هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
سلام
منم چند وقت دچار مشکلی سردی تو روابط جنسی ام با شوهرم شدم،در این موردهم با شوهرم زیاد صحبت میکنم تا رابطمون بهتر بشه اما فایده نداره .
چند وقته اصلا هیچ تمایلی ندارم ماهی 1 بار هم برای اینکه دلم برای شوهرم میسوزه تن میدهم اما هر دفعه بعد از رابطمون کلی گریه میکنم شوهرم خیلی خوبه از همه لحاظ هم من دوسش دارم هم اون منو دوست داره
اوایل که بهش خواسته هامو میگفتم زود بهش بر میخورد و بیخیال میشد اما هر دفعه سعی کردم مهربونیم بیشتر شه تا فکر نکنه دارم روش عیب میذارم من فقط بهش میگم چه چیزهایی دلم میخواهد شوهرمم شاید 1 الی 2 بار سعی کند به دل من راه بیاید اما دوباره مثل اولش میشود کارم به جایی رسیده که فکر میکنم اگه این رابطه در کار نبود چقدر خوشبخت بودیم و آرامش داشتیم (حداقل من آرامش داشتم) حتی 10 روز پیش دیگه این حرف را به شوهرم زدم اونم ناراحت شد دوست نداشتم اینو بهش بگم اما خودش مجبورم کرد اوایل حس خوبی نداشتم که این حرفا رو بهش بگم ولی الان دیگه خیلی راحت و بدون عذاب وجدان حرفامو میگم چون به این اعتقاد دارم که دو طرف باید لذت ببرند میخواستم به روم نیارم و همین طوری ادامه بدم و الکی فیلم بازی کنم که راضیم اما همیشه بعد رابطه گریم میگرفت دلم یه چیزایی(روحی روانی )میخواست شدیدنم میخواست ولی وقتی دریافت نمیکردم عذاب میکشیدم اگه کلا رابطه نداشته باشیم اون حس خیلی سراغم نمیاد اما بعد رابطمون خیلی احساس نیاز میکنم واسه همین بهش گفتم اما به نظر من اصلا درک نمیکنه من چی میگم و چی میخوام نشون میده که میخواد اهمیت بده اما به نظر من ظاهری .الان واسه من اسم گذاشته 20 روز یه بار،
وقتی این حرفو میزنه ظاهرا نشنیده میگیرم اما باطنا میخوام خفش کنم.اصل دلم نمیخواد ازم درخواست کنه با اینکه اون نمیتونه نیاز منو برطرف کنه اما وقتی جواب رد بهش میدم عذاب وجدان میگیرم چرا ما زنها اینجوری هستیم من نمیخوام فقط مطابق دل اون پیش برم منم دلم نزدیکی میخواد اما دیگه نمیدونم چیکار کنم.لطفا اگه نظری دارید بگید.تو فکرم هست که پیش مشاور برم اما چون مشاور خودم رفته خارج کسی دیگه ای رو که باهاش بتونم راحت صحبت کنم نمیشناسم از یه طرفم دلم میخواد پیش مشاور مرد برم تو این موضوع اما هم خودم خجالت میکشم هم شوهرم موافق نیست .راهنماییم کنید لطفا:325:
RE: هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
سلام.
<strike>اگر امکانش هست لطفاً بگید که شما چه تقاضایی دارید از همسرتون و ایشون باید دقیقاً چی کار کنند که شما هم از این رابطه رضایت داشته باشید تا دوستان در تالار یک ارزیابی از منطقی بودن یا نبودن درخواستتون داشته باشند و احیاناً رسیدن به این هدف بتونند راهنماییتون کنند و از آنجایی که در این تالار هویت واقعی هیچ کس مشخص نیست نیازی نیست خجالت بکشید یا بترسید. با دادن اطلاعات دقیق راه رو برای اعضای تالار برای راهنمایی بیشتر هموار می کنید.</strike>
ویرایش : مدیر همدردی
دقیقاً نباید جزئیات مطرح شود . در همدردی ما مسائل کلی روابط زناشویی را مشاوره می دهیم . و برای حل مسائل عمیقتر نیاز هست افراد نزد مشاور رفته یا از سایت زیر استفاده کنند :
http://tanzimekhanevadeh.com/
با تشکر
RE: هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
سلام .
