-
عادت به منفی دیدن
با سلام خدمت همه دوستان عزیز..
مدتی نبودم سر مشکل خودم .. ولی تاپیکهای دیگر مراجعان رو میخوندم..
امروز میخوام از دوستان سوال کنم که چرا ما عادت کردیم نکته منفیه همه چیزو ببینیم..؟؟
و یا اینطوری بگم چه چیزی تو وجود برخی از ماها هستش که تعدادمونم کم نیست تو جامعه که دوست نداریم مثبت اون مسئله یا شخصو ببینیم؟؟
یک مثالی میزنم ..
در یکی از جلساتی که من با مشاور حرف میزدم.. ایشون گفت یه خاطره بد از دوران قدیم برام بگو.. من با کمی فکر گفتم:
وقتی کلاس سوم چهارم دبستان بودم املا م خیلی افتضاح بود و یک روز معلم سر کلاس و جلوی همه شاگردها طوری منو تنبیه و همچنین تحقیر کرد که تا الان هم برام درد اوره..ولی بعد اون جلسه نمیدونم چطور شد که املای من نگاهم نمیکردم 17 و میگرفتم
و الانشم هر جا غلط نوشته بشه زود میفهمم..
روانشناس بهم گفت معلمت دستش درد نکنه که کاری کرده که املای تو الان انقد قوی شده..
و من الان هر وقت فک میکنم بجای منفی دیدن اون خاطره حس مثبتی بهم دست میده.. و میبینم چقد نگا کردن به یه مسئله میتونه انقد تغییر پیدا کنه..
از شما هم میخوام تجربیات و خاطراتتونو در صورت تغییر منفی به مثبت برام اینجا تایپ کنید.. تا همممون ازش استفاده کنیم..
ممنون جوادیان
-
چندین بار مادرشوهرم بهم می گفت تو سنت بالاست و یا مقایسه هایی از این دست:81:
تا اینکه خیلی ناراحت شدم و یه تایپیک زدم
ولی خواهرم بهم گفت اون راست میگه با عصبانیت :97:بهش گفتم چرا؟؟؟؟؟ گفت به خودت نمیرسی
حالا که یه برنامه خوب برای خودم ریختم و به خودم میرسم نسبت به اون مقایسه ها دید منفی ام کمتر شده (البت مثبت نشده)
-
حیات خلوت عزیز ممنون بابن درج تجربه ات در اینجا.. ازدوستان کس دیگری تجربه ای نداشته یعنی تو این مورد.. یعنی همه مثبت بینن ؟؟:104:
-
درود
دادا یکم تغییرات ایجاد کن تایپیک شبهه ناک هستش و بطرف نظرخواهی سوق پیدا کرده میترسم قفل بشه!!
اون معلم خیلی بی شخصیت بوده اینکارو کرده و تحقیر کرده جالبه همیهش مسیرهای کوتاه رو انتخاب میکنیم.فکر میکنیم با تنبیه و تحقیر و توهین و عصبانیت و داد زدن به نتیجه میرسیم.اون مشاورت هم بنظر من شخصیه حرف مفتی بیش نزده.
مقیاس مقایسه مسابقه این 3 تا دوران کودکی بسیاری از بچه های امروز رو نابود کرده اصلا چیزی به اسم کودکی و بازی کردن وجود نداره الان بچه شده یک آلت دست دست پدر و مادر بخاطر ضعف های خودشان و آرزوهایی که بهش نرسیدن و لگد مال شدنشان و پز دادن جلوب بقیه بچه بنده خدا رو بزور توی انواع و اقسام کلاس های بدرد نخور وب یفایده ثبت نام میکنن.تا یک نمره میگیره شروع میکنن به پز دادن و کم هم بشه با عصبانیت و غضب باهاش برخورد میکنن و بچه مردم رو میزنن توی سرش.
یادتون نرفته که همیشه یک بچه مردمی بود که توی سرمون میزدن:
بچه مردم درسش خوبه
بچه مردم به حرف پدر و مادرش گوش میده
بچه مردم مودب و ساکته
بچه مردم نماز و روزه میگیهر و مسجد میره
بچه مردم همیشه لباس هاش تمیزه
بچه مردم....
به درک که بچه مردم چه کاری انجام میده و انجام نمیده بچگیمون رو نابود کردن با این بچه مردم هنوزم خیلی از دهه های شصت با این بچه مردم دست به گریبان هستند عقده ای و روانی و مریض و صدتا کوفت و زهر مار دیگه بخاطر همین یک متر ورداشتن و مقایسه کردن و انداختن توی ریل مسابقه هستش که هنوزم این چرخه احمقانه وجود داره.
درد مشترک دهه شصت:72:
دخترمو دوست دارم چه لباسش کثیف باشه چه تمیز چه لباسش رو خیس کنه یا نکنه عاشق دخترم هستم چون بازیگوشه چون جیغ میزنه چون میپره روی شکمم محکم چون گوشمو میکشه چون مثل خودم شکمو هستش چون مهربونه چونش بها دیر میخوابه و غصه شنگول و منگول رو 300 باری میشه برای تعریف کردم دوسش دارم چون هست همین برام کافیه اینکه بقیه بچه ها چجوری هستند و چقدر استعداد دارن و چه چیزهایی بلدن حتی به اندازه پشگل گوسفند هم برام ارزش نداره برای من مهم اینه که از اینکه هست لذت ببره و کودکی کنه بعنوان یک پدر وظیفمه همه تلاشم رو بکنم که فقط لذت ببره و حق ندارم بهش احساسات منفی را منتقل بکنم چون یک پدرم و باید مسئولیت پذیر باشم و از همسرم و دخترم محافظت کنم:72:
اینو یادت باشه جوادیان نظریات دیگران رو اهمیت نده مردم یاد گرفتن فقط حرف بزنن و حرف بزنن و حرف بزنن و فقط هم اگثرا توی 90% مواقع چرت و پرت میگن و حرفهای صدمن یک غاز میزنن.
