-
خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
سلام دوستان خوبم... ميدونم حرفام تكراريه، اما گفتنش حداقل آرومم ميكنه... چند مدته خيلي پريشونم. نميدونم چم شده. راستش عادت دارم هرچيو بخوام به دست بيارم، اما يه مشكل دارم كه هيچ وقت موفق نشدم شكستش بدم. يه گناه. من هميشه از زندگيم راضي بودم ولي گاهي وقتا كه تو اين مشكل شكست ميخورم، از خودم متنفر ميشم. نميخوام بگم گناهم چيه، چون ممكنه تصويرم توي ذهن دوستان خراب شه. نا سلامتي منم ميخوام به دوستان تو تاپيك هاشون كمك كنم اونوقت :163: خيلي بد ميشه...
در مورد مشكلم كلي مفاله خوندم، كلي از كسايي كه گناهمو ميدونستن كمك گرفتم، همه ي راه هايي كه تو ترك بقيه گناهام به كار ميگرفتم و موفق ميشدم هم به كار گرفتم ولي.... "خانه از پايبست ويران است" .
حتي با اين كه موفق شدم 9 ماه هم اين گناه رو ترك كنم اما بازم.... دست خودم نيست... وقتي به خودم ميام و متوجه اشتباهم ميشم كه ديره.
ديگه باورم شده قابل حل نيست. حتي انگيزه اي واسه خوب بودن هم ندارم. در حقيقت واسه هيچي ندارم. من دختر درسخوني بودم اما حالا نگرانم مشروط نشم، سالي يه بار هم لاي كتابامو باز نميكنم. توي عبادت كلي سست شدم. ديگه به ستاره ها نگاه نميكنم. ديگه قلم نميگيرم دستم واسه خدا نامه بنويسم. حتي تو شغلم شكست خوردم، مني كه تو سه شماره شدم دبير بخش اجتمايي مجله، حالا واسه اين شماره يه مطلب هم ننوشتم. حتي تو موسيقي! از وقتي دچار اين درد بي انگيزگي شدم، مدام استادم ميگه چت شده؟ سازت صدا مرغ ميده!!!!!
خسته شدم بس همه گفتن چت شده، تو كه اينجوري نميزدي، تو كه اينجوري نمي نوشتي، اصلا تو كه اينجوري نبودي!
آخه اين رسمشه! من كه موفق بودم! چي شد كه خدا لطفش رو ازم دريغ كرد؟ ميگن خدا افراد متكبر و خودپسند رو زمين ميزنه، اما باور كنيد من هيچوقت تكبر نورزيدم. نه اينكه من فروتنم! بلكه اصلا از بچگي تو ذاتم نبوده. اينايي رو كه گفتم هم واسه اين بود كه كمكم كنيد، چون دارم نابود ميشم.
چند روز پيش هم (بعد از تاپيك قبليم)، از دستش خيلي دلگير شدم. آخه گفتم خدايا كمكم كن! بهم پول رسوند! يه جورايي بهم برخورد. آخه مگه من پول خواستم؟! احساس كردم مسخرم كرد. يعني من انقدر مادي شدم؟؟؟؟... شايدم شدم....
نميدونم. دوست دارم هرچه سريع تر از اين وضعيت خلاص شم... شما بگيد مشكلم چيه؟ بگيد چرا با وجود اينكه هزار بار تصميم گرفتم اين وضعيت رو عوض كنم، ولي خدا "نه" تو كارم مياره؟!چون طرفم خداست، مطمئنم مشكل از منه! خواهش ميكنم رك و بي رودرباستي بهم بگيد كجاي كارم ميلنگه؟
چه جوري گناهمو ترك كنم؟! براي هميشه؟ بگيد بايد چيكار كنم تا دوباره بشم هموني كه بودم؟ شايدم بهتر؟ديگه خسته شدم!
آه، اي خدا چگونه ترا گويم
كز جسم خويش خسته و بيزارم
هر شب بر آستان جلال تو
گويي اميد جسم دگر دارم...
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
همیشه ....
من حدس میزنم گناهت چیه
خودمم بهش گرفتار شدم و حالا بعد از 3 سال که از ترکش میگذره میفهمم که هر چی ضربه به روح و جسمم خورده فقط مال اون بوده.
راستش من تجربه بسیار تلخی دارم که گفتنش یه کتاب میشه و عبرتی برای دیگران.
البته شایدم من اشتباه کنم و اونی که من میگم نباشه.
ولی به خاطر آبرومون شاید خصوصی مطرح بشه بهتر باشه.
