چه جوری از خدا بخوام شر منو زودتر بکنه؟

من الان یکساله از طریق سرچ اشناشدم ولی به جواب خودم نرسیدم
تا 5سال پیش یعتی تا بیت سالگیم من مثل خیلی از شماها خود شیفته پرغروز و پر از ارزو بودم واسه ایندم ولی الن پنج ساله از خدا میخوام یا منو نجات بده یا جونمو بگیره و راحتم کنه مگه من ادم نیستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قبلش بگم لطفا نظری میخواید بدید خودخواهانه نباشه مثلا چندوقت پیش موضوعی خوندم باعنوان برای ما پنج دختر بیکار دعا کنید ، یه سری اومدن گفتن ترشی درست کن یا قالی بافی کن به دختر فوق لیسانس ،خوبی و بدیش روکار ندارم ،ایا خودشون هم حاضرن بودن همچین کاری بکنن؟؟؟؟ پس توجواب دادن ادمها رو از خودتون بدونید
مشکل من کجاست ؟من بخاطر نقص ژنتکی اول یک گوش بعد یک چشم رو از دست دادم حالا کاش یک چشم داشتم ، چشمم در حد موش کور میبینه ،بهم گفتن شاید کور بشی کامل
از این حرف هم نمیترسم ،اما مگه من ادم نیستم ؟ من نمیتونم کتاب خونم ؟ با این یک ذره که میبینم تا چیزی میخونم و یا با گوشی کار میکنم میزنه بیرون مثل غورباقه میشم ،چنوقت پیش خواهرم داد زد با اون یه چشم اینقدر مثل کورا به گوشیت نگا نکن ،میتونید بفهمید چقدر سوختم؟ولی یکساله با گوشی هم کار نمیکنم
من ادم نیستم؟؟ هفته ای یکبار به خدا میگم منو خلاص کن،گریه میکنم ، دعاهامو که جواب نمیدی خلاصم کن،از قید جهنم هم بگذر واسه ما ، ولی این زندگی کوفتی پایان نداره
بعضی وقتا گریه هم نمیکنم چون حال درد های بعدشو ندارم
من ادم نیستم؟ با این کورسو اگه ارایشی هم بکنم تا خودموگول بزنم مدام خونوادم بهم گیر میدن چرا ارایش میکنی ارایش مال ... هاست ،
من ارایش نمیخوام ، شوهر هم نمیخوام ، من میخوام روی پای خودم وایستم ولی نمیخوام کور بشم ،نمیخوام ،کسی میتونه منو بفهمه؟؟ میخوام فعالیت کنم حتی درس بخونم ولی نمیخوام شکل غورباقه بشم

توروخدا بگید چه دعایی واسه مردن هست ؟ من این زندگ یلعنتی رو نمیخوام
راه خودکشی بی درد هست؟ خودکشی نمیخوام نمیخوام برم جهنم
بگید به خدا چی بگم منو راحت کنه از این دنیا؟ بگید خواهش میکنم

سلام دوست خوبم.

مرگ که دعا کردن لازم نداره، خودش سر وقتش میاد. ربطی هم به اینکه ما دلمون بخواد بمیریم یا نمیریم نداره. خودتو درگیر اینجور افکار بیهوده نکن که چیکار کنم زودتر بمیرم و... بگو چیکار کنم بهتر زندگی کنم. مرگ که ساده ترین اتفاقیه که میتونه برای یه آدم بیفته.

مردن که تلاشی لازم نداره، راهنمایی هم نمیخواد. ولی اگه میخوای زندگی کنی، اول از همه با یه اسم کاربری جدید بیا سراغ تاپیکت. یعنی چی که رو خودت اسم میذاری دختر؟ اطرافیانت میان و میرن، معلوم نیست تا کجای عمرت با تو باشن. آخرش با خودت تنها میمونی. سعی کن با خودت مهربون تر باشی. اول از همه رفتارت رو در حق خودت اصلاح کن.

