-
سلام . من ی سوالی داشتم. اینجا نام کاربری را نمیشه عوض کرد?اگه میشه لطفا توضیح بدین چطور میتونم ابنکارو بکنم? الان نگدتنی من اینه که نمیدونم بعد طلاق چه اتفاقی میفته آیا اوضاع بهتر میشه? ما در تدارک عروسی بودیم که یکی از فامیلهای نزدیکمون فوت کرد و عروسی عقب افتاد حالا فکر میکنم واقعا خدا خداسته که بهم واقعیت را نشون بده و این اتفاقها و توهین کردن ها پیش بیاد. نمدونم نمیدونم چقد طول میکشه من همه چیز را فراموش کنم? کمکم کنید.ممنون.
-
باهم دیگه رفتین مشاوره ؟
مشاور معتبر خیلی تاثیر داره ... یعنی ضرر نمیبینی .. در بدترین حالت هیچ تاثیری نداره ..
باهم برین شاید نتیجه گرفتین..
ببین آدم داریم تا آدم
بعضیا واقعا قولشون قوله
بعضیاشونم اصلا به تعهداتشون پایبند نیستن و الکی قول میدن
شوهرت ازکدوم دسته ست ؟ این یه سال نامزدی دیگه باید اینو بدونی دیگه!
-
سلام
ازطریق لینک تماس باما درخواست بدید...نام کاربری جدیدروبفرستیدواسه مدیر
-
من خیلی دوست داشتم که برگردم به عقب اونجوری که باید رفتار میکردم تا کارم به جدایی نکشه. هر چقدرم طرفم بدرفتار بود من کنار میاومدم. این اشتباه من بود کنار اومدن. میدونم جدایی سخته هر چقدرم خودت راضی باشه سخته. امیدوارم برای کسی پیش نیاد.
انشالله شما هم موفق باشی و سر شوهرت به سنگ بخوره
-
با سلام ببخشید دوست عزیز که نوشتین دوست داشتم به عقب برگردم تا کارت به جدایی نکشه. (آینده من) ی سوالی داشتم. الان یعنی جدا شدی و پشیونی? یعنی الان فکر میکنی اگه بدرفتاری را تحمل میکردی بهتر بود و شاید همه چی درست میشد ? میشه یکم بیشتر توضیح بدی. الان مشکل اصلی من توهینی هستش کهبه پدرم شده. نمیدوچیکلر کنم? یعنی خوب میشه. واقعا مشاوره تاثیر داره?؟؟؟؟؟ ما ی بار باهم رفتیم مشاوره و اون مارو به ی دکترمشاور معرفی کرد تا بریم پیشش و خودشم نظر این بود که مشکل حادی نیست و حل شدنی هستش . اما من تا خانواده ام ناراحت هستن هیچ کاری نمیتونم بکنخواهش میکنم هر کی میتونه متو راهنمایی کنه. از راهنمایی های قبلی شما هم خیلی ممنوم.
-
با سلام خدمت همه دوستان مخصوصا شما خانوم محترم.
به نظرم برو طلاق بگیر
.
.
.
.
.
.
نه یه لحظه صبر کن یکی از دوستام میگه طلاق نگیر
.
.
.
.
.
.
.
الآن اون یکی دوستم گفت بره طلاق بگیره بهتره
.
.
.
.
خلاصه خانوم محترم می خواستم بگم در این باره هر کس یه نظری داره.شاید میلیاردها نظر که هر کدوم با اون یکی متفاوته.اما می دونی تو این چند میلیارد نظر کدوماش مهمه؟نظر خودت.نظر خانوادت.نظر شوهرت.نظر خانواده شوهرت.
من هرگز نمی تونم.درک کنم چه طور بعضی از دوستان با این شناخت سطحی از روحیات شما و همسرتون رای به ادامه زندگی یا حتی وقیحانه تر رای به طلاقتون می دن.
