وایشون خوب و مناسب باشه اثری در طرز فکر ایشون نسبت به شما نداره.
زمام زندگی شما دست خودتونه اگر شما این تنشها و دلخوریهای پیش اومده رو وارد زندگی مشترکتون نکنید هرگز اثر منفی روی زندگیتون نمیزاره.
همسرتونو به خاطر رفتار خانواده اش مواخذه نکنید وانتظار هم نداشته باشید که بخاطر این رفتار در برابر خانواده اش جبهه بگیره.دوست خوبم با این کار فقط همسرتونو لای منگنه ای میزارید که یک اهرمش شمایید واهرم دیگه اش خانواده اش و نتیجه حاصله خرد شدن تدریجی همسر شماست!
و اما..با اون قسمت حرفتون که گفتید به پدر ومادر باید تحت هر شرایطی احترام گذاشت موافقم ولی به چند شرط:1.واقعا ته دلتونم به این موضوع معتقد باشین.2.احترام در حد و حدود مشخص باشه و طوری نشه که به شخصیت خودتون بی احترامی شه.
در کل به نظر من بهتره روابط عروس با خانواده ی همسر خیلی معمولی و محترمانه باشه.اگر در جایی ناراحتی هم پیش اومده بدون دخالت دادن همسرتون محترمانه نظرتونو بگید.حساسیتتونو هم نسبت به کارهای خانواده ی همسرتون خیلی خیلی خیلی خیلی کم کنید چون خانواده ی همسرتون بخش کوچیکی از زندگی شما هستن و نباید بزارید این بخش کوچیک به کل زندگیتون آسیب برسونه.در عوض این تمرکز رو بزارید روی رابطه تون با همسرتون میبینید که چطور همسرتون روز به روز بیشتر به سمت شما میاد و زندگیتون دلچسب تر میشه.
موفق باشید:72: