همسر شماست ... نمی دونم چیه؟
لطفا از همه ی تواناییهای زنانه ات برای شاد کردن زندگیت استفاده کن.
خودت به این شادی و نزدیک شدن به همسرت و گرم کردن دوباره ی زندگیتون نیاز داری. پس دست به کار شو :72:
نمایش نسخه قابل چاپ
همسر شماست ... نمی دونم چیه؟
لطفا از همه ی تواناییهای زنانه ات برای شاد کردن زندگیت استفاده کن.
خودت به این شادی و نزدیک شدن به همسرت و گرم کردن دوباره ی زندگیتون نیاز داری. پس دست به کار شو :72:
دنیای من وشوهرم خ متفاوت شده ومیشه گفت کسی از سرحرف خودش پایین نمیاد
من وشوهرم سرپوشش من اختلاف نظر داریم
شوهرم دوس داره من خیلی حجاب نکنم بیرونم ولی من اعتقاداتم اینطور نیست
به خاطرحرف شوهرم نمیتونم اعتقاداتمو زیرپابزارم
شما جای من چیکارمیکنین؟
هرچی میشه میگه هرکاری من میگم بکن اخرحرفشم سرحجاب منه وبه قولی اونوکرده واسه من نقطه ضعف
من بیشتراز شوهرم دنیا دیدم وجاهای مختلف رفتم درکل ادمی نیستم که محیط اطرافمو وادماش رو اعتقاداتم تاثیرداشته باسه ولی شوهرم اینطور نیست درکل خیلی تاثیرپذیره
سلام عزیزمم
فایل مهارت های ارتباطی زوجین رو سایت بردار و مطالعه کن...و در مورد حجاب هم با همسرت صحبت کن که من اینجوری دوست دارم و آزارم میده این نظرت...تا حدی هم که برات مقدوره با شوهرت هماهنگ باش...سر مخالفت باهاش بلند نشو،
دوست عزیزم
نیازی نیست با همسرتون سر صحبتو باز کنید
توصیه میکنم اصلا این کارو نکنید چون ممکنه نتونید درست منظور خودتونو برسونید بنابراین سوئ برداشت بشه و اوضاع خراب تر شه.
شما تازه زایمان کردین.معمولا بعد زایمان خانم ها به شدت افسرده میشن.
اقایون خلائ عاطفی زیادی حس میکنن.پیش خودشون فکر میکنن بچه بین شما قرار گرفته و همه توجه و علاقه و وقت شما برای بچه هست.فراموش نکنید اقایون دقیقا مثل بچه ها هستن.
توجهتون رو به همسرتون بیشتر کنید.
زمانیکه از هم دورید براشون پیام های عاشقانه و دلگرم کننده بفرستید.
اگر ازین کار کلافه نمیشن تماس تلفنی و پیامکی داشته باشید.
یه مدت بدون چشم داشت به همسرتون محبت کنید.
و یکبار دیگه توضیحات شیدا جان رو بخونید.
نیازی نیست با همسرتون علنی در مورد مشکل صحبت کنید ممکنه اصلا مشکلی وجود نداشته باشه و با این کار ذهن همسرتون هم درگیر شه.
بهتره طبق گفته شیدا برای بودنشون برنامه های خاص بچینید.فیلم ببینید شام مورد علاقه شونو درست کنید لباس های شاد بپوشید.
برای رابطه زناشویی هم خب در این دوران یکمی محدودیت وجود داره بخاط شرایط جسمی شما ولی خب میتونید به ایشون غیر مستقیم پیغام بدید که تمایل به برقراری رابطه دارید.
اینکه میگن خوبه خانم ها هم گاهی درخواست داشته باشن به این معنا نیست که مستقیم به همسرتون بگید میشه باهم رابطه داشته باشیم؟؟؟؟
شما میتونید غیر مستقیم به ایشون پیغام بدید که برای این رابطه اماده این.چجوری؟با پوشیدن لباس های تحریک کننده.
لباس زیر نو.لباس توری و رنگی.اقایون این هارو خیلی دوست دارن.
وضعیت ظاهری خاص و حرکات خاص.
