مشکل همسرم با خانوادم

من الان حدود 6 ماهه ازدواج کردم.
همسرم با خانواده من ارتباطش خوب بود.
اما تو دوران ازدواج و عقد این روابط آروم آروم تیره تر شد. مطمئنا خانواده منم بی تجربگب کرده بودن و مقصر بودن.
اما بعد ازدواج همسرم به هیچ وجه حاضر نیست رابطشو با اونا دوباره شورع کنه
خونشون نمیاد و فقط تو جمعها حفظ ظاهر می کنه
من باهاش حرف زدم، دعوا کردم، خواهش کردم و هر راهکاری هم به ذهنم میومد رفتم.
اخلاقای همسرم با خانوادم تفاوت داره. به نظر من دو طرف باید اینور بپذیرن.
پدر مادرم پذیرفتن و خیلی دوست دارن این رابطه درست شه.
اما همسرم اصلا نمی پذیره و حاضر به ارتباط نیست.
به نظرم این موضوع رو بهانه کرده و داره لج می کنه.
شایدم داره خودخواهی می کنه چون اینجوری اون مطمئنا راحتتره.
به نظرتون راه صحیح برای اینکه این مشکل حل شه چیه؟
واقعا داره منو اذیت می کنه

منم همین مشکل را دارم
دیگه عاصی شدم

عجله برای درست شدن روابط نداشته باشید باید آرام آرام سعی در درست شدن روابط کنید به خانواده تان بگویید که به همسرتان محبت کنند هیچ وقت هم همسرتان را مجبور نکنید که با خانواده تان درارتباط باشه چون چیزی که از اجبار باشه آدم را بیشتر خسته می کنه و روابط تیره تر می شه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط almaa

من باهاش حرف زدم، دعوا کردم، خواهش کردم و هر راهکاری هم به ذهنم میومد رفتم.
اخلاقای همسرم با خانوادم تفاوت داره. به نظر من دو طرف باید اینور بپذیرن.

---

سلام

بهتره این کار رو نکنید . دعوا کردن و حرف زن و..... کلا هرگونه اصراری از طرف شما برای برقراری ارتباط با خانوادتون کار رو خراب تر می کنه .
بگذارید زمان بگذره و اون در تصمیم گیری برای برقراری ارتباط آزاد باشه و نه تحت فشار .
این کار شما نتیجه برعکس میده .
شما گفتین که خانوادتون این تفاوت رو پذیرفتن و رعایت می کنند پس بگذارید همسر شما هم به مرور زمان این تغییر رو احساس کنه (حتی در همون جمع هایی که خودتون گفتین و باهم برخورد دارن).
بگذارید خودش علاقه مند به برقراری رابطه بشه . شما ارتباط عادی رو با خانواده تون داشته باشید و اگر ایشون میلی ندارن شما نشون بدین که درک می کنید و اصراری ندارین و می خواید که راحت باشن .

خودتون هم نگران نباشید زمان به بهبود رابطه ها کمک می کنه . این نگرانی شما تاثیر مستقیم بر روی زندگی شخصی تون میگذاره بنابراین صبور باشید و بدون تنش تمرکزتون روی زندگی شخصی تون باشه .

سلام دوست عزیز[size=medium][color=#6B8E23]

اول از همه چی مراقب زندگیت باش تا تو زندگی خودت مشکلی به وجود نیاد عزیزم هیچ وقت نباید فکر کنی با تندی یا عصبانیت یا دعوا کردن مشکلت حل می شه فقط این جور کارها خاطر وحرمت رو بین دونفر ازبین می بره بهتره یه خورده صبر کنی وقتی یه خورده اوضاع آروم شد خیلی مهربون محترمانه باهاش حرف بزن بگو که زندگیت رو دوست داری وبرات از همه چی مهمتره اول باید خیالشو ازاینکه ایشون واست بی نهایت مهمه ودوسش داری وهیچ کس جای اون نمی تونه تو زندگیت پر کنه و اگه محبت واعتمادشو جلب کردی وقتش می رسه راجب این مسئله باهاش صحبت کنی بگی که که اونها بلاخره خانوادن هستن ونمی شه کنارشون زد وسعی کنی حرفهای اونو بشنوی مطمئن باش اگه باهاش مهربون وصمیمی باشی علت این مشکل رو واست می گه والبته باید از طرف خانودت مطمئن باشی که اونها دیگه مشکلی به وجود نیارن البته می تونی بعد از طی این مراحل از یه ریش سفید و بی طرف وقابل اعتماد که هر دوطرف قبولش دارن کمک بگیری وان شاءالله آشتیشون بدی:72::72::72::72: