رسیده به تعیین مهریه. کمککککککککککککککک
[/font]سلام به همه. ساعت 2:56 صبحه. از فکروخیال خوابم نمیبره.
ماجرا از این قراره:
پسر 21 ساله ای هستم که ترم 6 مدیریت بازرگانی درس میخونم. طرفم هم 19 سالشه ترم 2 ict درس میخونه. 28 ماهه با هم هستیم هر جوری که شما بگین باهم بودیم و شناخت داریم. حتی روی هم رفته, قریب به 6 بار,خانواده ها با هم رفت وآمد داشتن. چهارشنبه ی همین هفته با خانواده رفتیم خونشون واسه صحبت قبل از خواستگاری رسمی. طی صحبتهایی که کردیم و به پیشنهاد پدر ایشون؛قرار شد عقد کنیم با شرایط زیر: تا 4سال (شامل 2سال پایان دوره لیسانس من و 2 سال هم سربازی) دختر خونشون بمونه و تو این مدت همه خرج ومخارجش اعم از تحصیل و نفقه به عهده پدرش باشه. بعد از 4سال همه چی با خودم.(به نظر خودم لطف بزرگی کرده که اینو گفته،اما مامانم میگه نه!). بعد ار این رسیدیم به تعیین مهریه. پدرش گفت 500 تا سکه با 3 دنگ از خونهای که هروقت تونستم و خریدم. مادرش گفت 313 تا بهمراه 3دنگ خونه. الانم ما اومدیم فکر کنیم و جواب بدیم. مامانم که میگه اصلا زیر بار نرم. میگه 200 تا سکه بدون 3دنگ خونه. اما خودم که به قضیه نگاه میکنم و با طرفم هماهنگ کردم 250 تا سکه و اینکه 3دنگ خونه رو جای دیگه مینویسم که به نامش میکنم(یعنی جزو مهریه حساب نشه). و استرس اینکه چجوری خانوادم رو راضی کنم و چجوری به بابای طرف بگم داره دیوونم میکنه.
توضیحات بیشتر: یه داداش بزرگتر دارم که خداییش عروس خوبی نصیبمون نشده و داداشم با داشتن یه بچه 2 ساله به اندازه همون 2سال بنا به درخاست خانومش با ما قطع رابطست(البته مدام با مادرم تلفنی در تماس هست). واسه همین مامانم چشمش ترسیده و یه جورایی رو من داره سختگیری میکنه. اما این خانواده کجا و خانواده ی طرف من کجا!
از همه لحاظ خانواده ها به هم میخورن. فرهنگ و مذهب و سطح مادی. اما مامان بابای من هر کدوم 20 سال از مامان بابای طرفم برگترن(65 . 64 ساله)
کمک کنید که اولا این شرایط خوبه یا نه؟ دوما اگر خوبه چطوری بگم که طرفم ترش نکنه و نظرش برنگرده.
ممنون از همه عزیزان.
ساعت شد 3:20. خدا نگهدار
RE: رسیده به تعیین مهریه. کمککککککککککککککک
مثه اینکه قرار نیست کسی با من همفکری بکنه. من که گذاشتم به عهده خانوادهها. اما نظر خودم اینه که هر کس، باتوجه به دیدگاه خودش به هر چیزی نگاه میکنه. و اعتقادم اینه هر دیدگاهی داشته باشی همه اعمالت بر اساس اون انجام میشه. من خیلی سعی کردم سادگی خودم و اون دختر رو حفظ کنم. اما مثه اینکه "قرارداد ِ ازدواج" باید حتما به دست فکر بالغ و البته غیر ساده ی بزرگترا بسته بشه. واقعا ً متأسفم که اینطوری باید دنیاییو که میشه با سادگی شناخت و ساخت با افکار بی ربطِ دیگه غول جلوه بدیم تا حتی اونیم که میخاد سادگی رو ببینه مجبور شه اونو یه دیو دوسر ببینه و به دهان همهی افکارش مُهر بزنه. تو چه دنیای پیچیدهای زندگی میکنیم(که خودمون ساختیمش). افسوس
RE: رسیده به تعیین مهریه. کمککککککککککککککک
سلام دوست گرامي
بد نيست با اين تاپيك سري بزني
شايد بتوني راه حل درست و منطقي رو پيدا كني
به شرطي كه كلش رو با دقت مطالعه كني
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=2354
موفق و پيروز باشي
RE: رسیده به تعیین مهریه. کمککککککککککککککک
اگه پيشنهاد پدر ايشون براتون پذيرفتني نيس ميتونين رو پيشنهاد مادرشون فكر كنين اما مادر شما هم خيلي دارن از پيشنهاد اونها كم ميكنن!!!200 تا خيلي كم نيس؟درسته كه خوشبختي به مهريه نيس اما ......