سعی نکنید با همسرتون صحبت کنید سعی کنید در عمل تغییراتی داشته باشین.محبت کلامی تون رو بیشتر کنید.
از همسرتون غافل نشید هموقدر که شما به ایشون نیاز دارین ایشونم به شما نیاز دارن.
یه همسر مهربان و دلسوز و خوش رو باشید
داخل خانه فضای گرمی رو ترتیب ببینید.خونه مرتب ظاهر مرتب شما و غذای گرم.
به همسرتون نشون بدین که هنوز هم ایشون اولویت اول شما هستن بعد دخترتون
عزیزم من بچه چهارماهه ای دارم که حساسیت هم داره و درک میکنم درگیر بچه شدن چقدر سخت و وقت گیره ولی اولا دلیل نمیشه چون بچه هست دیگه رابطه عاطفی و غیرعاطفی شما و همسرت مهم نباشه.دوما همه چیز فقط در اتاق خواب خلاصه نمیشه.آقایون معمولا کم شدن روابط جنسی رو درک میکنند اگر از نظر عاطفی تامین باشند.هر از گاهی پنج دقیقه هم که بچه خوابه بشین پیش همسرت و بهش بگو دوستش داری و چقدر دلت برای دو نفره هاتون تنگ شده.توی کارهای بچه حتما حتما شریکش کن.گاهی بده ببره بچه را حموم،اگر شیرخشک میدی یه چند تا وعده را بزار پدر آماده کنه بده.من خودم کمکی گاهی شیرخشک ضدحساسیت میدم کلا وعده های شیرخشکش را اگر پدرش خونه باشه میدم اون بده.زیاد هم بکن نکن در مورد بچه نکن بزار اشتباه کنه.اگه تو حموم بچه را بد نگه داشت فقط اومد بیرون با فاصله سشوار بگیر سمت گوشش که آب نمونه عفونت کنه ولی تو ذوق پدر نزن.بزار بره براش با سلیقه خودش لباس بگیره.بفرستش دنبال خرید پوشک و ... .شیر میدی بعدش بده آروغش را باباش بگیره.حتما هم از شیرین کاری های بچه فیلم بگیر براش بفرست.بزار همیشه در جریان بچه باشه.شما خسته و افسرده ای،شوهرت هم خسته است ولی باید هر دو با هم این دوران را طی کنید.
اصلا کاری نداره ، یه بار فقط برو تو آغوشش و محکم بغلش کن ، مطمئن باش دلش از سنگ نیست و خیلی چیزارو میفهمه .
به نظر من مهم الان این هست که خودت بخوای این موضوع و روابط سرد برای همیشه تموم بشه ، بی سر و صدا و دعوا.
ممنون به خاطره نظراتتون
فهمیدم شوهرم دخترخالشو دوس داره
مساله ناراحت کننده اینکه اصلا درحدواندازه من نیست کاش ازمن سر بود شاید بهش حق میدادم که اره دونبال ازمن بهتره
خیلی اتفاقی متوجه پیاماش شدم وفهمید که میدونم
ازم پرسید چیزی شده منم گفتم کاش از من بهتربود ناراحت نمیشدم گفت اونطور که تو فک میکنی نیست وبحثمون بالا گرفت یکی ودوساعت بعدش واسه معذرت خواهی اومد منم مثلا بخشیدم چون واقعا حوصله جروبحثو نداشتم
نمیدونم چرا حس خنثی دارم هم شوهرم مهمه هم نیست
شما و شوهرتون در شرف طلاق عاطفی هستید.حتما حتما حتما دو نفری مشاوره برید در غیر این صورت امکانش هست که صرفا تبدیل به دو هم خونه بشید.
هم توی این پست و هم یه تاپیک دیگه به برتری خودتون اشاره داشتید.
البته اعتماد به نفس و قبول داشتن خودتون بد نیست. ولی ممکنه این حس را به همسرتون دادید که از ایشون و خانواده اش برترید.
شاید این حس باعث شده ازتون دور بشه.
برتری را در چی می بینی؟ شاید اون خانم بهش آرامش می ده، تاییدش می کنه، قبولش داره
حالا شما زیباتر باشی یا ... اما همسرت حس نزدیکی بهت نداشته باشه چه فایده داره؟