من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
سلام دوباره. خيلي ممنون از راهنمايي هاي كه در تاپيك قبلي به من كردين.
من ديروز به خونه برگشتم و تقريبا همه چيز خيلي خوب و عادي شده. ولي يه مشكل كاملا جدي الان پيدا كردم.
اينو من فهميدم كه تو دو هفته اي كه من خوته نبودم ، شوهرم بعد از برگشتن از كار مستقيما به خونه مادرش مي رفته و شب ساعت 11 براي خواب برمي گشته خونه! اين يه نمونه ي كامل از مادر هستش كه نزاشته فرزندش بي زن بودن رو احساس كنه. من هم ازشون خيلي ممنونم چون كار خودم اشتباه بود كه خونه رو گذاشتم و رفتم.
اين رو هم بگم كه من از 12 فروردين اصلا باخانواده شوهرم هيچ ارتباطي نداشتم و دوست دارم ارتباطم باهاشون كم باشه.
ولي اينجا يه مشكل اساسي برام پيش اومده ، كه از همه دوستام مي خوام كمكم كنن تا به بهترين نحو حلش كنم.
من و شوهرم درست چند روز مونده به عيد متوجه شديم كه شوهرم دچار كيست مويي شدن و نياز به عمل دارن. از اونجا كه ما هر دو شاغليم برامون بهتر بود همون ايام عيد عمل انجام بشه كه متاسفانه با دخالت هاي خانواده شوهرم عمل نكرد.
الان بيماريش شديدتر شده و قرار هستش شنبه يا يكشنبه هفته بعد عمل كنه.
مشكل من اينجاست كه: مادر شوهرم ميگه من خودم از پسرم مراقبت مي كنم. همسرم هم مي گه كه من مي خوام تو خونه خودم بمونم. من هم حداكثر روز مي تونم مرخصي بگيرم. همسرم حداقل به مدت 1 هفته بايد استراحت كنه.
من دوست ندارم وقتي خونه نيستم مادرشوهرم تو خونم باشه. به خاطر اينكه وقتي خونه نيستم كل خونه رو مي گرده. و من از اين كارش خوشم نمياد.
لطفا كمكم كنين.
RE: من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
سلام خانومي .
واقعا دنبال حل مشكلت ميگردي ؟
دختر خوب اگه اون خانوم براي تو مادر شوهره ، براي شوهرت مادره .
بايد كلي هم ممنون باشي كه ميان خونت و زحمت ميكشن .
الان شرايط تو حساسه . خرابش نكن .
از همسرت بپرس كجا واقعا راحت تره و همون كارو انجام بده .
اگر خونه خودتون راحت تره بذار مادرش بياد خونه شما . بابا پسرشه . سند 6 دونگ منگوله دارش كه به نام شما نيست . خونه هم فقط مال تو نيست .
ببين هر رفتاري كه دارن نهايتا يك هفته است و همسرت هم مريضه ، جراحي كرده . مطمئنا حساستر ميشه . دختر خوب اين آرامش رو با ندونم كاري بهم نزني .
شايد فرهنگشون با فرهنگ تو فرق كنه ، شايد خانواده تو جور ديگه اي برخورد كنن اما شرايط رو بسنج و عاقلانه رفتار كن .
مايي كه انقدر وابسته به وسايلمون ، خونمون و حريم شخصيمون هستيم اگر جاي عشاير بوديم چي كار ميكرديم ؟
دختر خوب يك هفته دندون روي جيگر بذار و هيچي نگو . آفرين .
به خدا هيچي نميشه .
RE: من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
بهار عزيز بزارين يه مسئله رو بگم كه چرا دلم نمي خواد بياد خونمون. اولا مادرشوهرم روز خاستگاري گفت خونه پسرش تامين هستش ولي وقتي داشتيم مي رفتيم خونه مون گفتن بريان اجاره كنين كخ من كلي با التماس و قرض از بابام و راضي كردن پدرشوهرم براي قرض دادن اون خونه رو خريديم( پدر شوهرم به عنوان هديه نزاشت ماشينمون رو بفروشيم و اين شده كمك اونا) حالا كاري به اين مساله ندارم.
ما عيد 7 روز رفتيم مسافرت. خونواده شوهرم به شدت وسواس دارن كه خونه رو به امون خدا نزاريم. با اينكه پارتمان هست خونمون ، ولي گفتن كه ميان خونمون سر مي زنن( شوهرم هم به مامان خودش و هم به مامان من كليد خونمون رو داده) منم گفتم منت رو سرمون مي زارين و واقعا برام اصلا مهم نبود كه بياد خونمون يا نه.
ولي وقتي از مسافرت اومدم خونمون ديدم تمام كشوهام، كمدهام ، كابينتهام، همه جا رو گشته. خيلي ناراحت شدم. من به خدا دقت نمي كنم كه وسايلمو كجا مي زارم ولي جوري گشته بود كه متوجه شدم اونم به طور كاملا اتفاقي( وقتي داشتيم براي مسافرت از خونه مي رفتيم بيرون من رفتم دسته كليدهاي يدكي ماشين رو كه مي زارم توي جيب كت شوهرم كه كمتر استفاده مي كنه، اينا رو كه با عجله برمي داشتم قشنگ يادمه چون عجله داشتم كراواتش افتاد كف كمد، منم نتونستم بزارمش سر جاش بعد از اينكه اومدم ديدم سرجاش هست، كتشم مرتب!)
يه دليل ديگه هم اين: مادرشوهر من خيلي براي سلامتيش ارزش قايل هست و براي كوچكترين كار مثل غذا پختن براي خودش 100بار منت سر بقيه مي زاره، الان خدا داند اگر بخواد تا 6 عصر كه من خونه نيستم براي كاراي نكرده و كرده چقدر منت سرم بزاره.
RE: من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
بذار بگرده مگه چی داری تو خونت
مسئله رو بزرگ نکن اصلا به نظر من مشکلی نیست
راحت بگیر تا زندگی هم به تو راحت بگیره
بذار منت بذاره تو هم با روی باز تشکر کن از لطفش
RE: من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
اقليماي عزيز برام مشكل هستش بزارم مادرشوهرم كه 14 روز نزاشته پسرش كمبودم رو حس كنه الان بياد تو خونم هر جوري دلش خواست رفتار كنه.
يه كاري كرده كه شوهرم ديروز برگشته بهم مي گه مامانم برام كم نزاشت.
RE: من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
دوست عزیز اون تایپ قبلیتو بگید مدیران قفل کنند یکیشو ادامه بده همین مشکل رو در اون تایپ قبلیتون با کمی تعقر موجود هست. اون تایپ هنوز جا داشت اومدید یه تایپ دیگه باز کردید.:324: ماکه گیج داریم میشیم.:33:
RE: من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
دريا جان حرفت اصلا منطقي نيست
مادرش بايد پسرش رو تنها مي ذاشت اونم توي حالتي كه از نظر روحي حالت بدي داشت و در حاليكه شما رفتين خونه خودتون ؟
مطمئنا اگه شوهر شما توي خونه تنها مي موند شرايط شما رو نداشت
جايي كه شما بودي هم صحبت داشتي شايد غذات اماده بود و ....
و ايشون بايد توي خونه تنها مي موندن و مادرشون هم بيخيال مي بود در حاليكه شما گذاشتي رفتي ؟؟
واقعا غير منطقيه به نظرم
احتمالا انتظار داشتيد ايشون بمونن توي خونه و به دوري شما فكر كنن و پشيمون شن
شما خودت رو بذار جاي مادر ايشون :305:
چرا بايد بذاره پسرش كمبود شما رو حس كنه ؟!!!!!!!!!!!