RE: رسیده به تعیین مهریه. کمککککککککککککککک
سلام!
ما 2 ساله داریم همین دردو می کشیم لی هنوز هیچ راهی به غیر از برآورده شدن شرطها باز نشده با این تفاوت که همه چیز به صورت مخفی بوده و همه بار مسئولیت را طرف بیچاره من به عهده گرفته و من حق ندارم هیچگونه دفاعی هم بکنم.
متاسفانه راه سختیه امیدوارم شما بتونید به همین زودی یه راه حلی پیدا کنید ونگذارید قضیه به کش اومدن و بی تفاوتی کشیده بشه!هر چه زودتر با خانواده اتون یه توافقی بکنید تا یه راه حلی پیدا بشه.سختگیری خانواده شما سر این مسائل جزئی ممکنه طرز فکرای بد و مشکل زائی رو بوجود بیاره.قضیه خونه رو هم میتونه نه جزو مهریه بلکه برای شروط ضمن عقد در نظر بگیرید!
موفق باشید!
RE: رسیده به تعیین مهریه. کمککککککککککککککک
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gh.sana
اگه پيشنهاد پدر ايشون براتون پذيرفتني نيس ميتونين رو پيشنهاد مادرشون فكر كنين اما مادر شما هم خيلي دارن از پيشنهاد اونها كم ميكنن!!!200 تا خيلي كم نيس؟درسته كه خوشبختي به مهريه نيس اما ......
اما چی؟ نرخ بیشتر از این حرفاست؟
دوست عزیز ،شما سر حرف خود بمانید. باید متاثر نبودن از دیگران رو تمرین کنید. ایشان اگر ارزش داشته باشند ارزش خود را به سکه نمی فروشند.
RE: رسیده به تعیین مهریه. کمککککککککککککککک
به نظر من مهریه هدیه ای هست که به دختر داده میشه اما همیشه بزرگترین و بهترین هدیه ربطی به وزن و تعداد سکه ها نداره. خود اون خانم چی در نظر دارن؟ آیا خودشون هم در حدود پدر و مادرشون انتظار مهریه دارن؟
مهریه ضامن هیچ چیز نیست، مهریه من یک شاخه گل هست، همسرم ماهی چند بار این مهریه رو به طور تمام و کمال می پردازه و من در کنار اون همیشه احساس خوشبختی کردم.
RE: رسیده به تعیین مهریه. کمککککککککککککککک
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sorena_arman
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gh.sana
اگه پيشنهاد پدر ايشون براتون پذيرفتني نيس ميتونين رو پيشنهاد مادرشون فكر كنين اما مادر شما هم خيلي دارن از پيشنهاد اونها كم ميكنن!!!200 تا خيلي كم نيس؟درسته كه خوشبختي به مهريه نيس اما ......
اما چی؟ نرخ بیشتر از این حرفاست؟
دوست عزیز ،شما سر حرف خود بمانید. باید متاثر نبودن از دیگران رو تمرین کنید. ایشان اگر ارزش داشته باشند ارزش خود را به سکه نمی فروشند.