نوشته ت مبهمه، بیشتر حالت تخلیه خشم و درد دل داره. اگه اشتباه نکنم 25 سالته. میشه بگی از نظر تحصیلی تو چه وضعیتی هستی؟

مطمئنی که برای بهتر شدن بیناییت راه حلی وجود نداره؟ یعنی همه راه های درمانی رو رفتی؟ یعنی شما الآن با عینک هم اونقدری نمیبینی که بتونی کارای روزمره ت رو انجام بدی یا اینکه ممکنه کند تر از آدم معمولی عمل بکنی؟

درمورد اینکه گفتی وقتی روی نوشته کتاب، یا گوشی و... دقیق میشی چشمت و حالت نگاهت زیاد جالب نیست، حتی وقتی عینک زدی هم همینطوره؟ من بنده خدایی رو میشناسم که شماره چشمش خیلی بالاست، جوری که کم بینای شدید حساب میشه. جلوی پاش رو به زور میبینه، چشمش هم لرزش خیلی خیلی شدیدی داره. ولی وقتی عینک میزنه حالت نگاهش کاملا طبیعیه. یعنی ممکنه من لرزش چشمش رو متوجه بشم، ولی اینکه به قول شما چشمش فلان طور میشه و اینا، اصلا اینطور نیست.

یه جوری نوشتی فکر کردم که از کتاب خوندن و کار با گوشی و... هم محرومت کردن و گفتن ممکنه باعث بشه چشمت نابینا بشه. واقعا همینطوره یا فقط چون فکر میکنی ممکنه کتاب خوندنت و... حالت عادی نداشته باشه نمیخوای اینکارا رو بکنی؟

درمورد اینکه گفتی دوستان به اون خانم های بیکار پیشنهاد قالی بافی و... دادن، دوست عزیز این کارا به نظر من هنرای خیلی خیلی باکلاسی محسوب میشه. خدایی نکرده نگفتن برو گدایی بکن که. آدم نباید خودشو جلوی بقیه پایین بیاره؛ باید یاد بگیریم بعضی جاها مغرور و از خود راضی باشیم و به هیچ وجه اجازه ندیم کسی حتی فکر اینکه ما رو تحقیر بکنه به ذهنش برسه.
یه مثال ساده میزنم، دیدی بعضی از این سلبریتی های هالیوودی چه لباسای مسخره و زشتی میپوشن؟ یا چرا راه دور بریم، دیدی بعضی وقتا دخترایی که خیلی هم ادعای کلاسشون میشه چه تیپای مسخره ای دارن؟ ولی از بس اعتماد به نفس دارن(یا ادای آدمای با اعتماد به نفس رو در میارن) هیچکس ازشون ایراد نمیگیره. اگه کسی هم چیزی بهشون بگه، راحت در میان که تو از بی کلاسی و نفهمیته که زیبایی و کلاس اینو درک نمیکنی.

من خودم زیاد تو کارای دستی و... مهارت ندارم، ولی اگه بلد بودم قالی بافی کنم یا دستپخت عالی داشتم اصلا خجالت نمیکشیدم ازش پول دربیارم. اتفاقا برای بقیه کلاسم میذاشتم. بالاخره هنره، هرکسی هم این هنرا رو نداره.

الآن شما میگی از نظر بینایی مشکل داری. و احتمالا پزشکت هم گفته نباید به چشمت فشار بیاری. ممکنه کارایی که نیاز به ظرافت داره رو نتونی انجام بدی، ولی این همه هنر و سرگرمی تو دنیا هست. شما چسبیدی به مردن؟

گفتی خودمون رو بذاریم جای شما و نظر بدیم. بذار بهت راجع به سرگرمیا و علایق خودم بگم که شاید بشه ازش پول درآورد و نیازی به بینایی فوق العاده هم نداره:
یادگیری زبان انگلیسی یا فرانسوی و... که بعضی از کلاساش اصلا نیاز به کتاب و دفتر و... نداره. فقط روی اسپیکینگ شما کار میکنن. اصلا چیزی نمینویسی که به بینایی نیاز داشته باشی. فقط آخر هر جلسه بهت یه سی دی میدن که گوش کنی.

یادگیری موسیقی. گیتار و سه تار و... به نظرم برای اعصاب و آرامش آدم هم خوبه. خیلی هم هنرای باکلاس و خاصی محسوب میشه.

بذار یه چیزی هم راجع به شکل چشمات که ازشون راضی نیستی بهت بگم.
یه خط چشم ساده میتونه حالت چشمت رو از این رو به اون رو بکنه. یه خانم بازیگری توی همین تلویزیون خودمون که اتفاقا کلی هم کشته مرده داره، چشماش مشکل داره ولی اینقدر قشنگ به چشماش رسیده که همه فکر میکنن خوشگل تر از این دیگه پیدا نمیشه.
از آرایش کردن هم خجالت نکش. منم آرایش میکنم، عاشق آرایش کردنم. اصلا وقتی حس بکنم افسرده ام میرم میشینم جلوی آینه و آرایش میکنم و حالم بهتر میشه. اصلا هم از اینکه کسی این موضوع رو بدونه خجالت نمیکشم.