اگه اين شد عادت براي شما و خواستي هر دفعه پسرشون كمبود حس كنه چي ؟
اگه پسر شما اين شرايط رو داشت چه مي كردين ؟
اگه برادر خودتون اين شرايط رو داشته باشه چي ؟
به نظرم نگراني بي مورديه و اصلا اجازه نداريد از ايشون يا مادرشون ناراحت باشيد
بر عكس ايشون بايد از شما براي ترك خونه ناراحت باشن
شرمنده ولي من خيلي ازين موارد ديدم كه خانم ها بعد از ترك خونه كه به نظرم كار بسيار بدي هم هست شاكي هم هستن
و واقعا نمي تونم درك كنم چطور اين انتظار رو دارين !!!
قبول كنيد كه با ازدواج قرار نيست پسر يه خانواده رو كامل از خانواده اش بگيرين
RE: من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط darya.f
اقليماي عزيز برام مشكل هستش بزارم مادرشوهرم كه 14 روز نزاشته پسرش كمبودم رو حس كنه الان بياد تو خونم هر جوري دلش خواست رفتار كنه.
يه كاري كرده كه شوهرم ديروز برگشته بهم مي گه مامانم برام كم نزاشت.
خوب مادرشه. :305:
مگه مادرشما تواین دوهفته برای شما کم گذاشت.:300:
چرا خانمها دوست دارن شوهر فقط فقط مال خودشون باشه حتی پدر مادرشم نباید از علاقشون به پسرشون پیش همسر بگند.
بابا منطقی باشید. یعنی این حرف چی.
یک سوزن به خودتون بزنید یه جوال دوز به دیگران.
پس شوهره شما بیاد بگه مادر شما نباید بهتون ابراز علاقه کنه یا. چرا تواین دو هفته چرا مادرت به تو کم نزاشته. باید بهت کم میزاشت تا قدر شوهرتو میدونستی.
والا خییییییییییییییلی دیگه داری حساسیت نشون میدیا.:324:
RE: من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط darya.f
بهار عزيز بزارين يه مسئله رو بگم كه چرا دلم نمي خواد بياد خونمون. اولا مادرشوهرم روز خاستگاري گفت خونه پسرش تامين هستش ولي وقتي داشتيم مي رفتيم خونه مون گفتن بريان اجاره كنين كخ من كلي با التماس و قرض از بابام و راضي كردن پدرشوهرم براي قرض دادن اون خونه رو خريديم( پدر شوهرم به عنوان هديه نزاشت ماشينمون رو بفروشيم و اين شده كمك اونا) حالا كاري به اين مساله ندارم.
ما عيد 7 روز رفتيم مسافرت. خونواده شوهرم به شدت وسواس دارن كه خونه رو به امون خدا نزاريم. با اينكه پارتمان هست خونمون ، ولي گفتن كه ميان خونمون سر مي زنن( شوهرم هم به مامان خودش و هم به مامان من كليد خونمون رو داده) منم گفتم منت رو سرمون مي زارين و واقعا برام اصلا مهم نبود كه بياد خونمون يا نه.
ولي وقتي از مسافرت اومدم خونمون ديدم تمام كشوهام، كمدهام ، كابينتهام، همه جا رو گشته. خيلي ناراحت شدم. من به خدا دقت نمي كنم كه وسايلمو كجا مي زارم ولي جوري گشته بود كه متوجه شدم اونم به طور كاملا اتفاقي( وقتي داشتيم براي مسافرت از خونه مي رفتيم بيرون من رفتم دسته كليدهاي يدكي ماشين رو كه مي زارم توي جيب كت شوهرم كه كمتر استفاده مي كنه، اينا رو كه با عجله برمي داشتم قشنگ يادمه چون عجله داشتم كراواتش افتاد كف كمد، منم نتونستم بزارمش سر جاش بعد از اينكه اومدم ديدم سرجاش هست، كتشم مرتب!)