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
سلام
به نصيحت برادرت خوب گوش كن اميدوارم نتيجه بگيري
من از ووضعيت شما كامل اطلاعي ندارم اما اينطور كه متوجه شدم شما ظاهرا به گناهي عادت داريد كه ميخوايد
اونو برا هميشه كنار بگذاريد
انسان پادشاه بر نفس خودشه تا زماني كه به گناهي عادت نكرده باشه ولي وقتي مرتكب گناهي شد اين
نفس انسانه كه پادشاه ميشه و ما ناچار به اطاعت از اونيم
اينو گفتم كه بدونيد تغيير كردن و عوض شدن چه اراده و تواني ميخواد
من نميدونم شما روزانه چقدر وقت صرف رابطتون با خدا ميكنيد ولي اگه رابطه شمابا خدا بيشتر بشه و به اين روش
عمل كنيد حتما و حتما و حتما نتيجه ميگيريد
ابتدا كتاب صحيفه سجاديه ترجمه محمد مهدي رضايي رو تهيه كنيد و دعاي سي و يكم اونو قبل از نمازتون بخونيد
اين دعا نيايش امام سجاد درباره توبه است كه به بهترين شيوه راه و رسم دعا كردن و توبه كردن رو بهمون ياد ميده
محاله شما اين دعا رو بخونيد و خدا به شما توجه نكنه
شما اصلا با متن عربي اون كار نداشته باشيد و فقط ترجمه اونو بخونيد
اگه خواستي و منم وقت كردم متن فارسيشو تو نوشته هاي بعدي تايپ ميكنم
اينو فراموش نكن بد ترين گناه نااميدي از رحمت خداست
و باز هم اينو فراموش نكن كه راز موافقت با خدا مخالفت با نفس است پس اينكه در عبادتت كاهلي علتش همينه
و باز هم فراموش نكن كه(خدا سرنوشت هيچ قومي رو تغيير نميده مگر انكه ان قوم سرنوشت خودشونو تغيير بدن)
و توبه كننده از گناه همچون كسي است كه گناهي رو مرتكب نشده
و در مورد لطف خداوند همين بس كه (همان موقعي كه ما از گناه خودمون ناراحت و پشيمون ميشيم خدا گناهمون
رو ميبخشه)
منتها ما دوست داريم مالك نفس خودمون باشيم تا به كمال برسيم و توبه و تكرار نكردن گناه صرفا براي همينه
با آرزوي سعادت و موفقيت
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
با اجازه آق جلال
دعای سی و يكم: در ذكر توبه و درخواست توفيق آن از پروردگار
1 - بار خدايا ای كسی كه توصيف وصف كنندگان، تو را وصف نمی كند.
2 - و ای كسی كه اميد اميدواران از او فراتر نمی رود.
3 - و ای كسی كه پاداش نيكوكاران نزد او تباه نمی شود.
4 - و ای آنكه ترس عبادت كنندگان به او منتهی شود.
5 - و ای آنكه نهايت بيم پرهيزكاران او است.
6 - اين جايگاه كسی است كه بازيچه دست گناهان قرار گرفته و مهارهای خطاها او را كشيده اند و شيطان بر او چيره گشته از اين جهت در اجرای امر تو كوتاهی ورزيده و از سر نادانی و غرور به آنچه از آن نهی كردی جامه عمل پوشيده است.
7 - مانند كسی كه به قدرت تو بر خود ناآگاه است و يا فضل و احسانت را در باره خويش انكار می كند تا چون ديده هدايتش گشوده شود و ابرهای كوری از برابرش بر طرف گردد، ستمهايی كه بر خود نموده بشمرد و در اموری كه با خدای خود مخالفت كرده بينديشد آنگاه بزرگی گناهش را ببيند و به عظمت مخالفتش پی ببرد.
8 - پس در حالی كه دل به اميد تو بسته و از حضرتت شرمسار است به سوی تو رو آورده و از روی اطمينان به تو با شوق و رغبت متوجه تو شده و از روی يقين با طمع خود آهنگ تو نموده و از روی اخلاص با توشه ترس قصد تو كرده در حالی كه جز تو به احدی طمع نداشته و از هيچ چيز غير تو نمی ترسد.
9 - پس در حضورت با حال زاری ايستاده و ديده اش را از روی فروتنی به زمين دوخته و در برابر عزت تو با خواری سر به زير افكنده و از سر فروتنی رازی را كه تو بهتر از او بدان آگاهی برايت آشكار ساخته و از سر خشوع گناهان خود را كه حضرتت به شمار آنها آگاه تری بر شمرده و از مهلكه ای بزرگ كه بر علمت گذشته و از كار زشتی كه به فرمان تو او را رسوا كرده، به تو پناه آورده گناهانی كه لذتهايش سپری شده ولی پيامدهای زيانبخشش بجای مانده است.
10 - الهی اگر اين بنده را عقوبت كنی عدل و داد تو را انكار نمی كند و اگر از وی بگذری و بر او رحمت آوری عفوت را عظيم نشمرد زيرا كه تو خدای كريمی هستی كه عفو گناه بزرگ در نظرت بزرگ نيست.
