Re: روابط عروس و مادر شوهر
سلام مهدیس
یکم:
ما برای اینکه در زندگی آرام و شاد باشیم ، بهتر اینست که این موهبت الهی را وابسته به یک چیزی در بیرون خود نکنیم. چرا که هزاران متغیر در بیرون از ما هست که لزوما همه آنها را نمی توانیم کنترل کنیم و در دست بگیریم. مثلا شما نمی توانید چنان خانواده همسرتان را تغییر دهید که رفتار و اعمالی انجام دهند که موجب شادی شما بشوند. بهتر است شاد بودن خود را به درون خود ببرید و نسبت به توانایی ها، اعتقادات، علائق ، استعدادها و رشدهای خود احساس شادمانی داشته باشی. اینطور هر وقت هم که ناشاد بشوی ، کلیدش دست خودت هست و می توانی با کمی تلاش شادی را بدست بیاوری. نیاز نیست که منتظر بمانی تا دیگران این شادی را به تو پیشکش کنند.
دوم:
بهتر است خانواده ها مرزهای خود را با اطرفیان برجسته کنند به این معنی که کمتر دخالت درکار یکدیگر داشته باشند. و این بهترین قاعده ارتباط عروس و مادر شوهر هست. این به معنی قطع رابطه نیست. این معنای کاهش توقعات ، انتظارات و مداخلات هستم.
سوم:
هیچ گاه همسرت را به عنوان قاضی بین خودت و خانواده اش قرار نده. چون همسرت باید تعارض احساس همسری ومادری را حل کند که سنگین تعارضی هست. و این به مرور حساسیتش را نسبت به شما کاهش داده و به قول عوام ، رویش به شما باز می شود.
چهارم:
شما نیاز نیست هر کاری برای خانواده همسرت بکنید. تا توقع تحویل گرفتن از سوی آنها داشته باشی. شما به وظایفی که فکر می کنی بر گردن داری عمل کن و بابت آنها به خودت پاسخگو باش.
پنجم:
به هر حال کاهش تنش بین این گونه ارتباط ها به 2 عامل مهم بستگی دارد.
الف) به کارگیری مهارتهای ارتباطی ( که خود بحث گسترده و عمیقی هست که به مرور ما در سایت همدردی به آن می پردازیم.
ب) گذشت زمان
یعنی با استفاده از مهارتهای زندگی و مهارتهای ارتباطی در بستر زمان می توانید ارتباط خودتون وخانواده همسرتان را بهبود بخشید.
Re: روابط عروس و مادر شوهر
سلام مهدیس
در ارسال مجدد سئوالت، متوجه این موضوع شدم که دقت بسیار اندکی به محتویات پاسخ قبلی من داشته ای دلیلش این جملات در صحبت هات هست:
- نمی توان این حرفها را در زندگی استفاده کرد
- مجبورم حداقل هفته ای یک دفعه ببینمش
- مجبورم خودم را خوشحال نشان بدهم
- با زنگ آنها زندگی ما کن فیکون می شود
- می خواهم بمیرم
- جنبه زندگی کردن را ندارم
- چرا باید یک آدم بی گناه را به دنیا بیاورم
- نمی توانم جواب کسی را ندهم
تمام این پارامتر ها که در سئوالت هست یک نوع غلط فاحش در شناخت شما نسبت به موضوعات زندگی است وهمین ها موجب ناراحتی شماست. تاسبک فکریت اصلاح نشود، توقع نداشته باش زندگی ات تغییر کند. در واقع آن چیزی که شما در بیرون از خودت دنبالش می گردی و می خواهی عوض کنی، باید از درون این کار را بکنی.
مجددا برگرد پاسخ قبلی مرا با دقت بیشتری مطالعه کن. مطالعه نکن که بخواهی جواب مرا بدهی. مطالعه کن تا روزنه های نور به سوی رهایی از این مخمصه را بیابی.
در پاسخ قبلی گفته بودم به جای تمرکز بر روی این مشکل و بستن چشمهایت به سوی همه هستی بیکران، بهتر است که وجودت را بی نهایت فرض کنی و بدنبال رشد جنبه های خودت باشی.( این به معنای بیچارگی و درماندگی و تسلیم نیست) این به معنای قدرت هست آن هم قدرت تغییر خودت ( نه تغییر برای رضای مادرشوهرت) ، تغییر برای رضایت خودت ، برای رشد خودت.
می بینیم که بین پاسخ قبلی من و جواب شما زمان کوتاهی هست، و این نشان می دهد زمان کافی برای فکر و به کارگیری در اختیار نداشته ای.
اگر پیشاپیش فکر کنی همه چیزی را بلد هستی و همه کار را کرده ای، و نجاتی نیست، پس بدان که هیچکس نمی تواند به تو کمک کند. باید کمی به راه های نرفته بیندیشم.
لطفا به این صفحه هم با موضوع یک مادر به همسرش، یه سری بزن، اما وجدانا با دقت بخون، یعنی یک ساعتی کلمه به کلمه بخوان و چندین ساعت رویش فکر کن.
