بزرگترین گذشت و بزرگواری همسرتون نسبت به شما

اوایل ازدواجمون من درگیر مشکلات روحی روانی زیادی بودم :223: من بعد از پایان یک رابطه 4 ساله :47: در فاصله کمتر از یک ماه با همسرم ازدواج کردم. اونموقع تو شرایط روحی وحشتناکی بودم. هر شب خواب عشق سابقم رو میدیدم.
تنها که میشدم گریه میکردم بهانه های بیجا می آوردم و شرط و شروط سخت و غیر منطقی واسه همسرم تعیین میکردم اما اینم بگم به همسرم علاقه مند شده بودم و رابطه قبلیم هم مثله یه بار سنگین رو دوشم سنگینی میکرد. دوست داشتم پیش همسرم اعتراف کنم تا شاید از عذاب وجدانم کم بشه. واسه همین بعد از دو ماه نامزدی و یک ماه قبل از عقد رسمیمون با اضطراب زیادی همه چیز رو واسه اش تعریف کردم و ازش خواستم منو ببخشه. همسرم وقتی موضوع رو فهمید خیلی ناراحت شد و گریه کرد. گفت که دوست داشته که عشق اول من باشه همونطور که من عشق اول اونم. منم که انگار فراموش کرده بودم این مرد همسر منه و من نباید اینجوری غرورش رو بشکنم شروع به دردودل کردم. انگار یه سنگ صبور پیدا کرده بودم و میخواستم این غصه 4ساله رو بیرون بریزم.
ولی همسرم هیچ وقت به خاطر این موضوع منو سرزنش نکرد، هیچ وقت رفتارش با من عوض نشد، حتی یه لحظه هم به خاطرش باهام قهر نکرد بلکه مثله یه دوست دستم رو گرفت از جا بلندم کرد. منو از قعر چاه تنهایی خودم بیرون آورد. خنده فراموش شده رو دوباره رو لبای من نشوند :) اعتماد از دست رفته ام رو به من برگردوند. کمکم کرد تا خاطره تلخی که داشت منو عذاب میداد رو ذره ذره فراموش کنم. خلاصه کلام منو به زنگی برگردوند. حتی بهم قول داد هرگز تو زندگیمون این اشتباه منو به رخم نکشه و تا به امروز که نزدیک به چهار سال از زندگیمون میگذره به قولش وفادار بوده :104:
و تا به امروز من شرمنده گذشت و بزرگواریش هستم و خواهم بود :43:
بزرگواری که هرگز از پس جبرانش برنخواهم آمد
:72:
تو قبله منی ؛ من دیوانه وار تو را میپرستم.... :16:
خدایا مواظبش باش :203:

سلام دوستای عزیزم
ازتون میخوام شما هم گذشت و بزرگواریهایی که همسرتون در حق شما انجام داده رو اینجا تعریف کنید تا بیشتر گذشت کردن رو از همسران همدیگه یاد بگیریم.
گذشت اساس زندگی مشترکه؛ اگه اساس زندگی محکم باشه بقیه اش حل میشه
:72::72::72::72::72::72::72:

من توی دوران تحصیل دانشکاه ازدواج کردم و تقریبا بلافاصله بچه دار شدم!! درسام سخت بود و رشته مشکلی هم میخوندم. سنم هم کم بود! واقعا دوران سختی بود و مشکلات زیادی توی جمع وجور کردن همه اینها ( کارهای خانه، بچه داری و درس خواندن ... ) داشتم!!

ولی همسرم یک روز هم شکایت نکرد و همیشه پشتیبانم بود. حتی یک بار هم نگفت خسته شدم و درستو ول کن و به خونه زندگیت برس. با اینکه از نظر مالی اصلا به من احتیاجی نداشت و خودش هم خیلی گرفتار و مشغول کارش بود!! تا اونجایی که میتونست کمکم میکرد:43::43:
واقعا ازش ممنونم:72::72::72: و پیشرفتهای امروزم رو مرهون صبر و خویشتنداریش میدونم.

گذشت هاي كوچولو كوچولو زياد داشته كه رو هم ميشه خييييلي!
در واقع گذشت ايشون نسبت به من ٩٠ به ١٠ هست!
اما فعلا اتفاقي نيفتاده كه گذشت خيلي زياد بخواد.
ولي همين كه از كارش زد و در اوج خستگيش رفتيم كتابهاي منو بگيريم خيلي به دلم نشست.قربونش برم هرچي گفتم بده خودم نصفشو بگيرم نداد.آخه با اون همه كتاب هوس پياده روي هم كرده بود!
انقد دستش قرمز شد كه هنوز يادم كه مياد عذاب وجدان ميگيرم...:302::46::43:

با سلام با گذشت کردن همه چیز زیبا میشه، .و بدونیم كه زندگی و عشق یكی وحقیقیه و جاودان و بی پایانه، و فكر گذشت نکردن و نبخشیدن خلاء و شكافی در اعماق قلب ما ایجاد می كنه ، كه نه فقط باعث احساس اندوه و خسارت میشه، بلكه ما رو از تجربه عشق و آرامش درونی نیز باز میداره. این شكاف ، پیوندهای انسانی رو پاره میکنه و ما رو از یكدیگه جدا می كنه و مانع از ارتباطات معنوی هر یك از ما با دیگری میشه.
http://ahlekhaneh.ir

همسر من خیلی ادم غیرتی و حساسیه ..
زمانی که ما با هم اشنا شدیم من رابطه ی قبلیم رو بهشون گفتم ..
گفتم که 5 سال درگیر یه رابطه ی بیفایده بودم ..
ایشون انقدر اصرار کرد که مجبور شدم تمام جزئیات و نحوه ی رابطه رو براش بگم .
با چشمام میدیدم که داره اب میشه .. اذیت میشه و میشکنه ..
بعد اینکه عقد کردیم هیچ وقت هیچ وقت ( جز یک بار تو اوج عصبانیت ) این موضوع رو به روم نیاورد ..
میفهمم که هربار میاد سمتم یاد رابطه م با اون شخص قبلی میفته و چقدر اذیت میشه ..
اما هر وقت حرفش رو میزنم و میگم همسر جان از این موضوع ناراحتی ؟ بغلم میکنه و میگه هرچی بوده گذشته تو برای من پاک ترین زن دنیایی :46:

مرسی عزیزم که هیچ وقت با استفاده از این موضوع تحقیرم نمیکنی و به روم نمیاری هر چند که برات سخته ..

همسر من خیلی .................
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
آخ ببشخین یک کمی زود اومدم !:43::43::43:(مجردم)

من گاهی خیلی بداخلاق میشم زود قهر میکنم زود رنجم
با همه اینا میسازه خدایی با همه بداخلاقیام کنار میاد و باز نازمو میکشه
هیچ وقت رو حرفم نه نمیاره حتی اگه سختش باشه
و...................
مرسی عشقم بازم صبور باش چون من درست نمیشم:302:

مهربون من ماهه یه ماه کامل

من هم یه رابطه عاطفی داشتم که شکر خدا به جایی نرسید.قبل از ازدواج این موضوع رو به اصرار خودش بهش گفتم.بهم قول داد هرگز به روم نیاره و تا حالا هرگز هرگز به روم نیورده و یه ذره روش اثر نداشته

یه گذشت دیگه ش نسبت به خلقیات منه.من ذاتا ادم افسرده و ارومیم و خیلی ایده الگرام و متاسفانه این گاهی زندگیمون رو تحت تاثیر میذاره ولی اون همیشه باهام ساخته

ی گذشت بزرگ دیگه گلم صبرشه من شاغلم و خیلی وقتا لباساش نشسته می مونه غذا نداریم وخونه بهم ریخته ست ولی اون حتی یه بار از این موضوع شکایت نکرده برعکس همیشه کمکم هم داده

یه بزرگواری دیگه گلم لطفش به پدر و مادر منه که نمیتونه بیش تر از چند روز نبینشون

تو برای من بهترینی

مرسی ستاره تنهاباعث شدی یه بار دیگه خدا رو بخاطر بهترین کسم شکر کنم.خوشبخت باشی