خیلی عجیبه . فکر کنم مشکل من و شما خلاف یکدیگر است . حتما سری به تاپیک من و مشکل من در ( آخه تا کی منم آدمم ) بزنید . و نظرتون را بدهید .
همانطور که دوست عزیز شب شکن گفت ، ما نفهمیدیم دقیقا درخواست شما چیست
متشکرم
RE: هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
ببینید من اوایل اینجوری نبودم شایدم بودمو زیاد اعتنا نمیکردم ولی الان نمیتونم تحمل کنم تا قبل از حاملگیم به نظرم همه چی خوب بود اما از 5 6 ماهگی شوهرم بخاطر خودم که زیاد دوست نداشتم باهام رابطه نداشت به قول خودش تصمیم گرفته بود تا چله بعد از زایمان سراغم نیاد تا خیال من راحت باشه خوب یه 3 4 ماهی اینجا رابطه نداشتیم بعد از چله هم به دلایل شرایط جدید روحی و جسمی هورمونی باز هم من تمایل زیادی نداشتم که این شوهرمو خیلی ناراحت میکرد اوایل من نمیدوستم که این طبیعیه بعد از زایمان خودمم ناراحت بودم اما وقتی دنبال راه حل بودم مثل الان فهمیدم که تا حدودی طبیعیه من اون موقع درد هم داشتم خوب شوهرمم ناراحت میشد حق داشت درک نکنه فکر میکرد من همه توجهم به بچست که بود اما خوب بچه تازه به دنیا اومده توجه بیشتر میخواست که همه توان منو از من میگرفت و واسه شوهرم چیزی باقی نمیذاشت این دوران را سپری میکردیم تا اینکه من اتفاقی کسی را که قبل از ازدواج شدیدا عاشقش بودم را در اینترنت پیدا کردم اوایل به هم پیغام میدادیم بعد با هم چت کردیم ولی من به خاطر گول زدن خودم که گناهی نداره اتفاقی پیش نمیاد فقط باهاش چت میکردم حتی وقتی ازم تقاظای صحبت تلفنی شد قبول نمیکردم و زیر بار نمیرفتم حال بماند که چرا من باهاش ازدواج نکردم و غیر ه وذالک که بعد از گفتن این جریان به یکی از دوستان و توصیه اون دوست که همین الان تمامش کن که این کار به جاهای دیگر هم میکشد من تمامش کردم اما بعد از مدتی بخاطر دیدن خواب آن طرف دوباره باهاش ارتباط برقرار کردم ایندفعه با اس ام اس و دوباره ادامه پیدا کرد و این وسط حرف هایی ردو بدل شد یواش یواش حرفهایی زده شد که پرده حیا پاره شد که حین این اتفاقات من دوباره به سمت ان شخص کشیده میشدم و دوباره عاشقش شدم بدجور نمیدونم تو مرز افسردگی بودم دیوونه شده بودم که بازم خدارو شکر با رفتارهای همون شخص به خودم اومدم و سعی کردم وابستگیم به اون شخص از بین بره در این حین بخاطر عذاب وجدان سعی میکردم خودمو به شوهرم نزدیکتر کنم یه شب جمعه که همسرم طبق معمول تا کی پای تماشای فلمهی سریالیش بود(24، فرار از زندان و...)من هم با اون شخص چت کردم حرفهایی پیش اومد که باعث شد حرفهای س ک س ی بین ما ردو بدل شه یه جور رابطی س ک س چتی اون شخص حرفهایی به من زد که من همیشه له له میزدم شوهرم حین رابطه جنسیمون بهم بگه با کارش این احساسمو که همیشه سرکوب میکردم و در من بیدار کرد همش تصور میکردم اون حال را .تا الان که 1.5 سال از اون موقع میگذرد و همچین حرفهایی دیگه زده نشده و حتی دیگه ارتباطی با هم نداریم البته داریم در حد سلام چطوری خوبم هر چند ماه یکبار.این نیاز شدید در من به علاوه چیزهای دیگری که همیشه قبل از ازدواج دوست داشتم و بعد از ازدواج به فراموشی سپرده بودم در من بیدار شده و نمیتونم بیخیالشون بشم و بهشون اعتنا نکنم.