RE: روابط عروس و مادر شوهر
عزيز دلم، مهديس جان يابهتره بگم دختر گلم :
«درسته كه ميگنن دگردگره جگرجگره »اما مادرشوهر هم يه مادر، باكلي اميدو ارزو.خودت را جاي اون بذار
.يه مثال مي زنم بگو كدوما بهتره؟
عروس و پسري شبي.مي خواهند شا م رابيرون بخورند.
مادر شوهركه مي خواهد دلسوزي كندباكنايه مي گويد يه لقمه نون پنير توي خونه ما پيدا مي شه كه...
1-عروس ناراحت مي شود و مي گه نه ما مي خواهيم بيرون شام بخوريم .بعد هم كار خودش را مي كند هم پشت سر مادر شوهر كلي صفحه مي گذارد كه چنين و چنان.
2- عروس سكوت مي كندو كلي توي دلش به مادر شوهر بدو بيراه مي گويد وقبول مي كند كه مهمان مادر شوهر شوند اما واي اززماني كه باشوهرش خلوت كند همه كاسه كوزه ها را سر شوهر فلك زده مي شكند.
3-عروس دانا و بادرايت لبخندي مي زند ودر تاييد حرف مادر شوهر ميگه مادر جون منم بهش ميگم الان توي اين موقعيت كه ما قرار داريم اين خرجها راكم كنيم بعدا جبران مي كنيم.
كلي مهرش توي دل مادر شوهرش مي رود و مادر شوهر خوشحال وراضي كه حرفش و دلسوزيش مورد تاييد قرار گرفته.
خانواده شوهر براي زندگي تو و ارتباط بهتر تو با همسرت كانال خوبي است. اگرتو يك شام ويك شب خوش را صرف نظركني و به خواسته مادر شوهرت احترام بگذاري نه تنها چيزي ازدست نمي دي بلكه خيلي چيزهارا به دست مي اوري .هم جلوي مادر شوهرت عروس خوب شناخته مي شوي هم جلوي شوهرت زن خوب و مهربون (نه غرغرو).
اين شوهر اگر به فرض كسي ازتو بدي بگه بهترين مدافع تو خواهد بود.تازه يه شب كه هزار شب نمي شه مادر شوهر كه هميشه پيش شما نيست كمي صبركن شايد يه هفته ديگه، شايد يه ماه ديگه يايه سال ديگه .ماهي را هروقت ازاب بگيري مي شه.ولي دلخوريها ،سلب اعتمادها ،روباز شدنهارا به اين زودي و به اين راحتي نمي شود جبران كرد.تازه خدايي نكرده اگراتفاقي زندگيتان راتهديد كند انها بهترين پشتيبان برايتان خواهند بود. پس انهارا همان طوري كه هستند بپذير .من نمي گم اجازه بده هردخالتي را در زندگي تو داشته باشند . بعضي مسائل را لازم نيست بفهمند .اما اگر در موقعيتي قرار گرفتي (مثال بالا)كمي بي خيال شو. تازه با زيركي و زرنگي خاص زنانه ات مي توني قبلا چنان خودت را در دل مادر شوهرت جا كرده باشي و از خواسته ها و علا يقت با او صحبت كرده باشي كه الان بتواني مادر شوهررا ضربه قني كني و كاري هم به شوهر بينوا نداشته باشي.
RE: روابط عروس و مادر شوهر
سلام مهدیس و ستاره
جنبه ای که ستاره به آن اشاره کردند واقعا قابل تامل است. دیدن مسائل از دیدگاه دیگران برای ارتباط بهتر موثر است
RE: روابط عروس و مادر شوهر
سلام مهدیس
اول تشکر می کنم به خاطر صبوری و تفکر روی پرسش و پاسخهایی که مطرح شد.
دوم شماعلاوه بر صبر و فکر باید کم کم این مطالب را بکار بگیری. مجددا به پاسخها با دقت توجه کن. در آخرین یادداشت شما باز همان موارد سئوال اولتون مطرح شده است. یعنی تو باز خوشبختی خود را گره زدی به مادرشوهر و ...، و تاوقتی خوشبختی ما گره به چیزی یا کسی می خوره ، ما باید دنبال آن کس و چیز بدویم و التماس کنیم که همانجایی بروند که ما می خواهیم. در حالیکه در پاسخ من تاکید کرده ام باید روی افکار و ذهن خود کار کنید. ما نمی توانیم آدمهای دنیا را آنطور که می خواهیم و آن هم در کوتاه مدت چنان تغییر دهیم که رفتارشان طبق میل ما باشد.
تو اهمیت را از بیرون خودت کم کن و به خودت اهمیت بده. مثالی می زنم خوب توجه کن:
اگر شما گردنبند طلایی گرانبها و اصلی داشته باشی. خیلی به حرف دوستات که با پوزخند میگویند بدلی هست توجه نخواهی کرد. چون قیمت واقعی در دل خود این طلاست. لذا ارزش آن درون آنست و با تعریف کردن و توجه کردن دیگران هیچ ربطی ندارد. و اگر هم دیگران نپذیرند و از آن تعریف نکنند، از ارزش این طلا کم نمی شود یا طلا از چشم شما نمی افتد.