يه دليل ديگه هم اين: مادرشوهر من خيلي براي سلامتيش ارزش قايل هست و براي كوچكترين كار مثل غذا پختن براي خودش 100بار منت سر بقيه مي زاره، الان خدا داند اگر بخواد تا 6 عصر كه من خونه نيستم براي كاراي نكرده و كرده چقدر منت سرم بزاره.
دريا جان اينقدر حساس نباش نسبت به ايشون
مادره
پسرش رو دوست داره
ديد كراواتش افتاده روي زمين مرتبش كرد
شما كه اينقد برات مهمه بايد با دادن كليد مخالفت مي كردي
به نظر من اين كار ايشون دليلي نميشه كه بگي همه چي رو گشته
افتاده بود كف زمين
اگه وقتي ميومدن به خونه سر بزنن دوبار از روش رد مي شدن بد تر بود كه
اونوقت شايد برداشت ديگه اي مي كردي
ناراحت نشيا
مي خوام قدر زندگيت رو بدوني چون به نظرم داري الكي حساسيت نشون مي دي
RE: من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط malahat
دريا جان حرفت اصلا منطقي نيست
مادرش بايد پسرش رو تنها مي ذاشت اونم توي حالتي كه از نظر روحي حالت بدي داشت و در حاليكه شما رفتين خونه خودتون ؟
مطمئنا اگه شوهر شما توي خونه تنها مي موند شرايط شما رو نداشت
جايي كه شما بودي هم صحبت داشتي شايد غذات اماده بود و ....
و ايشون بايد توي خونه تنها مي موندن و مادرشون هم بيخيال مي بود در حاليكه شما گذاشتي رفتي ؟؟
واقعا غير منطقيه به نظرم
احتمالا انتظار داشتيد ايشون بمونن توي خونه و به دوري شما فكر كنن و پشيمون شن
شما خودت رو بذار جاي مادر ايشون :305:
چرا بايد بذاره پسرش كمبود شما رو حس كنه ؟!!!!!!!!!!!
اگه اين شد عادت براي شما و خواستي هر دفعه پسرشون كمبود حس كنه چي ؟
اگه پسر شما اين شرايط رو داشت چه مي كردين ؟
اگه برادر خودتون اين شرايط رو داشته باشه چي ؟
به نظرم نگراني بي مورديه و اصلا اجازه نداريد از ايشون يا مادرشون ناراحت باشيد
بر عكس ايشون بايد از شما براي ترك خونه ناراحت باشن
شرمنده ولي من خيلي ازين موارد ديدم كه خانم ها بعد از ترك خونه كه به نظرم كار بسيار بدي هم هست شاكي هم هستن
و واقعا نمي تونم درك كنم چطور اين انتظار رو دارين !!!
قبول كنيد كه با ازدواج قرار نيست پسر يه خانواده رو كامل از خانواده اش بگيرين
يه چيزي بگم : پدر من اصلا تو خونه كار نمي كنه. مادرش تا زنده بود وقتي مادرم برحسب شغلش مي رفت مسافرت مادرش فوري مي گفت بيا پيش خودمون، پدرم هم ميرفت و خيلي وقتا اصلا دوري مامانم براش مهم نبود، چون كاراش رو يكي براش انجام مي داد.
ولي از وقتي مادرش فوت شد، 1 بار مامانم رفت مسافرت ، من هم تو خونه كار نكردم، خدا شاهده 2 روز بعد رفتن مامانم برگشت گفت من تا حالا نمي فهميدم خون بدون زن خيلي دلگير هستش.حالا با اينكه من و داداشم كنارش بوديم و از اون به بعد ديگه بابام نمي زاشت مامانم زياد ازش دور بمونه، چون واقعا ارزش زن رو كنارش مي دونست.
مادرشوهر من بارها به من گفته از وقتي تو اومدي من ديگه كسي رو براي درد دل ندارم. ميگم پس شوهر خودت چي هستش اون وسط؟
مگه يه پسر تا كي مال مادرش مي مونه؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط malahat
نقل قول:
نوشته اصلی توسط darya.f
بهار عزيز بزارين يه مسئله رو بگم كه چرا دلم نمي خواد بياد خونمون. اولا مادرشوهرم روز خاستگاري گفت خونه پسرش تامين هستش ولي وقتي داشتيم مي رفتيم خونه مون گفتن بريان اجاره كنين كخ من كلي با التماس و قرض از بابام و راضي كردن پدرشوهرم براي قرض دادن اون خونه رو خريديم( پدر شوهرم به عنوان هديه نزاشت ماشينمون رو بفروشيم و اين شده كمك اونا) حالا كاري به اين مساله ندارم.
ما عيد 7 روز رفتيم مسافرت. خونواده شوهرم به شدت وسواس دارن كه خونه رو به امون خدا نزاريم. با اينكه پارتمان هست خونمون ، ولي گفتن كه ميان خونمون سر مي زنن( شوهرم هم به مامان خودش و هم به مامان من كليد خونمون رو داده) منم گفتم منت رو سرمون مي زارين و واقعا برام اصلا مهم نبود كه بياد خونمون يا نه.
ولي وقتي از مسافرت اومدم خونمون ديدم تمام كشوهام، كمدهام ، كابينتهام، همه جا رو گشته. خيلي ناراحت شدم. من به خدا دقت نمي كنم كه وسايلمو كجا مي زارم ولي جوري گشته بود كه متوجه شدم اونم به طور كاملا اتفاقي( وقتي داشتيم براي مسافرت از خونه مي رفتيم بيرون من رفتم دسته كليدهاي يدكي ماشين رو كه مي زارم توي جيب كت شوهرم كه كمتر استفاده مي كنه، اينا رو كه با عجله برمي داشتم قشنگ يادمه چون عجله داشتم كراواتش افتاد كف كمد، منم نتونستم بزارمش سر جاش بعد از اينكه اومدم ديدم سرجاش هست، كتشم مرتب!)
يه دليل ديگه هم اين: مادرشوهر من خيلي براي سلامتيش ارزش قايل هست و براي كوچكترين كار مثل غذا پختن براي خودش 100بار منت سر بقيه مي زاره، الان خدا داند اگر بخواد تا 6 عصر كه من خونه نيستم براي كاراي نكرده و كرده چقدر منت سرم بزاره.
دريا جان اينقدر حساس نباش نسبت به ايشون
مادره
پسرش رو دوست داره
ديد كراواتش افتاده روي زمين مرتبش كرد
شما كه اينقد برات مهمه بايد با دادن كليد مخالفت مي كردي
به نظر من اين كار ايشون دليلي نميشه كه بگي همه چي رو گشته
افتاده بود كف زمين
اگه وقتي ميومدن به خونه سر بزنن دوبار از روش رد مي شدن بد تر بود كه
اونوقت شايد برداشت ديگه اي مي كردي
ناراحت نشيا
مي خوام قدر زندگيت رو بدوني چون به نظرم داري الكي حساسيت نشون مي دي
آخه اگه كف زمين افتاده بود يه چيزي، افتاده بود كف كمدي كه لباسايي رو كمتر استفاده مي كنيم ، مي زاريم توش. اينكه يكي بياد تو حريم خصوصي آدم سر بزنه ، من رو ناراحت مي كنه.توي كمد من دنبال چي مي گشت؟
حالا برگشته بهم مي گه ، از طرز چيدمان كابينت آشپزخونت خوشم نيومد، يه روز ميام خودم بهت طرح مي دم.
آخه اين حرف رو مامان خودم بزنه مي گم ببخشيد شما تو آشپزخونه من بيشتر كار مي كني يا من؟
حالا چون مادرشوهر بود گفتم عيبي نداره. من چيزي نگم ناراحتش كنم. گفتم چشم، هروقت وقت داشتين بياين بگين من درستشون كنم.