حالا میپرسین اون حرفها چیه که تو له له میزنی واسه شنیدنش؟
من دوست دارم وقت رابطه شوهرم بهم بگه که چقدر دوستم داره بهم بگه که عاشقمه بهم بگه منمو چقر میخواد بهم بگه که چقدر قشنگم بهم بگه که هیکل قشنگی دارم بهم بگه که عاشق چشمام (که از بچگی تا الان از همه تعریف چشمامو شنیدم غیر از شوهرم) دوست دارم بهم بگه عاشقمه که من میدونم 100 در 100 عاشقمه واسم همه کار میکنه غیر از مواقع ...... هم همیشه قربون صدقم میره اما موقع .........لال میشه هر چی بهش میگم میگه من نمیتونم اون موقع حرف بزنم اما من تشنه شنیدنم دوست دارم بعدش بازم کنارم بمونه و نوازشم کنه نه اینکه زود پاشه بره حموم یا فیلم ببینه 1 ساله بعد از رابطمون من گریه میکنم 1بار نپرسیده چرا گریه میکنی دردت چیه اینا باعث سردیه من میشه از خودم بدم میاد احساس میکنم یه وسیله بودم که ..........هزار بار بهش گفتم از من نپرس امشب ........ که اگه بپرسی جواب رد میشنوی ما زنا مثل شما نیستیم مارو باید آماده کنید ...............کیه که گوش بده اگرم گوش بده 1 الی 2 بار دوباره برمیگرده به اون چیزی که بود چرا فکر میکنن که ما وظیفه زن بودنمون اینه که هر وقت مردها ...........ما آماده باشیم. ما باید در آرامش فکری و جسمی باشیم تا بتونیم مردا با این کار آرامش میگیرن اما زنها باید آرامش داشته باشن تا بتونن
نمیدونم الان کامل فهمیدین من از شوهرم چی میخوام یا نه؟
اینا باعث سردی من شدن جوریکه من دیگه تحریکم نمیشم اصلا انگار دیگه دوست ندارم نمیخوام به این زودی به اینجا برسم ما 6 سال ازدواج کردیم یه پسر 2 ساله هم دارم.
شوهرم میگه پیش دکتر رفته میگه کلاس رفته کلی هم پول داده تا بتونه مشکلو حل کنه اما من میگم این چیزا که اونجا یادش دادن مشکل ما نیست اصلا لزومی نداشته من خودم بهش میگم چیکار کنه اما گوش نمیده من جسمم راضی میشه اما روحم در حسرت!!!!!!!!!
آقای افشار شاید مشکل خانم شما هم مثل من باشه اما نمیتونه بگه.من خیلی بعد از زایمانم زیاد مایل به رابطه نبودم چند وقته که احساسام برگشته
RE: هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
شمارو دعوت میکنم پست 58 که مدیر همدردی توضیحات کاملی دادند در خصوص مطلبی که در پست دوم شما متوجه شدم فکر کنم بسیار برای شما مفید و راه گشا باشد بخونید.
شما همانند استارتر تاپیک زیر به نظر میاد به زودی دچار مشکلی به نام متاهل، ولی عاشق دیگری میشید !!!
لازم میدونم پست 58 رو برای حل یه سری از مشکلاتتون حتما مطالعه کنید و برای مشکل عدم تفاهم جنسی سایر دوستان راهنماییتون کنن
http://www.hamdardi.net/thread-17698-post-165025.html#pid165025
RE: هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
من قبل از ازدواج عاشقش بودم اما بعد ازدواج وابسطش شدم که خدارو شکر خود همون طرف منو از این حال درآورد یعنی با جواب ندادناش و بی محلیاش منو به حالت عادیم برگردوند الانم بهش فکر نمیکنم الان به فکر خودم و بچم و شوهرمو زندگیمون هستم .
الان مشکل من اصلا اون نیست مشکل من تو رابطه با شوهرم غیر از این مورد با هم مشکلی نداریم اما این خودش داره مشکل بزرگی میشه.دیگه نمیدونم چیکار کنم .
RE: هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
لطفا ادبیاتتون را تصحیح کنید
البته این ادبیات می تونه بیانگر تصور شما از ......هم باشه
RE: هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
درود
به یک روانپزشک مراجعه کنید مشکل شما قابل حل است.