11 - بار خدايا اينك منم كه در پيشگاهت مطيع و سر به فرمان آمده ام در اينكه خود بما گفتی كه تو را بخوانيم، اكنون وفای به وعده ای را كه در مورد اجابت خواسته ام داده ای از تو می خواهم. زيرا كه فرموده ای «مرا بخوانيد تا خواسته شما را اجابت كنم»
12 - بار خدايا پس بر محمد و آلش درود فرست و با آمرزش خود به من رو آور چنانكه من با اعتراف بر گناه به تو رو آوردم و مرا از لغزشگاههای گناهان برگير چنانكه در برابر تو پستی گزيدم و مرا در پرده خود بپوشان چنانكه در انتقام از من درنگ فرمودی.
13 - بار الها نيتم را در طاعتت استوار كن و بينشم را در بندگيت پا برجا فرما و مرا به اعمالی موفق كن كه به سبب آن چرك گناهان را از من بشويی و هنگام خروج از دنيا مرا بر آيين خود و پيامبرت محمّد صلّی اللّه عليه و آله بميران.
14 - بار الها در اين موقعيتی كه دارم از گناهان بزرگ و كوچكم و از گناهان پوشيده و آشكارم و از لغزشهای گذشته و تازه ام به سويت باز می گردم مانند توبه كسی كه خيال گناه در درونش نگذرد و انديشه بازگشت به گناه را به خاطرش راه ندهد.
15 - و تو خود ای پروردگار من در كتاب محكمت فرموده ای كه توبه را از بندگانت می پذيری و از زشتی گناهان در می گذری و توبه كنندگان را دوست داری پس بر اساس وعده خود توبه ام را بپذير و همانطور كه ضمانت نموده ای از گناهانم بگذر و چنانكه شرط فرموده ای محبتت را بر من لازم فرما.
16 - و من هم تعهد می كنم كه به آنچه پسند تو نيست بر نگردم و ضمانت می نمايم كه به كاری كه مورد نكوهش توست باز نگردم و پيمان می بندم كه از تمام گناهان دوری كنم.
17 - بار خدايا تو به آنچه من انجام داده ام آگاه تری پس بر من ببخش و بيامرز آنچه را از من خبر داری و مرا با قدرت خود به سوی آنچه دوست داری متوجه ساز.
18 - خداوندا گرفتاريهايی بر دوشم سنگينی می كند كه آنها را به ياد دارم و گرفتاريهايی نيز هست كه فراموش كرده ام و همه آنها در برابر ديده توست كه به خواب نمی رود و نزد علم توست كه در آن فراموشی راه ندارد پس در مقابل آن گرفتاريها به صاحبانش عوض بده و گرانی آن را از من دور كن و سنگينی آن را از دوش من بردار و مرا از نزديك شدن و انجام مانند آن باز دار.
19 - الهی جز با حفظ تو قدرت وفای به توبه خود ندارم و جز به قوت تو توان خودداری از گناهان ندارم پس مرا با نيروی كافی تقويت كن و خود عهده دار نيروی باز دارنده از گناهم باش.
20 - الهی هر بنده ای كه به سويت باز گردد و حضرتت به علم غيبی كه داری می دانی كه او توبه شكن و باز گردنده به گناه و خطای خويش است پس من به تو پناه می برم از آنكه چنين باشم اينك اين توبه مرا چنان توبه ای قرار ده كه پس از آن نيازمند توبه ای ديگر نباشم توبه ای كه سبب نابودی گناهان گذشته و ايمنی از گناه در بقيه ايام عمر باشد.
21 - خداوندا از نادانی خود از پيشگاهت عذر می خواهم و در باره كردار بدم از تو بخشش می طلبم پس از روی احسان مرا در پناه رحمت خويش در آور و از راه تفضل لباس عافيت بر من بپوشان.
22 - الهی و از هر چه مخالف خواست تو بوده يا از گردونه محبت تو بيرون می برد از خاطراتی كه در قلبم گذشته و نگاههای چشمم و گفتارهای زبانم چنان توبه ای می كنم كه هر يك از اندامم به سهم خود از كيفرت سالم ماند و از انتقام و قهری كه بيدادگران از آن می هراسند ايمن گردد.
23 - الهی بر تنهاييم در پيشگاهت و تپيدن قلبم از ترست و لرزه اندامم از هيبتت رحم كن زيرا گناهانم - ای پروردگار من - مرا در جای رسوايی و خواری در پيشگاهت نشانده پس اگر سكوت كنم كسی از جانب من سخن نمی گويد و اگر شفيع و ميانجی بطلبم سزاوار شفاعت نيستم.
24 - بار خدايا بر محمد و آلش درود فرست و بزرگواريت را در باره خطاهايم شفيع من فرما و گناهانم را با گذشت خود بر من ببخش و جزايم را از عقوبت خود قرار مده و دامان احسانت را بر من بگستر و مرا در پرده عفوت بپوشان و با من بسان نيرومندی رفتار كن كه بنده ای ذليل با زاری به درگاهش رفته و او بر وی ترحم نموده يا بسان رفتار ثروتمندی رفتار كن كه فقيری سر راهش نشسته و او از وی دستگيری نموده.