ببخشید طولانی شد :72:

میدونم دنیا جای زیبایی نیست ولی دوست من یادت باشه آدمی به امید زندست. ممکنه جاهایی هم شانس خوبی داشته باشی.

داستان زندگی هلن کلر رو خوندی؟ اون نه چشم داشت نه گوش و نه میتونست حرف بزنه
امیدوارم خدا یه جور دیگه واست جبران کنه
لطفا بیشتر به خودت اهمیت بده
ما فقط چشم و گوش و دهن و دماغ و دست و پا نیستیم که با از دست رفتن اونا از دست بریم ما انسانیم
سعی کن به بعد انسانیت بیشتر توجه کنی
حالا شرایط اینطور شده
روی چیزی فوکوس کن که باهاش بتونی خودتو نشون بدی
عزیزم سعی کن ادمای فرهیخته ای رو دور و برت پیدا کنی که با رابطه با اونا بتونی بزرگتر فک کنی
واسه درمان چشمت هم اقدام کن شاید راهی وجود داشته باشه
به نهاد های حمایتی سر بزن و مشکلت رو بگو شاید اونا بتونن کاری بکنن که از لحاظ درمانی توی شرایط خوبی قرار بگیری
بهرحال واسه ارامشت دعا میکنم
لطفا توام وفتی خیلی دلت گرفته واسه نیم پز دعا کن

سپاسگذارم از کسانی که وقت گداشتن
دل شکسته تر از اینم که بخوام حرفی بزنم
سلامت باشید همگی

آخه آبجی این چه اسم کاربریه گذاشتی برای خودت
منم یه چشممو 9 سالم که بود از دست دادم نمیگم سخت نیست نمیگم نقطه ضعف نیست برات نمیگم وضعت بد نیست ولی میگم میشه درستش کرد میشه با چیزای دیگه این نقطه ضعف ها رو پوشوند همه آدما یه مشکلی دارند
ایشالا که بیناییتم از دست نمیدی به امید خدا نگران نباش

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط the boy

آخه آبجی این چه اسم کاربریه گذاشتی برای خودت
منم یه چشممو 9 سالم که بود از دست دادم نمیگم سخت نیست نمیگم نقطه ضعف نیست برات نمیگم وضعت بد نیست ولی میگم میشه درستش کرد میشه با چیزای دیگه این نقطه ضعف ها رو پوشوند همه آدما یه مشکلی دارند
ایشالا که بیناییتم از دست نمیدی به امید خدا نگران نباش

---

مچکرم از همدردیتون
انشالاه اون یکی چشمتون کاملا سالمه؟ مریضی نداره؟
کار کردید یا درس خوندید ؟ تو کار یا درس مشکل نداشتید ؟
به اون یکی چشمتون موقع فعالیت فشار نمیومد یا متورم نمیشد ؟
ایشالاه همیشه سالم باشید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mooshe.koor

مچکرم از همدردیتون
انشالاه اون یکی چشمتون کاملا سالمه؟ مریضی نداره؟
کار کردید یا درس خوندید ؟ تو کار یا درس مشکل نداشتید ؟
به اون یکی چشمتون موقع فعالیت فشار نمیومد یا متورم نمیشد ؟
ایشالاه همیشه سالم باشید

---

والا یکمی ضعیف شده به هر حال فشار اون یکی رو اینم افتاده من 9 سالم بود چوب خورد توی چشمم قرنیه اش پاره شد و الان انحراف داره و بیناییشم اونقدر کم هست که بگیم صفره

خداوند هیچ چیزو بی حکمت نمیده . هیچ چیز.

مامانم یه خواهری داشت مریض بود مامان بزرگم یعنی مامان مامانم همیشه شکایت میکرد که خدایا این چه بچه ای بود به من دادی کل عمرم باید عذاب بکشم اگه میخواستی یه بچه مریض بهم بدی اصلا چرا دادی ؟ خالم بعد از چند وقت فوت شد . یک سال نشد بابا بزرگم به خاطر یه تصادف فوت کرد . مامانم میگه دیگه ازون به بعد زندگی مامان بزرگت زندگی نشد انقد که ناشکری میکرد .