اما اگر شما شک داشته باشید که این گردنبند طلاست، و مرتب در چشم این و اون به دنبال ارزش آن باشی. با هر متلک ، خنده و بی توجهی به خودت و این گردنبند شک می کنی. کافیست که ارزش واقعی این گردنبند را بدانی تا خودت قیمتش را دانسته و دنبال تعریف و توجه های دیگران به آن نباشی.
البته این یک مثال است. ولی نکته ای که مهم است ، این است که طبق پاسخهای قبلی ( که امیدوارم این بار به قصد عمل کردن به آن فکر کنی)، شما لازم است ارزش واقعی خودت را بدونی، ( حالا می خواهد مادر شوهر توجه و صحبت و ... با شما داشته باشد یا نه). اما رفتار شما نیز با آنها تابع ارزشها و معیارهای خودت هست. اگر شما فردی خود ساخته و خودانگیخته باشید. می توانید طبق معیاری که درست می دانید رابطه مودبانه ای با آنها داشته باشید. ولی خیلی برای اخمها و بی توجهی ها اصلا ارزش قائل نباشی . از طرفی هم آنقدر ضعیف نباشی که تحت تاثیرات آنها فراموش کنی که ارزشهایت چیست و واکنشهایی شبیه خود آنها به آنها نشان دهی.
تمام این مطالب با فرض اینست که شما خوب مطلق و آنها بد مطلق باشند.( که بنده به این مطلق ها زیاد اعتقاد ندارم) و عقیده دارم اگر شما بتوانید طبق شناخت خود و ارزشهای درونی خود درست رفتار کنید به مرور شاهد تغییرات مثبتی در زندگی خود خواهید بود.
اگر دوستان دیگر هما شاهد این بحث باشند خوشحال می شوم که نظراتشون را انعکاس دهند.
RE: روابط عروس و مادر شوهر
*سلام مهديس جان: اين كه رابطه و حفظ رابطه با مادر شوهرت برايت مهمه خيلي خوبه،من مطمئنم شوهرت را خيلي دوست داري و حدس مي زنم به خاطر شوهرت مادر شوهرت را .وسعي مي كني هرطور شده رابطه اي عالي برقرار كني.از قبل از برقراري ارتباط بايد ابزار و وسايل و اگاهي ها ومهارتهاي يك ارتباط خوب رافراهم كرد و براي رشد اين رابطه بايد مايه بگذاري، واقعا مايه بگذاري .نه اين كه زودي خسته و نااميد بشوي واگر خدايي نكرده يك رابطه اسيب ببيند انگاه بايد چندين برابر ان مايه اوليه، مايه بگذاري.اين يك نكته .اما مي گويي من محبت مي كنم و پاسخ نمي بينم.توسعي مي كني هرطور شده رابطه اي عالي برقرار كني مي داني خود اين سعي كردن اگر از استاندارد و اندازه خودش خارج شود خوب نيست از طرفي به خودت فشار مي اوري و از طرفي به طرف مقابلت وكلا ادمها ( هم خودت و هم مادر شوهرت )ازاين كه تحت فشارباشند خوششان نمي ايد.خود همين فشار باعث نازضايتي مي شود.گاهي لازم است براي اينكه رابطه اي بهبود يابد هيچ كاري نكني وانرابه دست زمان بسپاري، فضا بدهي تا طرفت به خودش بيايد. مطمئنم مادر شوهرت مشتاقانه به طرف عروس گلش مي ايد(اخه اگه گوش عزيزه كه حتما عزيزه گوشواره هم عزيزه)
تو محبتت را ،توجه ات را نسبت به مادر شوهرت داشته باش به اندازه اي كه وظيفه ات به تو مي گويد تو به انها محبت كن و منتظر پاسخ نباش .يعني فكرت رارها كن و ديگه به مادر شوهرو عكس العملش فكر نكن.به او به خاطر خودش ويك فردباخصوصيات و خواسته هاي منحصربه خودش محبت كن نه خدايي نكرده به خاطر اينكه شوهرت راداشته باشي و راضي نگهش داري .چون بين عشق واقعي و مصنوعي خيلي فاصله است. وقتي عشقي ازته و اعماق وجودت برايد و از چشمهاي قشنگ و نازنينت بر چشمهاي مادر شوهرت انتقال دهي من مطمئنم براعماق وجود مادر شوهرت مي نشيند حتي ريشه ميكند .پس لطفاعاشق مادر شوهرت باش عاشق هيچ وقت از معشوقش گله نمي كند سعيت رابكن حتما موفق مي شوي كه مادر شوهرت راعاشق كني. (چون مادر شوهرت خيلي مورد توجه ات هست گفتم)
*شايد جواب دادن اين بحث در حد من نباشد ولي اين جا علت اينكه اين بحث برايم جالب بود ونظر شخصي خودم را دادم رابرايت مي گويم :من خيلي مادر شوهرم را دوست داشته و ميدارم خدا رحمتش كند با اينكه خيلي از پسرش دل خوشي نداشتم اما باهمه وجودم و به خاطر خودش و خوبي هايش دوستش داشته ودارم وخدا بيامرزي برايش طلب مي كنم.
