با شوهرم و بدون شوهرم نمیتونم زندگی کنم.کمک
سلام بچه ها.من تازه عضو شدم ولی خیلی سریع نیاز به کمک دارم.من با شوهرم توی دانشگاه آشنا شدیم.شوهرم 19 بود و من 20 ساله.من با شهر شوهرم 1000 کیلومتر فاصله داشتم.عاشقانه باهاش با وجود تمام اختلافات ازدواج کردم.4سال گذشت من شدم فوق لیسانس و شوهرم به بهانه سربازی درسشو رها کرد.رفت سربازی و اومد شغل آزاد زد.من توی این شهر غریبم هیچ کاری پیدا نکردم.هرکجا میرم میگن با ماهی 100 میای منشی بشی؟تنهای تنهام.شوهرم دوستم داره ولی تا وقتی که بهش محبت کنم باهام خوبه.اگر باهاش قهر کنم جلو نمیاد.خیلی مغروره همش میخواد حرف اون باشه.اگر بحثمون بشه ظرف میشکنه ومیگه احترتم منو نگه دار.تاوقتی من بدوم اونم میدوئه اگر وایسم وایمیسته.احساس خوبی ندارم میبینه شبا گریه میکنم ولیسراغم نمیاد ببینه که من چمه.میدونم دوسم داره برام ثابتشده ولی اونی که من میخوام نیست.جدیدامتوجه شدم با دخترا چت میکنه .قربون صدقشون میره.یک بار بهش گوشزد کردم ولی زیر بار نرفت.پرینت بهش نشون دادم گفت من کار خاصی نکردم تو خیلی حساسی.این در حالیه که من بایدباچادرمیرفتم دانشگاه و حق نداشتم با پسرای هم کلاسم حتی حرف بزنم.بعد از اون رمزشو عوض کردولی دیدم که دوباره چت میکنه.صبح میره مغازه تا ظهر.عصر میره تا شب.همش درمغازش توی اینترنته.گردش تفریح دوتایی بیرون رفتن هیچی.مدام از اسمم چهرم رنگ پوستم ایراد ویگیره.هر روزبراش آرایش میکنم اگر یه روز به خودم نرسم متلک میگه.میگه من دوستت دارم که قیافتو تحمل میکنم.بخدا من زشت نیستم معمولی هستم.خودشو خیلی زیبا میبینه.چندبار که بحثمون شده بهش گفتم میرم گفته برو برام مهم نیست ولی میدونم دروغ میگه.وقتی 4 روزمیرم شهرمون میخواد بمیره.میدونم عاشقمه ولی راهش از من دوره.توی جاده من نیست میگه مشکل ما حل نمیشه چون تو یکسال بزرگتری.براش همه کار کردم همه کار.متاسفانه دیوانه وار عاشقشم و طاقت بی محلیاشو ندارم.اصلا نمیدونم چی بگم.فقط بگم که همش میگه ازدواج مااشتباه بوده ما به درد هم نمیخوریم.توی این 4سال شاید فقط 3سالشو گریه کردم.نذاشتم خانوادم بفهمن.پول بهم نمیده میگه خرجت زیاده هر چی در میارم خرج تو میکنم.کاش یکی بهم بگه چکار کنم که از این بلا تکلیفی نجات پیداکنم.منو دوست داره ولی میگه من 23 سالمه میاست الان دنبال عشقو حالم باشم نه سر کار و خرجی
ايساتيس عزيز با سلام: مشكل شما مبنايي نيست و در مرحله گذر است بشرطي كه خوب هدايت كنيد، چيزايي به ذهن وتجربم ميرسه تقديم ميكنم: دوست عزيز با
ايساتيس عزيز با سلام: مشكل شما مبنايي نيست و در مرحله گذر است بشرطي كه خوب هدايت كنيد، چيزايي به ذهن وتجربم ميرسه تقديم ميكنم: دوست عزيز بايد زندگي مشترك را و رابطه مشترك زندگي را موقعيت و محل راحتي و آرامش و آسودگي و اطمينان خاطر در نظر بگيريد بطوريكه شريك زندگي نبايد از خطاهاي روزمره رفتاري نقل قولي و امورات غيره در زندگي دلهره و نگران باشد يعني ضمن تلاش براي دوري از خطا نبايد نگران و مورد عتاب و سرزنش باشد كه اغلب هم خطا نيست بلكه تفاوت سليقه يا اشرافيت متفاوت در موضوع هست.
2- شما بايد اين حساسيت را توجه كنيد كه مبادا شوهرتون بدليل بالاتر بودن سطح تحصيلات شما احساس تحقير يا تفاخر كند كه بخواهد رفتار جبراني در پيش گيرد يا نتواند با شما همراهي و همدلي و اخت شود و مجبور شود با افرادي كه ميتواند خود را سرتر نشان دهد ارتباط برقرار كند
3- مسئله مهم ديگر مردها زياد از آدم تابع بي خاصيت خوششون نمياد يا براشون جذابيت نداره تبعيت و لوس بازي فردي براشون شيرين است كه از موضع اقتدار باشد لذا زياد خود را در اختيار گذاشتن و عرضه كردن و انتظار همراهي داشتن و توجه كردن مرد و خسته ميكنه راحتتر بگم وقتي شوهرت بهت توجه ميكنه همراهيش كن و همه مشغله و فكرتو بزار كنار و در هر زمينه اي كه بهت مراجعه وتوجه كرده همراهيش كن و تحريك و مشتاقش كن
4-اجازه بده هم به شوهرت و هم به خودت دوره هايي را از هم دور باشيد هم روزانه و هفتگي و هم مسافرت تا خلاء و قدر همو بيشتر متوجه شويد و از ايراد گيري و غر زدن هميشه خودداري كنيد و مهمتر اينكه هر خواسته و پيشنهادي داريد با منطقش مطرح كنيد ولي قدم و تصميم نهايي را به طرف موكول كنيد احساس اجبار يا تحميل نظر نباشد
5- زندگي را با تمام ناملايماتش مسير پيمودني فرض كنيد و لذتش را در پيمودن و ارتباط با اطرافيان و دوستان مورد قبول تان را در برنامه زندگي داشته باشيد تنهايي و يكنواختي آدم را خسته و متنفر ميكند. نظر ساير دوستان كه بهتر خواهند بود تجربه كنيد و خودتان برنامه و مديريت زندگي را طراحي و با روحيه بالا پيش ببريد.
6- آنطور زندگي و رفتار كنيد كه دوست داريد زندگيتان آنطوري باشد نه كه از ديگران زندگي مورد دلخواهتان را مطالبه كنيد و طرف را متهم و مجبور و ملزم كنيد تا طرفتون هم بطرف شما كشيده شود .كل كل كردن و غر زدن و خود را بي مقدار كردن و همه چيز را بي ارزش كردن شيريني آنرا از بين ميبرد