در مورد دید منفی داشتن:
1.بخودت لطفا برچسب نزن الکی:81:
2.این مختص سن جوانی هست وقتی بزرگتر میشی یاد میگیری بیشتر به لذت ها و نکات مثبت توجه بکنی چون زندگی مثل برق و باد میگذره زودتر از اون چیز یکه تصورش را بکنی در نتیجه یادمیگیری از زمانی که بهت داده شده بهترین استفاده رو بکنی و لذت ببری.
-
ببخشید آقای جوادیان،
اختلالاتی چقدر از پست آقای خاله قطعی لذت بردم. واقعا دهه شصتی ها چقدر مظلوم بودن . پست ایشون یه فریاد از ته دل بود. واقعا کاش کودکی ما همین قدر آزادی و اصالتمون مورد مراقبت و دایی. قرار می گرفت. شاید اونوقت اینقدر کمبود اعتمادبنفس و مقایسه و هزار و یک جور عقده برامون نمیموند.
بهرحال گذشته ها گذشته.از همین موضوع استفاده میکنم و به تاپیک برمیگردم شاید ماها و نسل های قبل ما این فرصت و .... رو از دست دادن اما نکته مثبتش شاید این بوده که الان مثل آقای خاله قزی یه پدر یا مادر متفکر و اهل دل و با توجه باشیم.
ولی در کل آقای خاله قزی، با حرفاتون انگار آبی بر آتیش درون من ریختید چون واقعا ما خیلی گناه داشتیم. :47:
- - - Updated - - -
ویرایش :
ببخشید آقای جوادیان،
واااااااااااااااای چقدر از پست آقای خاله قزی لذت بردم. واقعا دهه شصتی ها چقدر مظلوم بودن . پست ایشون یه فریاد از ته دل بود. واقعا کاش کودکی ما همین قدر آزادی و اصالتمون مورد مراقبت و توجه قرار می گرفت. شاید اونوقت اینقدر کمبود اعتمادبنفس و مقایسه و هزار و یک جور عقده برامون نمیموند.
بهرحال گذشته ها گذشته.از همین موضوع استفاده میکنم و به تاپیک برمیگردم شاید ماها و نسل های قبل ما این فرصت و .... رو از دست دادن اما نکته مثبتش شاید این بوده که الان مثل آقای خاله قزی یه پدر یا مادر متفکر و اهل دل و با توجه باشیم.
ولی در کل آقای خاله قزی، با حرفاتون انگار آبی بر آتیش درون من ریختید چون واقعا ما خیلی گناه داشتیم. :47:
- - - Updated - - -
راستی در مورد خود من، منفی دیدن گاهی باعث شده یه فرد رو کمتر از اون چه که باید، برآورد کردم اما بعد فهمیدم که چقدر من یک بعدی به شخصیت اون آدم نگاه کردم.
- - - Updated - - -
البته گاهی مثبت اندیشی هم در مورد آدما برعکس از آب دراومده. در کل واقع بینی خیلی بهتره چون دیگه نه انتظار داری کسی خوب خوب باشه و نه از جنبه منفی کسی خیلی ناراحت میشی.
اینم نظر من.
موفق باشید.
- - - Updated - - -
بازم :104: برای حرفای آقای خاله قزی. آخ که چقدر خوبه آزاااااااااادی درست و به جا. آدم وقتی هم بزرگ میشه دیگه زندگی میکنه برای خودش نه برای کس دیگه.
-
سلام ..اقای خاله قئزی کار اون معلم بله برا من تا وقتی مشاور اون حرف و نزده بود کابوس و تحقیر امیز بود..ولی الان دگ حس مثبت دارم راجبش.. نمیدونم منظورتون از اسم تاپیک چی بود اما مدنظر من استفاده از تجربیات دوستان که در این باب براشون تو زندگی ایجاد شده..اگه عنوان خوبی به نظرتون میاد اونو ویرایش کنم..
زلال عزیز ممنون از شما و بفرمایید چطور از دید تک بعدی یک نفر به چن بعدی دیدنش رسیدین.. تو نگاهتون چه چیزهایی رو عوض یا اصلاح کردین و چیارو اضافه کردین.. مرسی
-
با سلام
این تاپیک چون عنوانش به خوبی گویای هدف نیست از همین ابتدا به سوی چالش کشیده شده و جنبه نظر سنجی را در خود مستتر دارد .
به نظرم شما هدفتون این هست که دوستان تجربیات خود را از نگرش مثبت و درس آموز به یک اتفاق ناخوشایند را که تجربه کرده اند را بیان کنند ، به عبارتی تجربه هایی از دیدن نمیه پر لیوان از وقایع ناخوش آیند در زندگی .... اگر این هست که همین را عنوان قرار دهید و تاپیک هم باید در بخش تجربه های فردی ایجاد شود لذا این تاپیک قفل می شود و تاپیک جدید را با دقت به نکته های گفته شده در جای مناسب خودش ایجاد کنید
با تشکر