گفتي كه مطالب قبلي را پرينت گرفتي ،من از تو خواهش مي كنم اين جملات تاكيدي و مثبت را در *كاغذي بنويس و در اشپزخانه يا هر جاي ديگري كه در ديد تو بيشتر قرار دارد بچسبان.
«من تغيير پذير اماخستگي ناپذيرم.»
«من خودرامي بخشم.»
«آزادي حق الهي من است.»
«من ازافكاري خلاّق برخودارم.»
«خانهءمن پناهگاه لبريز ازآرامش است.»
«من بطورحتم براي هرموفقيّت شايستگي دارم.»
«من تمامي انتقادهارا رها مي كنم.»
«من ارزش دوست داشتن رادارم.»
«بهبودي من درمرحله پيشرفت من است.»
«من مشتاقانه هرتغييري رامي پذيرم.»
«هميشه اوج قدرت درهرلحظه حاضر است
«من مطمئن هستم به همان اندازه كه تصميم گرفته ام مي توانم موفق باشم.»
«براي هرمشكلي راهي هست
«من شايسته بهترينم واكنون بهترين راپذيرامي شوم.»
«درذهن الهي من مانع وجودندارد.»
«من درمسيرتغييرات مثبت قرارگرفته ام.»
«هرگزازسفربه درون خود نمي هراسم.»
«همه چشمهابه روي من است من هرگز ازنيكوكاري خسته نمي شوم.»
«همه چشمهابه روي من است من هرگز ازنيكوكاري خسته نمي شوم.»
«من هررويدادي رابه يك فرصت طلايي مبدل مي سازم.»
«ديگرلازم نيست ديگران رامقصربدانيم ازجمله خودم.»
«من هميشه براي كمك به ديگران حاضرم.»
«من جنبه هاي مذكرومونث وجودم راتوازن مي بخشم.»
«من آرامم وزندگي زيباست.»
«اينك درهاي جديدي رابرروي زندگي مي گشايم.»
«عقل الهي راه گشاي من است.»
«هرجاروم عشق راتجربه مي كنم.»
«من ازروابطي هماهنگ ودوستانه برخوردارم.»
«زندگي بسيارساده وراحت است.»
«به هرسوكه مي چرخم موفقيت بامن است.»
«دريچه قلب من به روي همه بازاست.»
«من به والدينم به چشم كودكان خردسالي مي نگرم كه نيازمند محبت اند.»
«نعمت خداوندي براي همه فراوان است همينطوربراي من.»
«اين فقط يك فكراست وفكرمي تواند تغييركند.»
«دروجودمن تواناييها واستعدادهاي بي نظير جريان دارد.»
«من انسان هدفمندي هستم.»
«من خودراباوردارم.»
«دنيابروفق مرادمن است.»
«من خليفهءروي زمين وقائم مقام خداوباقدرتي خداگونه هستم.»
«من خودراازنوتعريف مي كنم.»
*قبل ازاين كه عاشق شوهرت يا مادر شوهرت يا هر كس ديگري باشي لطفا عاشق خودت باش.
هميشه شاد و خندان باشي .
RE: روابط عروس و مادر شوهر
سلام ستاره
جادارد از نگاه ظریف و دقیق شما و همچنین بازخورد فوق العاده عالی شما، تشکر کنم. انشاء الله سایر دوستان عزیزم نیز بازخوردهای خود را به این پرسش ارائه دهند.
یک قانون کلی هست، که وقتی ما درگیر یک مسئله می شویم، جوانب آن برایمان پوشیده می شود و بیشتر بعد احساس آن مسئله ما را درگیر می کند. لذا افرادی که تجاربی دارند، علمی دارند و ...، می توانند بازخوردهای شایسته ای به ما بدهند تا بهتر بتوانیم مسئله خود را هدایت کنیم. مانند راننده ماشینی که درگیر رانندگی هست و فرمان، پدال و دنده در دستان اوست وهمه کاره اوست اما گاهی یک نفر به او فرمان می دهد تا بهتر بتواند ماشین را در جای صحیح پارک کند . این به خاطر اینست که فرد دیگر، از زاویه ای آزاد تر ابعاد ماشین و پارکینگ را می بیند.
RE: روابط عروس و مادر شوهر
سلام مهدیس جان من یه مشکلی که دارم و میدونم تقصیر خودمه اینه که از کسی توقع کوچکترین بی احترامی رو ندارم چون فوق العاده حساسم خودم هم در رفتار با بقیه خیلی این موضوع رو رعایت میکنم ولی اگه کسی بهم ناحق بگه دیگه تحمل نمیکنم و تحمل شنیدن حرف زور رو ندارم و از کوره در میرم و در کمال ادب جواب میدم .من یکسال و سه ماهه که عروسی کردم و طبقه بالای خونه ی مادرشوهرم زندگی میکنیم مشکل من اینه من هر جا میرم ایشون باید بردار بشن و اگر هم جایی بخوان برن من حتما باید باهاش برم حتی اگه یه قرار مهم داشته باشم تا اینکه این اواخر دیگه نتونستم تحمل کنم و بهش گفتم من دیگه نمی خوام به خاطر بقیه برنامه هامو کنسل کنم و اونم ناراحت شد بعد الان دو روزه که نه من پایین رفتم نه اون اومده بالا ولی شوهرم به من میگه تو بیا بریم پایین منم گفتم نمی یام اونم با من قهر کرد خوب من که کاری نکردم اون یه چیزی گفته یه چیزی شنیده من الان باید چه کار کنم نیخوام خودمو سبک کنم
RE: روابط عروس و مادر شوهر
سلام به عروس خانم بهار خانم گل:
بهار جان می دونیم که پاسداشت حرمت والدین واجب است و بی حرمتی به قلمرو حشمت انها حرام. دراین که حرفی نیست?
.بزرگداشت انها از وظایف حتمی فرزندان و عروس و داماد است. احترام به ایشان، محبت و احسانشان به جوانان را افزون می کند و رضایت والدین ، موجب خشنودی خداوند سبحان می شود و خرسندی خداوند ، به زندگانی جوانان ،برکت و صفا می دهد و به زوجهای جوان ؛حسن عاقبت می بخشد.بی مهری عروس و داماد به والدین همسرشان از بی تدبیری و نا زیرکی است و چه بسا اتشی افروخته شود که دودش چشم همه شان را بسوزاند. اگر عروس وداماد همه جوانب را بنگرد و حق هر کس را به جای خود ادا کند بسیاری ازاین دعواها و کشمکشها ی موجود در خانواده های انها پیش نمی اید.عاقل ان است که حال دو طرف رامراعات کند هیچکدام را فدای دیگری نکند.
بهار عزیز ما باید همان گونه که هستیم ،خودمان و شرایط و حوادث پیرامونمان را بپذیریم .بعد به خودمان بگوییم حالا چه چیزی را با محبت و عشق می توانیم تغییر دهیم.؟یادمان نرود که .مهربانی کردن خیلی بهتر از داوری کردن است»به جای اینکه دنبال این بگردیم که حق با کیست؟ با سلاح عشق دیگران را با خود همرا ه کنیم می تونیم با تدبیری که می اندیشیم اجازه ندهیم اهداف قشنگی که در زندگی داریم قربانی افکار دیگران شود و طوری که نه سیخ بسوزد نه کباب به خواسته ها امیال و اهداف خود برسیم.شاید بگویی چه تدبیری ؟ خوب هرکسی خودش به این تدابیر بیشتر از هر کس دیگری دسترسی و اگاهی دارد. شرایط پیرامون – خصوصیات فردی هر کس – خواسته ها و علا قه مندی های هر فرد – احساسات و را ه برقراری ارتباط با هر فرد و....................
امیداوارم حالا که با مادر شوهر گلتون هم خونه اید توی خونه دل هم جا داشته باشیدو شاد باشید.
RE: روابط عروس و مادر شوهر
سلام بهار ،
خیر مقدم .
راستش من درست متوجه نشدم که آیا قبلا هم در مورد این احساست که دوست نداری به طور همیشگی با مادر شوهرت بیرون بری ، با ایشون صحبت کرده بودی یا نه ؟ یا اینکه مادر شوهر شما چطور آدمی هستند ؟ مثلا اگر قبلا دوستانه و محبت آمیز در مورد این احساس با ایشون صحبت کردی چه واکنشی داشته اند ؟
یا دلیل اصرار و میل همراهی با شما از کجاست ؟ خیلی دوستتون دارند ؟ کنجکاوند ؟ یا ....
اما به هر حال همونطور که ستاره می گه بزرگترا گنجینه ای هستند که درخشش و تابندگی اونها می تونه ما رو از نور و زندگی سرشار کنه . و این تابش و نور و گرما وقتی بیشتر می شه که ما بدونیم با چه رفتاری و به چه میزانی اشعه اونها رو جذب کنیم... هرچند به نظر من با توجه به شخصیت محترم شما ، قطعا زندگی شما سرشار از این نور و گرماست .
و از این بابت باید بگم خوش به حالتون چون همه این ویژگی رو ندارن.
اما چیزی که به نظر من مهم میاد اینه که خیلی وقتها پیش می یاد که رفتار و خواست دیگری ما رو آزار می ده اما ما برای حفظ حرمت یا از روی شرم و یا ... به هر دلیل دیگه ای احساس ناخوشایند خودمون رو بروز نمی دیم ... و حتی گاهی خودمون رو علاقمند نشون می دیم .
در این حالت ، طبیعیه که طرف مقابل ما فکر کنه که ما هم مثل او از اون شرایط راضی هستیم .
از طرف دیگه وقتی ما با صراحت از خواسته ی خودمون حرف نمی زنیم ، به خودمون اجازه میدیم که این احساس بد روز به روز در ما بیشتر بشه و در نتیجه بتدریج این فکر که او نسبت به خواست ما بی توجهی می کنه (بدون اینکه با او در میون بذاریم ) تقویت می شه و باعث می شه ما در جایگاه و موضع یک حق به جانب به رفتار او نگاه کنیم و در یک شرایط خاص عکس العمل تندی نشون بدیم که با رفتارهای دیگر ما متناقضه .
بدتر از اون زمانیه که شخص مقابل ما تا حالا حتی به ذهنش خطور نکرده باشه که ما این رویه رو دوست نداریم ...
بهار خانم ،
نمی دونم چیزی که برای شما پیش اومده از همین نوعه یا نه ؟ اما اینو می دونم که ابراز احساست و افکار خیلی مهم هستن ضمن اینکه واژه ها و کلمات و جملاتی که ما در ارتباط با دیگران استفاده می کنیم گاهی در ایجاد و تقویت روابط معجزه می کنند .
فقط باید دقت کنی که با کی می خواهی صحبت کنی و از چی می خوای حرف بزنی ..
بزگترها ویژگیهای خاصی دارند که مهمترینشون علاقه اونها به ماست . و خیلی وقتها اونا به راحتی این امکان رو به ماها میدن که علاقشون رو با هوشمندی و ظرافت در جهت خواست خودمون هدایت کنیم . باور کن که اصلا کار سختی نیست . فقط باید دوستشون داشت و باهاشون صریح بود (البته با کلمات مناسب) ...
موفق باشی .
RE: روابط عروس و مادر شوهر
سلام ممنون از این همه لطف و محبتی که به من دارین و با راهنماییاتون سعی دارید به من کمک کنید واقعا نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم من نبودم که لطف شمارو ببینم یعنی تازه از کربلا اومدم اونجا دعاگوی همتون بودم .راستش میدونین خودم هم میدونم که احترام تنها ومهمترین چیزیه که بزرگترا از ما میخوان ولی این که من هر بار میخوام حرمت مادرشوهرم رانشکنم وبهش نه نگم باعث میشه همیشه خودم وبرنا مه هامو نادیده بگیرم باور کنید دچار افسردگی شدم من اینقدر شادوسرزنده بودم که خدامیدونه ولی الان واقعا بعضی وقتا حوصله هیچ کاری ندارم میدونین اخه من از شهرمون دورم یعنی عروس شهر دیگه شدم اوایل مادرشوهرم با ازدواج ما مخالف بود به سختی راضی شدالان خیلی با اوایل فرق کرده اوایل اصلا به من محل نمیگذاشت
RE: روابط عروس و مادر شوهر
سلام بهار جان ،
زیارت قبول .
اومدم که فقط بگم "نه گفتن" می تونه نتایج مختلفی داشته باشه :
- بی احترامی تلقی بشه
- باعث ایجاد رنجش بشه
- باعث کدورت و بدرفتاری بشه
و ....
یا
- باعث دوستی و نزدیکی بیشتر بشه
- باعث افزایش حس احترام دیگران نسبت به تو بشه
و .....
و هر کدوم از این نتایج مستقیما برمی گرده به نوع "نه گفتن" از طرف تو .
یادت می یاد گفتم : کلمات و واژه ها معجزه می کنن .
هنوز هم می گم این هنر توست که چطوری بگی نه تا دیگران از دستت ناراحت نشن .
در واقع كلماتي كه در شرایط مختلف بر زبون مي یاریم، بسيار بيشتر از آنچه که تصور ميكنيم حاوي پيام هستند.
خیال می کنم اگر گفتار ما آمیخته با بیان احساسات و دلایل و با رعایت ادب و البته قاطعیت همراه باشه می تونه تاثیر مثبتی از خودش به جا بذاره .
یادت نره صراحت مودبانه همیشه بهتر از کنایه است .
RE: روابط عروس و مادر شوهر
بازم سلام وممنون از راهنماییهاتون میدونید چیه اصلا مادرشوهر یه اخلاق خاصی داره اینکه چون من طبقه ی بالای خونشون زندگی میکنم توقع داره هرجا میخواد بره من باهاش برم.هرکس اومد خونه شون من برم پایین خوب ببینید منم ادمم منم دوست دارم خودم بیرون برم یا اصلا برای خودم برنامه ریزی کنم.میدونین من اینجا غریبم ولی اینا به جای اینکه منو با شهرشون اشنا کنن اگر هم خودم جایی میخواستم برم مانعم میشدن باورکنید اعتماد به نفسم رو ازم گرفتن طوری شده که من خیلی خیلی کم بیرون میرم و هرچی که بخوام میرم از شهر خودمون میخرم.ولی الان چندماهه تصمیم گرفتم که برم بیرون خرید برم اخه من دوران مجردیم همه کارا وخریداموخودم میکردم مستقل بودم البته شوهرم خداروشکر خیلی اقاست وبهم میگه بروبیرون هر جا میخوای برو ولی بس که خونوادش مانعم شدن جرات بیرون رفتن ندارم همین چندوقت پیش یه دوست پیدا کردم میخواستیم بریم بیرون وقتی گفتم میخوام برم مادرشوهرم گفت امروز مهمون داریمو یه روز دیگه برو واز این حرفا خوب منم زورم گرفت گفتم من که اهل بیرون رفتن نیستم حالا هم که میخوام برم اینطوری میگید.خودشون که منو با هیچ جای شهر اشنا نکردن بخدا بعضی وقتا هم که از خواهرشوهرم ادرس مغازه های خوبش رو میخوام یا تفره میره یا نمیگه.میدونین من حرف اصلیم چیه میخوام بگم من که همیشه هرکس میاد یا هرجامیخواد بره سعی میکنم بهش نه نگم یعنی به خواسته هاش احترام میذارم یه بار نشده به خواسته های من نه نگه یا با بیرون رفتنم مخالفت نکنه خوب منم حرصم درمیاد ادم وقتی احترام میذاره که احترام ببینه مگه نه؟؟