دوست خوبم منظور من از اين اما اين بود كه وقتي اولين خواسته يه زن از شوهرش(اصلا به تعداد سكه و خونه و زمين و....كاري ندارم فقط و فقط خواسته ي دل يه زن از شوهر ايندش مد نظرمه)با مخالفت و اعتراض سنگين مادر شوهر مواجه ميشه ناخواسته يه حس بد نسبت به مادر شوهر توي ذهن طرف جا ميگيره
هيچ زني براي گرفتن مهريه ازدواج نميكنه اما بارها شنيدم كه مردي كه مهريه زنش ناچيز بوده سر هر مسئله كوچك با گفتن اين جمله كه" بيا اينم مهريه ات هميشه امادس هر وقت خواستي بگو بهت بدم و از زندگيم برو بيرون!!!" خودش رواز همه مسئوليت هاي زندگي و تاهل خلاص كرده و زن بيچاره بدون هيچ پشتوانه اي مثل يه عروسك به گوشه اي پرت شده!!من روز عقدم به فكر روز طلاق و سود و زيان اين معامله(!!!)نيستم!!ارزش هيچ زني رو نميشه با طلا و زمين و ... تعيين كرد!!در ضمن من با كسي جنگ ندارم.پس .... :D
RE: رسیده به تعیین مهریه. کمککککککککککککککک
و افراد زيادي رو بنده ديدم كه مهريه زنشون بالا بود و زن به همين بهانه كاري كرده كه پسره با خانوادش قطع رابطه كنه
پس ميبينيم كه آدم بد در بين هر دو جنس به وفور پيدا ميشه
RE: رسیده به تعیین مهریه. کمککککککککککککککک
خب دوستان. من قضیه رو تموم کردم!!! چه جوری؟ الان میگم بهتون:
فهمیدم پدر مادرا و کلا خانوادههارو باید گذاشت به حال خودشون که در اینجور مسائل خودشون تصمیم بگیرن.(مگه میشه؟!). واسه من شد. من اینقد خودمو کاسه داغتراز آش کردم (من کاسه؛خانواده هامون آش!) که واقعا به اندازه همه سنم پیر شدم.البته این حرکت انطحاری مستلزم اینه که تو و همسر آیندت به همون سادگی که عاشق هستین از اون ساده تر به هم اعتماد داشته باشین و این اعتماد رو به خانواده ها تزریق کنین. اما زیرکانه ترین نکتهای که باید رعایت کنین اینه که در همه حال، همه شرایط، هر جایی و زمانی که فکرشو میکنین طرفتون(همسر آیندتون) و مهمتر از خودش خانوادش رو به همه اونایی که فکر میکنین تو خاستگاری شما دخیل هستند بشناسونین این کار را با نهایت آرامش و اطمینان قلبی انجام بدین(که بنده به شخصه تو این مورد خیلی هرس خوردم و باعث شدم رفتار پدر مادرم رو جبهه گیرانه بکنم). اما فکر میکنین چی شد؟
پدرم امروز(ساعت 8 عصر که من تو راه دانشگاه به خونه بودم و تو متروی شلوغ و کوفتی) رفت با پدر طرف صحبت کرد و با کمال تعجب این دو پدر که سفت و سخت پای حرفشون بودن که "حرف حرف ماست!" به همونیکه من و همسرم به توافق رسیدیم عمل کردن. یعنی 250 تا سکه و 3دانگ از خونهای که قراره تو آینده بخرم.
بله این همه جنگ و دعوا و فشار عصبی که داشتم تو این چند روز این رو به من فهموند که تصمیم گیرنده نهایی "ما"یی هستیم که از "من" و "تو" شکل گرفته. این "ما" رو به ساده ترین و والا ترین احساسات و در کنارش واقع اندیشی بسازین تا خودتون تصمیم گیرنده آیندتون باشین. به همه بفهمونین شما بعنوان "ریل"ی هستین برای حرکت قطارِ خانوادههاتون. و هرکس جای خودش رو داره. واین طرز فکر نه از ارزش کسی کم میکنه نه بی احترامی به بزرگتراست. ****واقعیته**** اول صحبتام که گفتم خانوادم جبهه گرفتن علیهم؛ بهشون ساده ی ساده ی گفتم: "بابا و مامانِ گلم،شما هر چی بگین آخرش من (احسان) و عاطفه باید تصمیم بگیریم" که باشنیدن این حرف اونها از عصبانیت گفتن:"پس خوت بدون ما برو جلو ببی دختر بهت میدن یا نه". اینارو میگم که از شنیدن این حرفا نا امید نشین و همش پای حرفی که بهش اعتقاد دارین بمونین.
با آرزوی خوشبختی برای همه جوونایی که آزادانه، آگاهانه، و با عشق و عقل کنار هم تصمیم میگیرن. درود بر همتون