25 - بار الها مرا از (كيفر) تو پناه دهنده ای نيست پس بايد عزّت توانائيت پناهم دهد و برای من شفيعی به سوی تو نيست پس بايد فضل و احسان تو شفيعم شود و گناهانم مرا ترسانيده است، پس بايد (گذشتت) مرا ايمن سازد.
26 - پس آنچه بر زبان آوردم از روی نادانی به كردار زشتم و در اثر فراموشی كارهای بد گذشته ام نيست بلكه برای آن است كه آسمان تو و هر كه در آن است و زمين تو و هر كه بر روی آن است پشيمانی را كه برای تو آشكار كردم و توبه ای را كه به سبب آن به تو پناه بردم بشنوند.
27 - تا شايد برخی از آنان در سايه رحمتت بر جايگاه بدم رحم كند يا بر پريشان حاليم بر من رقت آورد آنگاه دعايی به حال می كند كه از دعای خود من نزد تو به اجابت نزديكتر باشد يا شفاعتی نمايد كه از شفاعت خودم نزد تو استوارتر باشد و رهاييم از خشم تو و دستيابيم به خشنوديت در آن باشد.
28 - الهی اگر پشيمانی در پيشگاه حضرتت توبه است پس من از همه پشيمان ترم و اگر ترك گناه توبه محسوب می شود پس نخستين توبه كننده منم و اگر استغفار سبب ريختن گناهان است پس من در برابرت از استغفار كنندگانم.
29 - بار الها همان گونه كه به توبه و بازگشت فرمان دادی و پذيرش آن را ضمانت فرمودی و بر دعا ترغيب نمودی و نسبت به آن وعده اجابت دادی پس بر محمد و آلش درود فرست و توبه ام را بپذير و از رحمتت با نوميدی باز مگردان زيرا كه حضرتت بر گناهكاران بخشنده ای و بر خطا پيشگان كه از صميم دل به تو باز می گردند مهربانی.
30 - بار الها بر محمد و آلش درود فرست همچنان كه بوسيله او ما را هدايت فرمودی و بر محمد و آلش درود فرست همچنان كه به سبب او ما را رهايی كرامت كردی و بر محمد و آلش درود فرست، درودی كه در قيامت و در روز نياز به تو از ما شفاعت كند زيرا تو بر هر چيز توانايی و آن بر تو سهل و آسان است.
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
سلام دوست عزیز
یه پیشنهاد برات دارم. بیا و از یه زاویه دیگه به قضیه نگاه کن؛
نقل قول:
من دختر درسخوني بودم اما حالا نگرانم مشروط نشم، سالي يه بار هم لاي كتابامو باز نميكنم. توي عبادت كلي سست شدم. ديگه به ستاره ها نگاه نميكنم. ديگه قلم نميگيرم دستم واسه خدا نامه بنويسم. حتي تو شغلم شكست خوردم، مني كه تو سه شماره شدم دبير بخش اجتمايي مجله، حالا واسه اين شماره يه مطلب هم ننوشتم. حتي تو موسيقي! از وقتي دچار اين درد بي انگيزگي شدم،
تا حالا قصدت این بود که اول گناهت رو ترک کنی تا بتونی کارهای فوق رو انجام بدی. فکر می کنی که علت همه بی انگیزگی ات نسبت به انجام اموری که قبلها توش موفق بودی، انجام این گناهته...
حالا بیا این دفعه بی خیال این گناهت شو و فکر کن که اصلا گناه نیست. اما یه برنامه بچین که تمام کارهای فوق رو انجام بدی.
- لای کتابات رو طبق برنامه باز کنی و مطالعه کنی.
-یه وقتی برای عبادت کردن بذار.
- شبها قبل خواب به ستاره ها نگاه کن.
- حتما دو روزی یه دفعه یه نامه برای خدا بنویس.
.
.
.
خلاصه که عین زمانیکه مدرسه می رفتیم از شنبه تا پنجشنبه رو برای خودت برنامه ریزی کن و طبق برنامه کارهاتو رو انجام بده چه از کارهات لذت ببری و چه نبری. اصلا برای گناهت هم برنامه ریزی کن و یه زمانی هم تو برنامه ریزی ات برای اون اختصاص بده، اما خارج اون وقت، اصلا سراغش نرو.
شما یه پروسه شش ماهه طبق برنامه ات پیش برو، بعد اگه خواستی بعد شش ماه یا یکسال کلا اون گناه رو از برنامه ات حذف کن. اونوقت می بینی که راحت تر می تونی. اما الان برای اونم وقت بذار ولی طبق برنامه و نه بیشتر.