طاهره جان ممنون از راهنماییت میدونی چیه مثلا فامیل که ادمو به مهمونی یا عزا دعوت میکنن توقع داره من حتما باهاش برم چون پیشش زندگی میکنم خوب بالاخره یه وقت ادم حالش خوب نیست یه وقت کارداره یا ....مثلا اگه جاریم یا خواهرشوهرم بگن نمییایم بهشون کاری نداره ولی من جرات ندارم بگم کار دارم میگه مگه دو نفرادم هم کاردارن؟؟یا بگم حال ندارم میگه واخ چه قدر دل مرده اید؟یعنی هیچ وقت دلایل من براش قانع کننده نیست اصلا انگار من ادم نیستم.فکر نکنم از دوست داشتن باشه چون اون با ازدواج ما مخالف بوده حالا شاید من اشتباه کنم ولی احساس نمیکنتم که دوستم داره.اصلا باور کنید نمیدونم چیکار کنم
RE: روابط عروس و مادر شوهر
سلام bahar22
در روابط باید اعتدالی رعایت بشه. نباید منتظر باشیم همه این اعتدال را داشته باشند( اگرچه خوبست داشته باشند). احترام، ادب، مهربانی، خوش خلقی و....، از یک طرف، قاطعیت ، استقلال از یک طرف دیگر در کنار هم اعتدال می آورند.
اشتباه نشود، بد خلقی، خودرایی، درگیری، اخم و تخم، لجبازی، غر زدن و ....، هیچکدام جزو اعتدال نیست. قاطعیت به معنای آن است که روی حرفت با کمال احترام و متانت و خوشرویی بایستی و اگر حقوق خصوصی و شخصی خودت هست پافشاری کنی و در بدترین حالت ، نسبت به بعضی خواسته های ایشون بی تفاوت باشی. ولی در جنبه های دیگر با مهربانی رفتار کنی.
خلاصه اینکه نباید فقط منفعلانه به او واکنش دهی. باید خودت سبک معتدل را داشته باشی و عمل کنی. اگر او شما را تحویل نگرفت. شما منفعلانه پاسخ نگو بلکه شیوه ای را که از قبل برای خودت در نظر گرفتی اجرا کن.
فراموش نکن. به مرور زمان این مسائل از شدتشون کاسته می شود و این منوط به آنست که شما نه از روی احساس تصمیم بگیری و نه اینکه با ترس از خواسته های خود عقب بنشینی.
به مادر شوهرت یه جورایی ثابت کن که دوستش داری و برای خواسته هایش احترام قائلی و این مسئله را مرتب تکرار کن. اما در کنارش در مواردی که لازم است خواسته های منطقی خود را با لطافت اجرا کن.
راستی ببخشید زیارت قبول. امیدوارم دعاتون شامل حال ما شده باشه....
RE: روابط عروس و مادر شوهر
سلام اقای سنگ تراشان ممنون از راهنماییهاتون من اصلا ادم کینه ای نیستم ولی چون ایشون با ازدواج ما مخالف واوایل خیلی بی احترامی به خودم و خونوادم کرد وحتی یکی دو بار من باهاش بحثم شد بااینکه الان همه این مشکلات حل شده و ایشون اخلاقاش کاملا عوض شده منم بخدا نمیخوام تعریف کنم خیلی مهربونم زود دلم برای کسی میسوزه بااین وجود به خاطر اختلافهای اولیه هر کار میکنم نمیتونم اونطوری که باید دوستش داشته باشم یا باور کنم که اون دوستم داره
یادم رفت بگم ما که لایق نیستیم که بخوایم برای شما دعا کنیم ولی اگه قبول باشه من همه رو دعا کردم انشاالله قسمت بشه خودتون برید.ما هم التماس دعا داریم
راستی اقای سنگ تراشان یه چیز جالب رو که من الان فهمیدم و واقعاخوشحال شدم اینه شما قم هستید و ما هم ساکن قم هستیم من اینجا غریبم و واقعا به یک مشاور احتیاج دارم ممنون میشم اگر اجازه بدین این افتخار نصیب من بشه که حضورا خدمتتون برسم البته شوهرم واقعا خوبه و مثل یک مشاور همیشه بهم کمک میکنه ولی میدونین ببعضی مسایل رو دیگه نمیشه گفت من الان پیش مامانم اینا هستم وقتی برگردم میام
RE: روابط عروس و مادر شوهر
سلام بهار جون. من هم اوایل مشکلی شبیه تو داشتم. ما هنوز هم در طبقه بالای مادر شوهرم اینا زندگی می کنیم. اما من تونستم تا حدی از اونا و برنامه هاشون جدا بشم. راستش مادر شوهر من هم دایم انتظار داشت که من برم پایین. وقتی اونا مهمون دارن کنارشون باشم و همون چیزایی که خودت گفتی. اما من چند تا کار کردم تا از این وابستگی راحت شدم. اولا از شوهرم خواستم تا برام کار پیدا کنه و وقتی سر کار رفتم تا حدی مستقل شدم. صبح تا ظهر که سر کار بودم. عصر هم که می اومدم خسته بودم و می خواستم استراحت کنم. البته وقتی از سر کار می اومدم یک سری به خونه مادر شوهرم می زدم و به اصطلاح خودی نشون میدادم و بعد می رفتم بالا.
