-
رفتارهای همسرم
سلام
عید همگی مبارک ...
اول از همه بگم به نظرم این عنوانی که برای نوشتم انتخاب کردم خوب نیست اما چیزی به ذهنم نرسید که بهتر از این باشه ...
امشب من دارم با کلی حس بد اینا رو می نویسم در حالی که با همسرم قهرم و از هم به شدت دلخوریم . قضیه برمی گرده به اخلاقای همسرم که دیوانه کننده است . همسرم مرد خیلی خیلی خوبیه اما یه سری رفتار داره که به شدت منو آزار می دن یعنی یه جوری که اگه ازدواج نکرده بودیم و می دونستم ممکن بود با ایشون ازدواج نکنم چون این برخوردا دقیقا چیزایی بوده که من ازش متنفر بودم و فراری ...
بیشتر این رفتارها مربوط به توی جمعه ... مثلا من مدام باید به شوهرم بگم کم تر شوخی کنه ، کم تر حرف بزنه ... این حرفی که زده خوب نیست و ...
هرچی بهش می گم خب از 1 ساعت که کنار یکی هستی اندازه نیم ساعتشو بگو بخند شوخی کن و حرف بزن ، فایده نداره ... بالاخره شوخی زیاد مخصوصا تو جمع بزرگترا خوب نیست ، حرف زدن زیاد و اظهار نظر راجع به هرچی خوب نیست . بعد وقتی که حرف نداره مثلا الکی از خودش صدا درمیاره یا حرفای سطحی تری می زنه که دیوونم می کنه ... مخصوصا این مورد آخر وقتی دو نفریم . هی مثلا می پرسه خب خوبی ؟ چه خبر ؟ به عناوین مختلف هی صدام می کنه ، هی سوالای مسخره می پرسه مثلا تو چرا این قد کوچولوئی ؟
بهش می گم عزیزم خب وقتی حرفی برای گفتن نیست که ارزشمند باشه ، چند باری هم این سوالا رو پرسیدی دیگه نگو خب ... ولی چه فایده ؟ صد بار بیشتر تا حالا سر این مسائل بحث مون شده و تازه بدش می آد وقتی ازش انتقاد می کنم ...
مثلا با خواهرزاده ام که 9 سالشه و البته عاشق همسرمه بازی که می کنه بهش حرفایی می زنه که من می بینم مامانش متعجب می شه به بچه که نباید حتا به شوخی گفت کثافت اونم جلوی خانواده من !!!!
وقتی خونه یکی از دوستام می ریم که روابط مون خوبه ، این قد موقع فیلم حرف می زنه که دلم می خواد سرمو بکوبم به دیوار .... می فهمم بقیه هم حرصشون درمیاد اما خب خوبی هایی داره که قابل تحمل می شه اما می دونم اگه این روند رو پیش بگیره کسی دیگه خیلی روش حساب باز نمی کنه و حرفایی که نباید گفته بشه بهش گفته می شه ...
به خدا از دستش خسته ام ... از این که نمی فهمه هر حرفی رو نباید بگه اونم این قدررررررررررررررر زیاد :apologetic:
من همیشه دلم یه مردی می خواسته که همه بهش احترام بذارن و جذبه داشته باشه . حالا مردی نصیبم شده که در عین این که همه باهاش احساس راحتی می کنن داره هی سطحش می آد پائین ...
همسرم 29 سالشه ، کارمنده ... یه مدت بی کار بود و تازه کار دست و پا کرده . تا قبل ازدواج پدرش به شدت بهش تاکید می کرد به جای پول درآوردن و فکر کار خوش باشه و درس بخونه و مطمئن باشه اون زندگیش رو راه می اندازه . بعد مشکلاتی که با خانواده اش برامون پیش اومد باباش حسابی سرش منت کمک هاش رو گذاشت و تازه همسر من حساب اومد دستش ...
بهم کمک کنید ممنون می شم
-
منم همین مشکل شوهرتون رو دارم اما نه با این شدت و دنبال درمان نرفتم
به نظر خودم باید رفت پیش روانشناس
این یه جور بیش فعالیه و درمانش به این سادگی ها نیست
-
سلام
ایشون اول باید قبول کنن که این یک مشکله و این مشکلو دارن و بعد بخوان رفعش کنن زمان میبره یه جورایی هم طی زمان با شخصیتشون عجین شده و کندنش به این راحتی ها نیست بهترین راه هم برای این جور رفتارها رفتن ایشون پیش یک روانشناس و مداومت و خودنگهداریه.
-
ممنون ازتون که همفکری کردید ... بعله درسته همسرم اول باید بپذیره که مشکل داره که متاسفانه نمی پذیره و بیشتر موضع می گیره ... نمی دونم باید چکار کنم ؟
-
ببخشید دوستان آیا این مشکل یه اختلاله ؟ از کجا میشه ویژگی هاشو در یه شخص قبل ازدواج متوجه شد؟ چون منم احساس می کنم با فردی که دارم آشنا میشم اینجوریه
تو رو خدا ببخشیدااااا خانمی . تو پست شما سوالم رو پرسیدم. آخه نمیشد برای اینکار یه تاپیک جدا بزنم.
-
سلام عزیزم
قبل از هر چیز می خوام بهت بگم که آرامش خودت رو حفظ کن و بدون مشکل خیلی خیلی بزرگی نداری و راه حل داره باید صبر داشته باشی و راه حلش رو پیدا کنی بدون مشکلات خیلی بزرگتری تو زندگی ها وجود داره که آدما حتی فکرشون رو هم نمی کنن یه سری به بقیه تو تالار بزنی متوجه می شی
آرزوی روزهای خوب و شیرین رو برات دارم
- - - Updated - - -
سلام عزیزم
قبل از هر چیز می خوام بهت بگم که آرامش خودت رو حفظ کن و بدون مشکل خیلی خیلی بزرگی نداری و راه حل داره باید صبر داشته باشی و راه حلش رو پیدا کنی بدون مشکلات خیلی بزرگتری تو زندگی ها وجود داره که آدما حتی فکرشون رو هم نمی کنن یه سری به بقیه تو تالار بزنی متوجه می شی
آرزوی روزهای خوب و شیرین رو برات دارم
-
سلام
نمیدونم شما هم سنتی ازدواج گردین یا نه اما واقعا یکی از بدی های ازدواج سنتی اینه که بیشتر تمرکز رو کلیاته و بعد از ازدواج آدم یه اخلاقایی از طرف مقابلش میبینه که حتی به فکرشم نمیرسیده!! چیزی که مطمئنم اینه که هرچقد تذکر بدین نتیجه عکس داره. شاید الان خیلی از دوستان پیشنهاد بدن که ایشونو پیش یه روانپزشک ببرین اما مطمئنا کسی که در مقابل تذکر شما موضع میگیره و اصلا کار خودشو بد نمیدونه امکان نداره مشکل خودشو اونقد بزرگ ببینه که بخواد پیش یه روانشناس بره. به نظر من بیش از حد روی این قضیه حساس شدین. هر چی حساسیتتون بیشتر بشه و بیشتر باهاش بحث کنینو براش توضیح بدین که کارش اشتباهه بیشتر خودتونو اذیت میکنین (مخصوصا وقتی با هم تنهایین)
-
می تونی مثال از دوستای فرضی بزنی مثلا من یه دوست دارم که شوهرش فلان رفتارو کرده و همسرش خجالت زده می شه از رفتارهای شوهرش و داستانهایی از این قبیل که اونو به فکر ببره