یک دوره دارو مصرف کنید بهبودی زیادی را میبینید و از نظر روحی کاملن آماده میشوید.
RE: هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
سابینا جان من خیلی سعی میکنم از ادبیات درستی استفاده کنم اما بعضی جاها ذهنم یاری نمیکنه.
تو اون موردی هم که گفتی دقیقا ادبیات شوهرم ،و من الان که فکر میکنم میبینم هیچ تصور خاصی از ....... ندارم.
اصلا دیگه هیچ احساسی هم ندارم فقط دنبال اینم که راهی پیدا کنم تا شوهرم هم اذیت نشود هر چند دیگه اونم برام مهم نیست اما نمیخوام بحثی بوجود بیاد.
RE: هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
عزیزم چقدر داستانت در این مورد شبیه به منه. نمی دونستم کدوم قسمتش رو برات بنویسم. برای همین تصمیم گرفتم همش رو برات بنویسم شاید کمکت کنه.
من و همسرم رابطه زناشویی خیلی کمی داشتیم و در واقع بعد از ویار حاملگی من که هر وقت همسرم بهم نزدیک می شد من حالم بد میشد تا 6 ماه بعد از زایمانم رابطمون تقریبا 2 بار بیشتر نبود.
نمی دونم چرا این اقایون مزاحم زندگی دقیقا همین موقعها که زندگی ما دچار بحران میشه پیداشون می شه. اما من سعی کردم اصلا هیچ جوابی به این مردهای مزاحم ندم. و از خدام خیلی کمک خواستم. اونموقع سعی کردم از طریق اینترنت با یک کارشناس روانشناسی ارتباط بر قرار کنم و مشکلم رو حل کنم که از قضا ایشون هم به جای کمک وارد فاز سوء استفاده و حرفهای ........ شد که من خودم اون مشاوره رو هم قطع کردم. بعد حدود یکسال تلاش کردم با یک مشاور در ایران تماس بگیرم اما متاسفانه ساعاتی که تو ایران ساعات کاری بود تو محل زندگی ما همسرم خونه بود (شبها) و من نمی تونستم حرف بزنم. تا اینکه با محیط اینجا اشنا شدم و خواستم مشکلم رو بگم که مدیران صلاح ندونستند مشکلم عنوان بشه و تاپیکم رو قفل کردند.
خلاصه سرت رو درد نیارم راه به جایی نبردم. تا اینکه تصمیم گرفتم به سراغ یادگیری مهارتهای جنسی برم. گفتم شاید اگر مهارت بیشتری داشته باشم بتونم از نظر روحی و جسمی خودم رو با همون حد اقل ها راضی کنم. نتیجه مطالعاتم اینا شد که برات می گم:
1- در هر رابطه هر کس خودش مسول اماده کردن ذهنی خودش و راضی شدن خودش است. این یعنی چی؟ اگر خواستی برات بیشتر توضیج می دم.
2- سعی کردم در طول روز به همسرم احساس محبوب بودن و احساس قدرتمند بودن در زندگیمون رو بدم . بازم اگر خواستی بیشتر توضیح می دم.
3- شروع کردم به دلبری کردن های جدید.
4- سعی کردم هر چند بار خودم شروع کننده باشم و برنا مه خاصی رو در اون بار اجرا کنم و از قبل برنا مه ریزی می کردم. اگر خواستی برات می گم.
5- تنوع زیادی به رابطمون دادم.
6- هر بار بعد از رابطه تشکر از همسرم می کردم و در حین رابطه با زبان بدن همسرم رو تایید می کردم.
7- در ازای تشکر بعد از رابطه همسرم رو نوازش می کردم. نوازشی که خیلی دوست داشته باشه ........
8- شیر دادن رو قطع کردم و تخت دخترم رو به اتاق خودش منتقل کردم
و الان حدود 5 ماهه که رابطمون همونی شده که 5 سال ارزوشو داشتم. البته هنوز یکمی کار لازم داره ولی از خدا ممنونم که مشکلم تا حدی حل شده.
اگر سوالی داشتی بگو شاید بتونم کمکت کنم.
موفق باشی.
راستی شما چند سال دارید؟
RE: هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
سلام
در مورد این موضوع که میگید دوست دارین موقع رابطه جنسی همسرتون ازتون تعریف کنه میخواستم بگم که:
اونطوری که من توی کتابای مختلف خوندم مغز مردها با زنا متفاوته این کاری که میگید شاید برای زنا آسون باشه اما برای مردها این طور نیست.