بنابراین من هیچی نمی گم.خواستی ادامه بده خواستی هم نه.من.اگه الآن.روبرو مم بودی و ساعت ها از زندگیت واسم می گفتی این حق رو به خودم نمی.دادم که به جای تو تصمیم گیری کنم.
تو چه توقعی از این تالار داری؟توقع داری بیان بگن طلاق بگیر؟یا اینکه بگن ادامه بده؟هر دو اینها.توقع بزرگیه.
اینجا فقط یه سری نظر می دن که تو فکرت باز تر شه واسه تصمیم گیری نه اینکه واست تصمیم بگیرن.
ای کاش زودتر از اینا به فکر بهبود زندگیت می افتادی.چقدر به همسرت.محبت کردی؟چقدر خونوادت به همسرت محبت کردن؟
ای کاش زودتر به فکر بهبود زندگیش می افتاد.چقدر بهت محبت.کرده؟چقدر خونوادش بهت محبت کردن؟
ای کاش زودتر به فکر.بهبود زندگیتون می افتادین؟چقدر بهم محبت کردین؟چقدر خونوادهاتون به هم محبت کردن؟
یه زوج باید واسه زندگیشون تلاش کنن.یه زندگی ساده راحت به دست نمی آد!!!
گیرم که طلاق هم گرفتی.نمی تونی که همین جوری عذب بمونی.باید شوهر کنی.شوهر دوم.بله لفظ خیلی قشنگی نیست.ولی واقعیته.
فکر می کنی شوهر دومت خیلی بهتر از این شوهرت میشه؟نمی دونم شایدم بشه.ولی اگه نشه چی؟می خوای از اونم طلاق بگیری.فکر.نکنم قدرت همچین.کاری.رو داشته باشی..به هر حال...من.تو مشکلات که می گشتم دیدم مشکل تو از همه راحت تره گفتم بیام واسه تو کامنت بزارم.والا راستشو بخوای توقع این کامنت ها رو نداشتم.در پایان چند توصیه خلاصه:
راحت نباز.تلاشتو بکن.
مشاور تخصصی برو.
محبت و فداکاری رو جایی تو حرفات ندیدم.
مهم خودتون دوتاییت.تو این جهان نمی شه همه.رو راضی نگه داشت.همه امامای ما رو دشمناشون شهید کردن.یعنی حتی یه فرد معصوم نمی تونه همه رو موافق خودش نگه داره.اگر هم کسی بتونه چیزی جز یک روباه دورو نیست.
کاش آشتی می کردید.من شخصا از طلاق بدم میاد.یه نظر شخصی بود.
از ته دل امیدوارم خوشبخت بشی دوست عزیز.من بیست سالم بود دانشجو تربیت معلم.یا علی.
-
آقای سعیداطی:
من خودم خیلی پشت شوهرم بودم در برابر خانواده ام. خیلی جاها کوتاه اومدم. حرفاشو و رفتارشو تحمل کردم که بتونم زندگیمو حفظ کنم ولی نشد شوهر من توهیناش به خانواده ام بیشتر شد در صورتی که خانواده من توهینی بهش نکرده بودن. حتی من حرفی نمیزدم که باعث ناراحتیش بشه.
شاید اول دو دل بودم برای طلاق یعنی حتی بازم با توهینای شدیدترش به طلاق فکر نمیکردم. ولی نشستم درست فکر کردم که اگه بعد عروسی دوباره بدترشه و شروع کنه دیگه کاری از دستم بر نمیاد پس بهتره الان به فکر جدایی باشم تا بعدن با یه بچه گرفتارتر بشم.