خدا میتونه خیلی چیزای دیگرو هم بگیره

سلام،:72:


زندگی‌ هیچ کدام از ما کامل نیست. یک نگاه به اطرافت بنداز، خیلی‌‌ها هستند که چشم و گوش فوق‌العاده خوب و قوی دارند، اما همچنان از زندگی‌ مینالند. چرا؟


چون زندگی‌ اصلا قرار نبوده آسان باشد و قرار هم نیست آسان بشود. اصولا شکر گذاری یک هنر هست که خیلی‌ از ما بلد نیستیم. هر کدام از ما با مشکلاتی در زندگی‌ دست و پنجه نرم می‌کنیم که اگر نبودند، زندگی‌ چالشی نداشت، تا معنی آسایش و آرامش را بفهمیم، که قدر دان و شکر گذار داشته‌هایمان باشیم و از همه مهمتر روحمان بزرگ و بزرگتر بشود.

مهم این نیست که نقطه صفر زندگی‌ ما یا حتی نقطه پایان آن کجا هست. مهم مسیر و فاصله‌ای هست که با این داشته‌ها هر کدام از ما میتوانیم طی‌ کنیم. این یعنی‌ داشته‌ها و توانایی‌هایی‌ که به ما در نقطه صفر (به هنگام تولد) داده میشود، مهم نیستند، چیزی که مهم هست این هست که چگونه از این توانایی‌ها و استعداد‌ها به بهترین نحو ممکن استفاده کنیم تا بهترین مسیر را در زندگی‌ طی‌ کنیم. به اطرافت نگاه کن، چند نفر را با چشم و گوش سالم می‌شناسی که زندگی‌ سخت تر از تو دارند؟ که دوست نداری جای آنها باشی‌؟


بگذار یک مثال بزنم، من یک مهندس جوان، خوشتیپ، پولدار و فوق‌العاده را میشناسم که الان روی تخت بیمارستان هست، و حتی کارهای شخصی‌ ا‌ش را خودش به تنهایی‌ نمیتواند انجام بدهد، اما چشم و گوش سالم دارد. دوست داشتی جای او باشی‌؟

میتوانی‌ باور کنی‌ که وقتی‌ برای تفریح به جنگل رفته بوده، نیش یک "کنه" باعث آسیب مغزی و فلج او برای تمام عمر شده است؟ که حتی نمیتواند دستش را حرکت بدهد؟


تو با همین یک چشم ضعیف و همین یک گوش، شاید بتوانی‌ از خیلی‌‌ها در زندگی‌ موفق تر و خوشبخت تر بشوی. اما همه این به خود تو بستگی دارد. به اینکه چقدر خودت را دوست داشته باشی‌، به اینکه خودت را در این یک چشم و یک گوش خلاصه کنی‌ یا نه. اگر بیش از اندازه روی این نقطه ضعف تمرکز کنی‌، فرصت نگاه کردن به خودت و اینکه چه توانایی‌ها و نقاط قوتی در وجودت داری را از خودت میگیری. فرصت پیشروی و استفاده بهینه از فرصت‌هایی‌ که پیش رو داری، و به طور خلاصه طی‌ کردن یک مسیر فوق‌العاده را از خودت میگیری.

از زندگی‌ چه میخواهی‌؟ به چه چیز‌هایی‌ میخواهی‌ برسی‌؟


به جای تمرکز بیش از اندازه روی مشکل چشمت، روی خواسته‌ها و اهدافت در زندگی‌ و اینکه چگونه با همین چشم ضعیف میتوانی‌ به آنها برسی‌، تمرکز کن.


قبول دارم که طرز برخورد خانواده با تو خیلی‌ خوب نیست و رفتار آنها را هم تایید نمیکنم، اما تو این را باز هم به حساب این بگذار که آنها هم تو را دوست دارند و برایت نگرانند، اما راه این ابراز محبت را خوب بلد نیستند، وگرنه چه فرقی‌ به حال خواهرت می‌کند که تو شبانه روزی از چشمت کار بکشی یا نه!؟ اگر تو جای خواهرت بودی و او این مشکل را داشت چه میکردی؟ شاید اگر خودت را جای او بگذاری، بتوانی‌ احساس و نگرانی‌ او برای خودت را بهتر درک کنی‌، و او را ببخشی.


خوشبخت و موفق باشی‌،:72:

کامران