یعنی نمیتونن در آن واحد هم فکر کنن و حرف های احساسی بزنن و ... و هم اینکه از رابطه جنسی لذت ببرن.
چون یکی از این ها به نیمکره راست مغزشون مربوط میشه و دیگری به چپ.
یعنی باید لذت بردن رو متوقف بکنه تا بتونه حرف های احساسی بزنه.
کتاب "رازهایی درباره مردان" نوشته "باربارا دی آنجلیس" فک می کنم مفید باشه خیلی براتون
معمولا توصیه میشه که این نوع کتابا رو زن و شوهرا با هم بخونن تا در مورد قسمتای مختلفش حرف بزنن و راحت تر بتونن با هم راجع به این موضوعات حرف بزنن
RE: هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
دلجو جان ممنونم اگه بیشتر کمکم کنی.اگه لازم میدونی بگو ایمیلم بدم خصوصی بهم بگی.راستم من جند ماه دیگه ۳۰ سالم میشهه.من پسرم ۴ماه از شیر گرفتم از ۱۰ ماهگی هم تو اتاق خودش میخوابونم. :325::325:
المیرا جان من این کتاب رو ۲ بار خوندم اما شوهرم اصلا اهل مطالعه نیست به من میگه توبخون به من توضیح بده منم اینجوری دوست نداشتم اما دیگه جاره ای نداشتم اما اونم فقط ۱۰ دقیقه کشش داره؟!!!
RE: هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
عزیزم خوشحالم که می خوای زندگیتو درست کنی.
1-اول حتما دقت کردی که روابطتتون به نحوی به شکل لج و لجبازی در اومده. زمانهایی که شما خسسته اید یا سر شوق نیستید ایشون حریص ترند و بر عکس.
2- دوم اینکه من از سه منبع برای تغییر استفاده کردم. در منبع اول تاکید فراوان بود که فقط با تغییر و خواست یک طرف (زن یا شوهر) میشه زندگی رو تغییر داد و باز ساختش. این منبع یک منبع خارجی بود که من اینجا برات می ذارم
http://www.unleashyoursparkle.com/playful/mortfertel/
خوب بخونش و اگر قسمتهاییش رو متوجه نشدی بگو برات بگم.
تو این مشاور اینترنتی که البته من CD هاشو نخریدم کل پیام اینه که اگر زندگی روزمره رو مثل روزهای اول زندگیت بکنی و به همسرت نشون بدی و اجازه بدی که قهرمان زندگیته و پرخاشگر نباشی و به نظرات همسرت احترام بذاری ، همسرت شبها همونی میشه که می خواهی.
3-دومین منبعم برای یادگیری مهارتها بود. این منبع وبلاگ دکتر شیخ و البته از روی اینترنت هم منبع های دیگری رو سرچ کردم تا مهارتهای روابط زناشویی رو بیشتر یاد بگیرم.
3- سومین منبع منابعی بود که بهم کمک کرد تا یاد بگیرم لوازم لازم برای داشتن یک رابطه رمانتیک چیه. البته این رو هم از روی سایتهایی که این ابزار رو می فروخنتد پیدا کردم. مثل چراغ خوابهای کم رنگ یا رنگارنگ شونده. شمعهای بودار با بوهایی که تحریک رو بیشتر می کنه (بوهای گرم نه سرد)، لباسهای تحریک کننده همسر . در این مورد باید بگم مردها با هم فرق می کنند همه مردها با یک نوع لباس تحت تأثیر قرار نمی گیرند و بلکه ممکنه یک مرد با یک لباس کاملا پوشیده یا یک لباس ابریشمی یا یک لباس بدن نما و .... . باید اینو خودت بفهمی که همسرت با چه نوع لباسی بیشتر تحت تأثیر قرار میگیره . دو تختهای حذاب و با رنگ دلخواه همسر.