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
سلام دوستاي خوبم. ممنونم كه دعاي سي و يكم رو واسم نوشتين... حتما هر روز ميخونمش. عزيزان اگر من دليل پريشونيمو اين گناه ميدونم به خاطر اينه كه موفقيت هامو زماني به دست آوردم كه تصميم بر ترك عادتهاي زشتم گرفتم. تو خيلي هاش موفق شدم و تو اون مدت روحيه ي خيلي خوبي داشتم، اما وقتي نوبت به ترك اين عادت رسيد بس شكست خوردم خودمو باختم. باور كنيد من فرد نا اميدي نيستم، اما 2 سال مدام، هفتگي و روزانه واسش زمان گذاشتم و ميبينم هيچ نتيجه اي نگرفتم. اين شكست هاي پي در پي موجب شده باورم بشه خدا نميخواد. چون من خواستم... اما نشد. شايد لقمه اي كه گرفتم بزرگتر از دهنمه، اما ريشه ي كلي از اشتباهامه! اگه قطع بشه خيلي چيزا خود به خود درست ميشه... آخه من با ريشه يابي سعي در تغيير شخصيتم ميكنم. اگه بخوام يكي يكي درستشون كنم، عمرم تموم ميشه و من به انسانيت نميرسم... اما اين يكي كلي وقتمو گرفته. ميترسم ازش! ميترسم برگردونتم همون جايي كه بودم. ميترسم تمام رشته هام پنبه شه. آخه همين الانشم كلي افت كردم. آخه به خدا چي بگم؟ بگم شهامت اين يكي رو نداشتم؟ بگم بازنده برگشتم؟!! نميخواستم از خودم نا اميدش كنم:302:
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
اینکه فکر کنی خدا نمیخواد . کلک و وسوسه شیطانه که تو کلا بیخیال شی.
تو کار خودت رو بکن
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
سلام. حرفاتون رو كاملا قبول دارم. ميخوام يه بار ديگه به خودم فرصت بدم... خدا رو چه ديدي! شايد اينبار تقديرم چيز ديگه اي بود. شايد... شايد...
من دوباره يه برنامه تنظيم كردم... اميدارم بتونم به بند هاش عمل كنم. اين آخرين ستاره ي بختمه كه سو سو ميزنه. اميدوام اين يكي خاموش نشه...
راستي اين دعاي سي و يكم چقدر زيبا بود! وقتي دقيقتر خوندمش فهميدم فقط يه دعا نيست! يه درس خيلي عميق و زيبا بود. چقدر مهرباني خداوند توي اين دعا دلنشين توصيف شده... يه مهرباني كه هميشه ناديدش گرفتم!
دوستان از كمك همتون ممنونم. برام دعا كنيد. مسير خيلي سختي در پيش دارم. با راهنمايي هايي هم كه تو تاپيك قبليم گرفتم فكر كنم بتونم به نتيجه برسم. ميدونم آنچنان كه سزاوار خداست و آنچنان كه در توانم هست خدا رو نشناختم. اميدوارم اين ساهلي و جاهلي و كاهلي رو ترك كنم ، بلكه بيشتر بندگي كنم و به دنبالش بيشتر به شناخت برسم.
راه كار هاي همه ي شما عزيزان رو به كار ميبندم تا از شر اين نفسي كه من رو به پستي كشونده خلاص شم. ولي دوستان! با تجربه اي كه دارم ميدونم ممكنه بارها طي مسير سست شم. خواهش ميكنم هر مطلب مفيد و هر محركي رو بهم انگيزه ميده واسم بنويسين يا بهم معرفي كنيد تا با خوندنشون بتونم چهل روز اول رو كه سخته بگذرونم، مسلما بعدش كارم راحت تر خواهد بود. ممنونم از همتون.:46:
پيروز باشين.:72:
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
[align=center]سلام همیشه تنها
اولین باره که من تاپیک شما رو میخونم
در حدی نیستم که بتونم کمکتون کنم ، ولی با اراده ای که من در شما می بینم
مطمئن هستم که حتما موفق خواهید شد
شما اراده خوبی داری وهمین بالاخره باعث پیروزی شما میشه
بهتون تبریک میگم :227:[/align]
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
نقل قول:
خودمم بهش گرفتار شدم و حالا بعد از 3 سال که از ترکش میگذره میفهمم که هر چی ضربه به روح و جسمم خورده فقط مال اون بوده.
راستش من تجربه بسیار تلخی دارم که گفتنش یه کتاب میشه و عبرتی برای دیگران.
البته شایدم من اشتباه کنم و اونی که من میگم نباشه.
مگه نمیگین عبرت واسه بقیه
شاید گفته هاتون خیلیارو نجات بده
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
سلام
ببخشید من چندین بار این تاپیک را خوندم و هر دفعه هم می آم چک می کنم ببینم چیزی اضافه شده که من سردربیارم اما نمی فهمم.