این تصمیم رو راحت نگرفتم تلاشم رو هم کردم ولی نشد
-
خودت ته دلت چیه؟ اصلا کاری به نظر من و بقیه نداشته باش چون اینجا همه فقط میتونن سربسته کمکت کنیم بجای شما که نمیتونن تصمیم بگیریم
ضمن اینکه ما تو متن زندگی شما نیستیم ...تو این مدت روابطت با همسرت چطور بود؟ روابط همسرت با خانوادت چطور؟
یکم بیشتر از خودت توضیح بده...همسرت واکنشش در برابر شکایت شما چی بود؟
-
این که جلوی روی پدر شما به پدرتون توهین کنه کم چیزی نیست به نظر من اخلاق درست حسابی نداره نمی دونم نامزد تو باید بهتر بشناسیش که چه جور ادمیه ؟
-
وقتی ما رفتیم حل اختلاف دادخواست دادیم اون همون روز اول متوجه شد اما تا یک هفته نیومد اصلا بگه چی شده? ی رمین بی ارزش داشت اونا رفت زد به اسم مادرش از ترس مهریه. بعد یک هفته اومد گفت چیزی نشده که خب میریم بیرون میشینیم مامانم هم دیگه با ما کار نداره منم اصلا پول تو را نمیخوام .کارت بانکی خودت را بده به بابات . من هیچی از تو نمیخوام خودم زندگیمو راه میندازم ولی اگه کم آوردم حتی اگه مجبور بشم فرش خونه را میبرم میفروشم تو دیگه نباید صدات دربیاد. اما من کوتاه نیومدم.چون دیگه به حرفهاش اعتماد نداشتم. قبلا هم گفته بود پول منو نمیخواد ولی باز اونشب که مامانش این حرفو زد هیچ عکس العملی نشون نداد. اصلا اینا چون من خودم کارمندم موقع عید و ... چیزی واسم نمیخریدن مامانش میگفت تو که همه چی داری دیگه میخوای چیکار?انگار بیوه گرفتن. خلاصه فقط اون ی بار اومد خونمون دیگه تمام. به قول خودش کاری میکنه ما به دست و پاش بیفتیم. رابطه ما بجز چند موردی که عصبانی شده بود و فقط به خود من توهین کرده بود و به قول خودش منم کم مقصر نبودم خوب بود مشکد خاصی نداشتیم . رابطه اون با خانواده منم خوب بود مخصوصا با برادرم. خیلی جور بودن. تا اینکاه اونشب اون حرفها پیش اومد دیگه منظورم در مورد پول و ....که دیگه چند تا واسطه فرستادن و بابای من اصلا اونارو به خونه راه نداد.بعدشم که توی یکی از جلسات اون توهین به بابای من شد و اون به بابام گفت دنبال پولی داری دخترت را معامله میکنی تف به روت. الان از نظر اون هر دوخانواده مقصر هستن یعنی میگه شما هم کارتون اشتباه بوده .اگه قراره من از بابای تو معذرت خواهی کنم تو باید از خانواده من معذرت خواهی کنی. من عصبانی شدم ی چیز گفتم. بابای تو هم اشتباه کرده دیگه. ولی ما رابطمون خوب بود فقط چند مورد عصبانیت بود که اونم من فکر میکنم بخاطر این بود که ما هنوز شناخت کامل از هم نداشتیم شاید با کوتاه اومدن و گذشت و شناخت اخلاقهای همدیگه حل میشد ولی الان دیگه به خانواده من توهین شده.اون اصلا نمیتونه خودشو کنترل کنه وقتی عصبانی میشه .لااقل در برابر بابام چیزی نمیگفت.آخه مادرش به من شال و روسری کهنه خودش را میداد یا مثلا النگوی بدل آورده میگه بنداز دستت هیچکی نمیفهمه. من از اونا انتظار نداشتم ولی اونا با این کارهاشون در واقع داشتن توهین میکردن به من. ببخشی خیلی حرف زدم . ممنونم از راهنماییهای خوبتون . خیلی خیلی لطف میکنید. منتظر راهنمایهای خوبتون هستم. اینم بگم ما هر دو فوق لیسانس هستیم و دانشگاه با هم اشنا شدیم. نه اینکه دوست بودیما نه بلافاصله اومدن خواستگاری.