خوب حالا بریم سراغ اون موادری که برات نوشتم بیشتر توضیح می دم:
- در هر رابطه هر کس خودش مسول اماده کردن ذهنی خودش و ارضائ شدن خودش است. این یعنی چی؟
ببینید از اول شب ذهنتو باید برای داشتن رابطه با هر کاری اماده و تحریک کنی. با نگاه به همسرت. زمان پوشیدن لباس. زمان اراسته کردن خودت. در حین راه رفتنو سعی کنی جوری راه بری که انگار می خواهی همسرت رو برای اولین بار تور کنی (با عشوه). و اینها همه برای زن یعنی اماده کردن ذهن.
.
2- سعی کردم در طول روز به همسرم احساس محبوب بودن و احساس قدرتمند بودن در زندگیمون رو بدم .:
این رو از روی منبع یک یاد گرفتم. و البته در این تالار همدردی هم الان می بینم که مقاله زیاد داره.
3- شروع کردم به دلبری کردن های جدید:
. اینو هم از روی عکسهای تو مجله ها و دقت کردن به رفتار بعضی خانمها که مردها رو خیلی جذب می کنند (در خیابان یا مهمانی ها ) یاد گرفتم. البته خودم هم زیاد در این زمینه ها خلاقیت دارم اما همسرم اوایل ازدواجمون دائم منو سرکوب می کرد. اما الان جوری این کارها رو می کردم که همسرم متوجه نشه دارم به منظور خاصی انجامشون می دم.
4- سعی کردم هر چند بار خودم شروع کننده باشم و برنا مه خاصی رو در اون بار اجرا کنم و از قبل برنا مه ریزی می کردم.:
این برنامه ها رو نمی تونم اینجا بگم اگر خواستی ایمیلتو بده تا برات بنویسم. همشون رو خودم ابداع کردم. البته سریع بردارش تا کسی سوءاستفاده از ایمیلتون نکنه . ضمن اینکه گویا ایمیل دادن قانونی نیست.
5- تنوع زیادی به رابطمون دادم.:
پوزیشن ها و برنامه های منتوع
6- هر بار بعد از رابطه تشکر از همسرم می کردم و در حین رابطه با زبان بدن همسرم رو تایید می کردم. نشون بدی به همسرت که شما خیلی از این کار لذت می بری و راضی می شی. و بعد از رابطه شادیت رو ابراز کنی با کمی ناز کردن.
7- در ازای تشکر بعد از رابطه همسرم رو نوازش می کردم. نوازشی که خیلی دوست داشته باشه مثل ...
نوازش و نحوه ماساژ دادن رو می تونی از اینترنت پیدا کنی. حتی رو غن های مخصوص رو هم می تونی از داروخانه ها تهیه کنی. بعد از مدتی می بینی که همسرت هم برای شما اینکارو انجام خواهد داد
اگر سوالی داشتی سوالت رو دقیق بنویس. ضمنا می تونی برای کمک بیشتر به یک سکسولوژیست مراجعه کنی. راستی 30 سالگی سن بحرانی برای خانمها محسوب میشه. ضمن اینکه بعد از شیر دهی هم تغیر هورمونها تا چند وقت وجود داره و شرایط روحی کمی تغییر می کنه.
RE: هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
دوراهی عزیز یک نکته مهمی رو نگرفتید. در تمام این کارهایی که گفتم کاری برای کسی غیر خودتون انجام نمی دید که بعدش اجساس کنید بیشتر از حقش بوده . در ضمن هیج جا بیشتر از توانتون خرج نمی کنید. بلکه هر مرحله یه شما انرژی لازم برای مرجله بعد رو میده. در تمام این مراحل شما کم کم لذت لازم رو می برید و شادیتون بیشتر می شه بدون اینکه منتظر عکس العملی از طرف مقابل باشید.
یک مثال می زنم. وقتی خودتون رو دارید اراسته می کنید از خودتون لذت می برید. اینکه اینقدر جذاب شدید. و این گرمای وجودتون رو بالا می بره. بدون اینکه برای کسی یا کسی برای شما کاری کرده باشه. وقتی دارید بدن همسرتون رو ماساژ میدید اجساس لذت می کنید. این هم کاری که خودتون برای خودتون انجام میدید. محوریت رو در روابط زناشویی خودتون قرار میدید نه کس دیگه.