موضوع چیه؟
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
بهشت عزيزم من معذرت خواهي ميكنم از اينكه بسته مسئله رو مطرح كردم. من فقط ميخواستم يه راهنمايي در مورد قوت و پرورش دادن ارادم بگيرم. البته تو اين دو روز خيلي بهتر شدم بيان كردم كه بي انگيزه و تنبل شدم. كم حوصله شدم و به خاطر شكست هام شرمنده ي خدا شدم... البته راهنمايي دوستان رو به كار بستم خيلي خوب بود ولي مايلم اگر در روشي شكست خوردم روش هاي ديگر هم باشه. ممنونم دوست خوبم!
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
اونوقت مشکل شما کلا چی بود؟
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
با سلام
تاپيك حاوي كل پستها (كه شامل بحث هاي متتفرقه ، چالشي و غير مرتبط با سئوال مراجع بود) به انجمن آزاد منتقل گرديد. و اصل سئوال مراجع و جوابهاي مرتبط در همين تاپيك پيگيري مي گردد.
===========
پاورقي:
از دوستان خواهش مي كنم حتما براي جواب مشكل خودشون را بنويسند(واضح و مشخص)، تا ديگران مجبور به حدس زدن مشكل نشوند و انرژي خود را صرفا روي پاسخ بگذارند.
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
سلام دوستان خوبم... به اين نتيجه رسيدم كه از طفره رفتن دست بردارم. اما خواهش ميكنم تصوير منو در ذهنتون خراب نكنيد. چون من خودم به كلي ها گفتم اينكارو نكنن، اونوقت اگر كسي بدونه من خودم... خيلي مسخره ست. :163: بدونيد اگر تا به حال هم به كسي گفتم اينكارو نكنه از رو تجربه بوده...
من چند سال پيش زندگي خيلي بدي داشتم، كه موجب شد خودكشي كنم! تازه ميفهمم چقدر احمق بودم. بعد از نجات يافتن از خودكشيم، يكي از آشنايان گفت براي اينكه حال و هوات عوض شه ميبرمت خونه يكي از دوستام... البته دوستشون يه اقا پسري بودن. اونجا كه رفتيم نشستن مشروب خوردن! تعارف كردن، منم با اون وضعيتي كه داشتم بدم نيومد بخورم! بعد كه خوردم حال خيلي خوبي داشتم. از دوستم خواستم چندين بار واسم بياره.با يه پيره مرد آشنام كرد، گفت از اين بگير.. منم هي ميرفتم خونشون تا ازش بگيرم. چند بارم از اشخاص ديگري گرفتم. بعد از مدتي نحوه درست كردنشو ياد گرفتم... ديگه كارم شد روزانه و شبانه مشروب خوردن! تا اينكه اوضاعم تغيير كرد و تصميم گرفتم زندگيمو عوض كنم. اما ديدم نميتونم ترك كنم. رفتم دكتر! آزمايش كه گرفت گفت: دائم الخمري!!!! بهم شيوه ترك داد اما موفق نشدم. گفت يه باره نبايد ترك بشه، سنكپ ميكني! همين كارو كردم، خيلي بهتر شدم اما نتونستم كامل بذارم كنار! خيلي مقاله راجع بهش خوندم اما....! شايد باور نكنيد من روزي سه قطي whiskey و vodka ميخوردم!اما چون دير كلم داغ ميكرد هيشكي نميفهميد. حتي تو مدرسه هم ميخوردم!!!!
ميدونم واسه يه دختر خيلي زشته! اما.... بعضي مواقع سردرد هاي شديد ميگيرم، عرق ميكنم و دست و پام ميلرزه، ميل شديدي به مشروب پيدا ميكنم، تا نخورم آروم نميشم.... اونوقت مجبور ميشم برم يه جا تهيه كنم. چون حال خيلي بدي بهم دست ميده! حتي نميتونم از حالم پيش مادرم توصيف كنم.... :302: دكتر كه رفتم گفت عوارضشه! هيچ كاري هم نميتونم بكنم . يا بايد تحمل كنم. يا بايد دست از تركش بردارم. يكي ديگه از مواردي هم كه مانع ميشه، مشكلاته! گاهي مواقع كه دچار يه مشكل بزرگ ميشم... از دستم در ميره... وقتي خوردم ميفهمم كه نبايد ميخوردم. :302: اينم مشكل من.... ولي خواهش ميكنم بعد از اين فراموشش كنيد. چون الكلي بودنم تحقيرم ميكنه:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamishetanha
دوستان اون موقع سنم كم بود. اول دبيرستان بودم. پيش دانشكاهي كم كم ترك كردم و الان ترم 3 دانشگاهم. اما موفق به ترك كامل نشدم. الانم چون زندگيم تغيير كرده و نماز ميخونم و روزه ميگيرم، اين برام يه گناه بزرگه. نميتونم راحت ازش بگذرمم. آخه فرق ما با حيوانات تو عقلمونه ديگه! همينم بخواد با مشروب مختل بشه ديگه سزاوار نيست آدم اسم خودشو بذاره انسان...:163:
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
سلام hamishetanha
خوشحالم که با شما آشنا شدم، از این تاپیکتون خیلی خوشم اومد :
http://www.hamdardi.net/thread-14271.html
خوب و اما درباره ی این موضوع:
تکنیک های مختلفی برای حل این مشکل وجود داره، مراجعه به یک روانشناس بالینی(نه پزشک) میتونه نتیجه بخش باشه... به نظر بنده صرفا با کمک پزشک نمی تونید این کار رو به نحو احسن انجام بدید، پس روانشناس بالینی یادتون نره!:18:
شاد باشید.:72:
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
سلام خانومی ::43:
چرا فکر میکنی که خدا لطفش رو از شما دریغ کرده ؟ اتفاقا کاملا معلومه که خدا خیلی دوست داره ؟ همین که به سمت نماز وروزه برگشتی ،وهمین که متوجه شدی که بعضی از کارها اشتباه بوده ومی خوای جبران کنی ، یعنی اینکه خدا بهت توجه داره ومی خواد که به سمتش بری ،ولی با سعی وکوشش وتلاش وهمت خودت .