موضوع بعدی که تا حد زیادی من رو از رفت و اومد دایم به پایین نجات داد بچه دار شدن بود. بالاخره تا بچه خواب بود که باید بالا پیشش می موندم و وقتی هم بیدار می شد که کارهای خا خودش رو داشت. حالا بعد از گذشت 3 سال من از اون مسایل راحت شدم. البته هنوز خیلی از قرارهامون تحت الشعاع مهمونی های اونا قرار می گیره ولی کاملا کنسل نمیشه . میشه هم به اونا برسی هم به امورات خانواده شوهر.
RE: روابط عروس و مادر شوهر
سلام اتنا جون ممنون از راهنماییت عزیزم منم دارم خیلی سعی میکنم تازه شروع کردم که ثابت کنم من وبرنامه ها وقرارهای منم مهمه .دعا کن موفق بشم
RE: روابط عروس و مادر شوهر
بهار عزیزم من هم امیدوارم موفق بشی. من الان مدتیه که از اون ناراحتی های اوایل ازدواج تا حدی راحت شدم. اما با کمی جدیت و تلاش میشه زندگی رو زیبا کرد. سعی کن ارتباط عاطفی خودت رو با مادرشوهرت زیاد کنی. فکر کن مادر خودته . هر کاری که دوست داری برای مادر خودت انجام بدی تا خوشحال بشه برای اون هم بکن. منظورم صرفا کارهای خونه و همراهی در بیرون رفتن نیست. چون این موارد زیاد امکان پذیر نیست و در ثانی ممکنه منجر به عادت کردن اونها بشه.
به نظر من اگه به بهانه های مختلف براش هدیه بخری یا در بحثهایی که بین او شوهرت پیش میاد طرف او رو بگیری. میتونی خودت رو تو دلش جا کنی . اونوقت احتمالا اون هم در رفتارش تجدید نظر می کنه. امتحان کن. من نتیجه گرفتم. امیوارم تو هم نتیجه خوبی بگیری.
RE: روابط عروس و مادر شوهر
سلام مهديس جان
من هم مثل تو يك سال است كه ازدواج كرده ام و مثل تو تصور داشتم كه چيه هي همه مي گن كه مادر شوهر مادر شوهر ولي با اينكه مادر شوهر من خيلي خوبه در چند مورد فهميدم كه مادر شوهر هر چي باشه باز مادر شوهره
ولي به نظر من يك كم گذشتتو بيشتر كن منم همين كار و مي كنم سعي كن نسبت به مسائل خيلي سطحي تر فكر كني و زياد خودتو اذيت نكني حالا زنگ نزد كه نزد مهم نيست حالا بهت توي خونه كمك نكرد كه نكرد مگه چي مي شه مگه دور از جون تو خودت چلاقي كه بخواي اون كمكت كنه تازه بهتر كه نمي كنه والا تو هم ناراحت چه چيزايي هستي خب عزيزم هميشه از اين چيزها هست تو خودتو زياد ناراحت مي كني مهم شوهرته كه اون با تو مشكل نداشته باشه و زياد به حرف خانوادش بها نده وگرنه بقيه چيزها اصلا مهم نيستند سعي كن زندگيتو به خاطر اين حرفهاي سطحي و جزيي خطشه دار نكني و صبورانه تر زندگي كني يك كم خودتو مشغول كن اگه كار نمي كني سعي كن كلاس ورزش بري ، استخر بري يا خودتو به چيزي كه علاقه داري سرگرم كني بعضي اوقات بيكاري و مدام توي خونه موندن باعث مي شه ادم هي بشينه و فكر كنه و با خودش كلنجار بره
گلگي مادر شوهر و خانواده شوهرتم پيش شوهرت نكن خب اون مادرشه حق بده بهش كه نميتوني بدي مادرشو ببينه يا هر چي بشنوه ازش به نظرش نمي ياد چون مادرشه مثل خود ما زنها اگه مادر خودمون به ما هر چي هم بگن ناراحت نمي شيم چون مادرمونه در صورتي كه ممكنه مردامون گاهي اوقات از حرف مادرامون ناراحت بشن و به روي خودشون نيارن . منم اوايل به شوهرم مي گفتم ولي خب اون نمي تونست متوجه ميزان ناراحتي من بشه چون طرف دوم قضيه مادرش بود و متوجه حرفاش نمي شد
RE: روابط عروس و مادر شوهر
سلام مهديس
اهميت نده كاري را براي آنها انجام ميدهي براي رضاي خدا باشد
چند چيز را فراموش كن
يكي خوبي در حق ديگران
يكي بدي كه ديگران در حقت انجام دادهاند.
راحتتر زندگي خواهي كرد
برادرت مهدي