ضمنا همسر من دو مشکل اساسی در مسائل جنسی داشت که دکتر ها گفتند خودش باید بیاد برای درمان. اما همسرم حتی قبول نداشت مشکل داره. راستش من خودم اون مشکلات رو پیدا کردم و بعد رفتم در مورد روشهای درمانشون هم تحقیق کردم و بعد بدون اینکه همسرم بفهمه درمانها رو پیاده کردم. این رو گفتم دو راهی و مترا عزیز تا بدونید ممکنه همسرانتون یا خودتون مشکلاتی هم داشته باشید که با مراجعه به یک سکسولوژیست یا تحقیق می تونید به اونها پی ببرید.
RE: هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
میدونی دلجوی عزیز همینکه میگی خودمو آراسته کنم اینکارو کردم ولی وقتی توجه نشه فکرمیکنم یه حالت سرکوب به آدم دست میده .بعدشم اینکه میگی ماساژهمسر وقتی اینکارو میکنم بهم میگه ولم کن دیگه ولی اگه بخوام زیاد اصرار کنم سرم داد میکشه خب این رفتار اون منو بیشتر سرخورده میکنه .بعدشم هر وقت خودش بخواد و فقط خودش لذت میبره .اگه منم بهش بگم اینکارو بکن انقدر بد انجام میده که بدتر اذیت میشم و خلاصه اینکه کلا بیخیال این رابطه شدم
RE: هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
سلام ممنون از دلجو و دوراهی عزیزم بخاطر توجهشون.
دلجو جان سعی میکنم این راههایی را که گفتی برم هر چند بعضیهایش را رفتم اما به قول دوراهی جوابی نگرفتم!اینم بگم که من جسمم راضی میشود ولی روحم نه !!!!
من اگر بخوام با فکر و ذهنم خودم و راضی کنم واسه چی شوهر کردم دیگه چه نیازی به مرد داشتم!!!!!!!!!!!!
دلجو جان شما میگی با زبان بدن تشکر کنم من همیشه سعی میکنم جوری رفتار کنم که شوهرم بفهمه که تونسته از پس این کار بیاد اما همین کار باعث میشه بیشتر طول بکشه و تمرکزمو برای لذت بردن کمتر میکنه اما من صدبار تا حالا بهش گفتم منم دوست دارم وقتی راضی میشه یه جوری احساسشو بیان کنه که منم بفهمم لذت میبره اینجوری حس خوبی پیدا میکنم اما اون میگه نمیتونم .مگه من چی میخوام من که میدونم دوستم داره خیلی زیاد اما اون لحظه فقط میخوام اینارو از دهنش بشنوم .شوهر من شاید مواقع دیگه از من تعریف کنه اما موقع رابطمون که من خیلی نیاز به شنیدن این حرفا دارم دریغ از یک کلمه من واقعا نیاز دارم این حرفارو بشنوم.
حالا دلجو جان چیکار کنم ایمیلمو میتونم اینجا بذارم یا نه ؟
RE: هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
سلام خانم دلجو نمیشه این چیزی که گفتین رو که:
- سعی کردم هر چند بار خودم شروع کننده باشم و برنا مه خاصی رو در اون بار اجرا کنم و از قبل برنا مه ریزی می کردم.:
این برنامه ها رو نمی تونم اینجا بگم اگر خواستی ایمیلتو بده تا برات بنویسم. همشون رو خودم ابداع کردم. البته سریع بردارش تا کسی سوءاستفاده از ایمیلتون نکنه . ضمن اینکه گویا ایمیل دادن قانونی نیست.
یه جوری که مناسب تالار هم باشه توضیح بدین که بقیه هم استفاده کنن و نیازی هم به ایمیل دادن نباشه:72:
RE: هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
عزیز دلم ...دوست گلم ...هرجا زن یا مردی مرز تاهل رو نشتاخت و روابطی خارج از 4 چوب خانواده برقرار کرد طبیعیه که نو که می آد به بازار کهنه می شه دل آزار! و اونوقته که جمله هایی مثل این می شنویم که نمی دونم چرا شوهرم یا زنم منو ارضا نمی کنه...یا حوصله رابطه رو ندارم...یا لذت نمی برم ...یا فکر می کنم همسرم اونی که من می خوام نیست... یا حتی اینکه: می خوام خفش کنم! بله روابط شما با اون آقا دیگه ادامه نداره اما مثل اینه شما داری ی کتابو می خونی و نیمه کاره وسطش می ری سراع ی کتاب دیگه و دویاره بر می گردی ...حالا با کدوم حواس کتابو ورق بزنی بری جلو؟ هر مرد و زنی اگه بدونه سهمش از مردا و زنای روی کره ی زمین همون یاری هست که کنارش خوابیده اونوقت اگه مشکلی هم باهاش داره یا همه وجودش سعی در اصلاحش داره ...اما اگه تو ذهنت مدام گزینه های جایگزین آوردی دیگه جای سعی در اصلاح کردن مدام بهانه می آری و سعی در توجیه خودت داری که بی عذاب وجدان بری سراغ گزینه های دیگه...هر سردی ای عاملی داره و خدا نکنه علتش دریافت گرما از منبعی دیگه باشه...