یه سئوال ازت میپرسم .
دوست داری ،یه روز که از خواب بلند میشی ، ببینی که ( مشکلی که در پست بالا بهش اشاره کردی ) دیگه خوبه خوب شدی ؟
خیلی خوبه که این اتفاق بیفته ولی این رو هم باید بدونیم که خدا بنای هیچکدوم از کارهای مارو با اساس معجزه قرار نداده . خدا دوست داره که ببینه ما برای رسیدن به اون تمام سعی وتلاشمون رو انجام میدیم ، وبه وقتش دستمون رو هم میگیره و کمکمون میکنه .
شما اراده خوبی داری ، با مشورت گرفتن از پزشک های حاذق و همت خودت مطمئن باش مشکلت حل میشه.بقول قدیمیا دیر وزود داره ولی سوخت وسوز نداره :72:
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
سلام دوستاي خوبم . SENSEI عزيز! منم از اشناييتون خوشبختم. به گفته ي شما حتما به يه روانشناس باليني مراجعه ميكنم. ممنون از راهنماييتون:104: حق با شماست. فكر ميكنم خودمم يه مقدار سستي كردم و بهانه آوردم. اينبار نميگم شايد پيروز بشم، ميگم: بايد پيروز بشم!!!
**leili** عزيز، شما هميشه به من لطف داشتين! خوشحالم كه دوستي مثل شما رو در كنار خودم دارم! :72:درسته.... هيچ وقت خدا دونه رو تو لونه يه پرنده نميندازه! چيزي كه با تلاش به دست نياد ارزشي نداره!من فقط نگران بودم كه نكنه خدا نميخواد، كه البته متوجه اشتباهم شدم. چون خدا هيچ وقت بد بندهاشو نميخواد، اونم بنده اي كه دوستش داره!منم ميدونم در حقش خيلي كوتاهي كردم و آنچنان كه سزاوار بود، بندگي نكردم، حتي شرك پنهان ورزيدم، اما مطمئنم دوستش دارم! هر چند گاهي حضورشو تو زندگيم ناديده ميگيرم!
منم ايندفعه تمام تلاشمو ميكنم! قبلا تلاش ميكردم ترك كنم، اينبار تلاش ميكنم ثابت كنم دوستش دارم! تا حرف و عملم دو تا نشه...
باز هم ممنون از راهنمايي ها و دلگرمي هاتون.
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
سلام
خوشحالم که به نتیجه خوبی رسیدی . . .
(( نیکی دل ))
ای دل، اول قدم نیکدلان
با بد و نیک جهان، ساختن است
صفت پیشروان ره عقل
آز را پشت سر انداختن است
ای که با چرخ همی بازی نرد
بردن اینجا، همه را باختن است
اهرمن را بهوس، دست مبوس
کاندر اندیشهٔ تیغ آختن است
عجب از گمشدگان نیست، عجب
دیو را دیدن و نشناختن است
تو زبون تن خاکی و چو باد
توسن عمر تو، در تاختن است
دل ویرانه عمارت کردن
خوشتر از کاخ برافراختن است
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
سلام imans عزيز! شعر زيبايي بود. ممنونم ازتون! :72:
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
سلام خانومی.
دوس دارم بدونم چی شد؟ موفق شدی عزیزم؟
البته اگه دوس داشتی جوابمو بدی:72:
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
سلام دختر خيلي مهربون. بابت تاخير در پاسخ عذرخواهي ميكنم. الان متوجه پستتون شدم. بازم معذرت.:72::46:
و اما جواب.... خوب ميتونم بگم بد پيش نرفت. يعني حالم خوبه و نتيجه گرفتم، اما نميدونم چرا نميتونم خودمو به ثبات روحي برسونم. يه روز حالم خوبه و يه روز خيلي بد. يه روز تو اوجم و يه روز .... شايد باورتون نشه اما صبح خيلي خوشحال بودم اما همين الان اصلا حال خوبي ندارم. نميدونم حالمو درك ميكنيد يا نه، اما يه ساعت احساس خوشبختي ميكنم و يه ساعت احساس ضعف و ناتواني. راستش نميدونم چطور باهاش مقابله كنم. اوائل فكر ميكردم از پيامد هاي تركه، اما حالا احساس ميكنم يه ضعفه. مخصوصا الان كه مشكلات بدجوري عرصه رو برام تنگ كردن. البته من صبورم،اما كاش صبرم تموم نشه.
گويند سنگ لعل شود در مقام صبر
آري شود و ليك، به خون جگر شود...
ممنون كه به يادم بودين.....
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
(اولش یه شوخی: ) با این ویژگی ها که کفتی فکر کنم همه آدما تو ترک باشن:)
(حالا جدی) : عزیزم خیلی از آدما اینجورین. یه جور حس های سینوسی. که هی اوج داره بعد افول میکنه. منم با این حسا درگیرم.
پس خبرای خوشی داری میدی. خوشحالم عزیز:72:
مطمئن باش خدا خودش هواتو داره. مثل همیشه:72::46:
آره ضعفه. ربطی هم به ترک نداره. چون منم همین مدلی هستم معمولا.
باید خودتو (و البته خودمو. چون این جوری هستم) قوی کنی و سرگرم. عین یه بچه که هی بهونه میگیره و تو مدام داری فکر میکنی حواسش رو به چی پرت کنی که دیگه نق نزنه. عین همون بچه با خودت رفتار کن. اونوقت اون بچه بهونه که نمیگیره هیچ، صدای قهقهش هم بلند میشه. و تو شاد میشی از اینکه موفق شدی سرش شیره بمالی. و اون شاد میشه از اینکه سرش شیره مالیده شده. و زندگی برای هر دو شیرین میشه:):72:
وای الان دیدم منو دختر خیلی مهربون خطاب کردی. مرسی:) ذوق زده شدیم:):72:
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
دختر خييييييييييلي مهربون! ممنون از صحبت هاي زيبات. اميدوار شدم.:310: حق با شماست . فكر ميكنم اين مدت كه امتحان داشتم هم به تشديد اين حالت كمك كرده. اما سعي ميكنم روش پيشنهاديتون رو به كار بگيرم تا از اين حالت خارج شم. بازم ممنون.:72:
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
ذوق مرگمون نکن دیگه:227:
:43::43:
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
سلام
من پریروز یه کاری کردم که داره دیوونه م میکنه
۲ روزه همش دارم گریه میکنم - همش دارم از خدا طلب بخشش میکنم
نمیدونم منو میبخشه یا نه
ولی ابن دعا رو خیلی دوست دارم
ممنون
برات آرزو میکنم که بتونی توتصمیمی که گرفتی موفق باشی
برای من دعا کنید دارم دیوونه میشم- خدایااااااااااا منو ببخش
:323:
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
من خیلی فکر کردم با خیلی ها حرف زدم - همه کل ماجرا رو نمیدونن ولی اون افرادی که همه رو میدونن میگن که من الکی شورش کردم و زیادی حساسم
من از اینکه چرا اون اتفاق برای من افتاده به خودی خود ناراحت نیستم من ناراحت ارتکاب در پیشگاه خدا هستم
حالا که دارم درست و عمیق فک میکنم احساس میکنم باید خیلی چیزارو تغییر بدم باید بیشتر به یاد خدا باشم
من نمازام رو جدا و سر وقت میخونم ولی این کافی نیست باید وقت بیشتری برای خدا گذاشت تا اونم برامون وقت بیشتری بزاره - نمیخوام بگم که خدا برامون وقت نمیذازه فقط میخوام بگم ما وقتی متوجه حضور خدا هستیم که خودمون به یادش باشیم ( دیدید بعضی وقتا یکی ساعتها به شما زل میزنه ولی چون به فکرش نیستید اصلا متوجه نمیشید : در عوض ممکنه با اولین نگاه یه نفر سنگینی اون رو حس کنید )
پس باید همیشه با خدا باشیم نه فقط موقع عبادت و توبه
چیزایی که تو این دعا هست خیلی قشنگه فک کردن به تک تک جملاتش آدم رو تحت تاثیر قرار میده من هربار که خوندمش ناخودآگاه اشک از چشمام میریزه
همیشه تنهای عزیز برات از خدا صبر میخوام و اینکه امیدوارم همین الان که من دارم این رو مینویسم تو موفق تر از همیشه در حال زندگی کردن باشی
:323:
-
RE: خدايا خسته شدم، چي شد كه لطفت رو ازم برداشتي!
نارین عزیز سلام
به همدردی خوش امدی
برای ارسال پست در هر تاپیک دقت کن از ارسال اخرین پست در اون تاپیک بیشتر از دو هفته نگذشته باشه.
اگر هم مشکلی داری و نیاز به مشورت داری بهتره در تاپیکی جداگانه مشکل خودت رو مطرح کنی.
موفق باشی