RE: هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
مریم خانم من اونجوری که شما فکر میکنید نیستم.من به فکر جایگزینی نیستم.من به فکر اصلاحم اگه به فکر جایگزینی و توجیه خودم بودم چه نیازی داشت بیام اینجا رازم و بگم و کسانی مثل شما بیان و هر جور دلشون خواست در مورد آدم قضاوت کنن بجای اینکار میرفتم پی اونچیزی که شما گفتین و هیچ کس هم در موردم قضاوت نمیکرد اصلا شما از کجا میفهمیدید اگه من راز دلمو اینجا نمیگفتم و خودمو بده نمیکردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
matra جان سلام. یه تایپیک ار المیرا خانوم داشتی که به نظر میاد بهش توجه نکردی !
من با ایشون موافقم و این موضوع از نظر علمی ثابت شده.
البته من خودم یک زن احساسی هستم و میدونم که بعضی احساسارو نمیشه با منطق و عقل عوضش کرد .
فقط خواستم یه دور دیگه المیرا خانوم رو بخونیش.
من هم عاشق کس دیگه ای بودم و به دلایلی بهش نرسیدم(خودم نخواستمش البته) اما این دلیل نمیشه که تو ادم بدی باشی. شوهر من اصلا خوش تیپو خوش زبون نیست در صورتیکه اونیکه عاشقش بودم اخرش بود. اما هر وقت ته دلم مقایسه میکنم از شوهرم بدم میاد. اما به این فکر میکنم که عوضش شوهر من با خداست و اهل زندگی اما اون اهل همه چی بود جز زندگی. (با اینکه اینم میدونم زیاد یاد اون فلانیه میفتم و دقیقا نقطه ضعف شوهرمو با اون مقایسه میکنم و تو دلم احساس بد بختی میکنم)
به نظرم منظور هم پرواز توهین به شخص تو نبوده عزیزم . ایشون موضوع رو از این نظر جواب دادن که یعنی 1 ثانیه هم تو دلمون نگیم اگه شوهرم این اخلاق فلانی رو داشت چه خوب میشد.چون اون فلانی هم یه اخلاق بد دیگه داره که شوهر من و تو نداره. منم مثل تو اصلا از ازدواجم پشیمون نیستم و اهل خیانت و این چیزام نیستم و به قول خودت اگه اهلش بودیم الان تو خیابونا دنبال راه حل بودیم نه اینجا!
قربونت برم که مثل خودم زودی بهت بر میخوره و دل نازکی. من کاملا درکت میکنم . منم مثل تو .دنبال راه حل واسه زندگی بهتر با شوهرم میگردم نه چیز دیگه. اما مگه این دل لامصب راه میااااااااااااااااد !
اینم بگم: احساس خوب ادما بستگی به طرز نگاهشون به مسائل هم داره. اگه تو رو این موضوع تمرکز کنی همیشه احساس کمبود میکنی. سعی کن بیشتر درک کنی وشاید واقعا نمیتونه. با حرفایی که از شوهرت زدی .شوهر خیلیییییییییی خوبیم داری دختر جون. تیترای بقیه رو یه نیگا بنداز ببین چه مشکلاتی دارن ادما !
سخت نگیر .قدرشو بدون بابا . سعی کن به خودت بگی این اخلاق بد شوهرته و باید قبول کنی. اخلاقشم اونقدر وحشتناک نیست که بخوای احساس بدبختی کنی. اهان .اینم امتحان کن .وقتی اون نمیخواد تو یه کاری کن که بخواد (اینجوری خیلی خوش میگذره بهت):163::163::163::163::163: