سلام
گقتنی ها را عزیزان فرمودند - ببخشید اگر بی ادبی می کنم و مطلبی می ذارم :72:
شما دچار یه عادت و یه وابستگی شُدید !! - یعنی یه الگوی ذهنی دارید که دارید باهاش زندگی می کنی !!
باید بدانی که داری عمر خودت را می دزدی !!
پس راهزن عمر خودت نباش - بلکه منجی راه خودت باش !!
وقتی می خوایم یه عادت و یه وابستگی را از بین ببریم باید ، یه خورده با ساختار مغز آشنا باشیم .
وقتی کاری را برای اولین بار انجام می دهیم ، یه ارتباط فیزیکی و یک رشته ی عصبی ( شبکه ی عصبی ) نازک در مغز ایجاد می کنیم
در واقع این کار باعث میشه ما به آن احساس و به آن رفتار ،،، دسترسی داشته باشیم
در واقع مغز مثل یه هارد می مونه که داره اطلاعاتی از احساسات و رفتارها را درونش ذخیره می کنه !
مثلا اگر ما تا حالا به آب جوش دست نزده باشیم – دست زدن به آب جوش ، باعث میشه اون احساس در ذهنمان ثبت بشه
هر بار که رفتاری را تکرار می کنیم ، این ارتباط ( شبکه های عصبی ) تقویت می شود و ما یک رشته عصبی به رابطه اضافه می کنیم
این جوری میشه که ، ما حتی اسم آب جوش هم می یاد ، بعضی موقع ها احساس آن را درک می کنیم
مثلا فرد ی که تا حالا سیگار نکشیده – سیستم مغزی اون از سیگار چیزی نمی فهمه
با کشیدن اولین نخ سیگار – یه رشته عصبی نازک در مغز او ایجاد می شه
وقتی بار دوم این کار را کند – این رشته قوی ترمیشه
وقتی یه هفته این کار را کند - این پیوند باز هم قوی تر میشه
وقتی یک سال بگذرد – شاید همه بگن اون عادت کرده به سیگار کشیدن
عادت یعنی اینکه درون سیستم عصبی خودش ،،، شبکه یی از پیوند های عصبی قوی ایجاد کرده .
شروع هر عادت ، مثل یه رشته ی نامرئی ست، اما هر بار که آن رفتار را تکرار می کنیم
آن رشته را تقویت می کنیم و رشته های دیگری به آن می افزاییم
در مورد شما همینه شما یه بنده خدایی را دیدی و داری شب روز بهش زووم میکنی !! - و داری این پیوندها عصبی ذهنت را قوی تر میکنی و به خودت میگی مثلا چرا نمی تونم فراموشش کنم
خب طبیعی هست که نتونی !
شما باید 5 تا مرحله را انجام بدی که بتونی از وابستگی ذهنی خودت خارج بشی :
1 ) تعهد
باید قبل همه چیز بخوایم ! – باید بخوایم که تغییر کنیم .
بیشتر موقع ها ، برای بهای تغییر که باید بپردازیم ، ناراحت هستیم
اما عدم تغییر به نظرم بهایی بیشتری دارد .
نظر شما ؟
............
2 ) انگیزه
بیشتر ماها .واقعا دوست داریم عوض بشیم – اما نمی توانیم خودمان را وادار به تغییر کنیم .
تغییر به توانمندی نیاز ندارد - تغییر به انگیزه نیاز دارد !
مثلا اگر کسی اسلحه روی سر من بگذارد و بگوید – بهتر هست افسردگی را رها کنی و از همین حالا شاد باشی - مگرنه شلیک می کنم – مطمن باشید براش پشتک هم می زنم – چه برسه به خنده .
اما مشکل اینجاست که تغییر اغلب یک ضرورت نیست .
ما باید حس ضرورت را در خودمان بسیار شدید کنیم و خود را مجبور سازیم تغییر کنیم .
ما در صورتی تغییر می کنیم که ، تغییر را ضرورت بدانیم .
شما به این مرحله رسیدی به نظرت ؟
باید عمیقا حس کنیم که نیاز به تغییر داریم - اگر چند بار کوشیده ایم تغییری ایجاد کنیم – اما هر بار شکست خورده ایم باید بدانیم که
درد ناشی از شکست به حد کافی قوی نبوده است و ما هنوز به آستانه ی درد نهایی نرسیده ایم
دو قدرت در زندگی ما وجود داره : ( دو تا انگیزه )
قدرت درد – قدرت لذت
که باید به صورت سئوال مطرح شود »
سئوال دردی :
اگر تغییر نکنم و به کارم ادامه دهم چه بهایی را باید بدهم ؟
اگر تغییر نکنم به چه گرفتاریهایی دچار میشوم ؟
و......
سئوال لذت بخش :
اگر تغییر کنم چه احساسی نسبت به خودم خواهم داشت ؟
اگر واقعا تغییر کنم چقدر شاد تر خواهم بود ؟
مدیریت زمانم چگونه خواهد بود ؟
چه چیزهایی را می تونم یاد بگیرم ؟
و .....
یعنی باید دنبال یه سئوالی از خودت باشی که باعث بشه تغییر کنی !!
دو مرحله بالا خیلی مهمه .
.................................................. .........
3 ) قطع الگوی منفی !
برای کسب نتایج جدید تو زندگیمون ، نمی تونیم فقط خواسته هایمان را تشخیص بدیم – این فقط مهم نیست !
مثلا به خودمان بگیم : من می خوام وابستگی خودم را به ان فرد از بین ببرم !
باید کارها و الگوهای منفی خودمان ( رفتاری – احساسی ) را عوض کنیم تا تغییر را ببینیم !
اگر به الگوی رفتاری یه مگس در اتااقی که پنجره آن بسته توجه کنیم :
می بینیم که این مگسه مثلا - داره با کله هی میره تو شیشه .:biggrin-new:
مگس دنبال نوره - به سوی پنجره پرواز میکنه و بارها و بارها خودش را به شیشه می کوبد
حتی ممکن هست ساعت ها این کار را کنه
اگر بخواهیم حرکت مگس را به برخی از الگوها ی خودمان تشبیه کنیم - اینکه ما نمی توانیم از پنجره بسته بیرون برویم !
حتی اگر ما قدرت و انگیزه داشته باشیم ( مرحله 1 و 2 )
ما باید روش خودمان را عوض کنیم – در واقع الگوی غلط را قطع کنیم
مثلا بیایم پنجره را باز کنیم ! یا راه دیگری را امتحان کنیم !
اون مگس تنها شانسی که داره اینکه به عقب بر گردد و راه جدیدی را امتحان کند
خداوند پدیده های آفرینش را خلق کرده برای انسان - که ما با دیدن آنها تفکر کنیم
زیرا همه چیز برای انسان آفریده شده است . و ما باید نهایت استفاده را بکنیم .
ببیند شما حس وابستگی به یه شخصی دارید - دارید تو ذهنتون یه حسی درست می کنید برای خودتون
پس وقتی اسم یا عکس یا تصویر اون تو ذهنتون میاد باید مراقب باشی و سریع این فکر را قطع کنی !!
چه طوری قطع کنی ؟
مثلا از 20 تا 0 بر عکس بشمار - یا 10 تا نفس عمیق بکش - برو آهنگ شاد مورد علاقتو گوش کن !
مثلا یه شخصی به سیگار علاقه داره و قرار باشه اگر تو ذهنش سیگار را نون خامه ای فرض کنه - معلوله که نمی تونه ! ( عجب جمله ی سنگینی )
یکی از کارهایی که شما باید بکنید اینکه اون عکس . اون تصویر را در ذهنتون زشت کنید !!
مهم تر از همه به تعهدی که به خودت دادی فکر کن ! ( بهترین قطع الکو )
یا روش های اینکاری خودتان .
.....................................
4 ) جایگزینی
خب وقتی شما الگو را قطع کردی باید برای اون فکرت یه جایگزین پیدا کنی !!
به نظرت چی میتونه باشه ؟؟
مثلا به جای اینکه بشینی ساعت ها به اون عکس نگاه کنی - به جای این کار چی کار میتونی بکنی !!
به خدا زمان ندایم . (به خودم میگم )
می دونی برای چی گفتم به خودم میگم ؟
چون برای خودم یه هدف دارم
تو برای خودت هدف داری ؟
پس بشین برنامه ریزی بلند مدت و کوتاه مدت بکن !!
به قول آقای مدیر اگر بتونی برای خودمان یه نقشه رفتاری درست کنیم می تونیم موفق تر باشیم !!
وقتی شما جایگزینی انتخاب کنی - داری برای اون نورون های عصبی ذهنت یه جایگزین میدی !
مغز یه راه جدید درست میکنه !!
هنگامی که یک ارتباط عصبی به وجود آمد ، مغز همیشه یک مسیر برای آن داره
و اگر از آن مسیر زیاد استفاده شود این رشته های شبکه های عصبی گسترش می یابند و قوی تر میشند
اگر ما این ارتباط را کم کنیم و به اون عکس و تصویر نگاه نکنیم – این شبکه ها ضعیف تر میشند .
این یعنی داریم موفق میشیم !
دوستان هم برای همین فرمودند به عکس و تصویرش نگاه نکن
و یا اگر هم نگاه کردی با تغییر اون تصویر تو ذهنت دیگه نباید برات مهم باشه ( مرحله سوم )
شاید اوایل برات سخت باشه – ولی هر چی ادامه بده و مراحل 1-2-3-4 را انجام بده – مغز شبکه های عصبی مربوطه را ب کم رنگ تر میکنه !
......................................
مرحله پنج
باید الگوی مرحله 4 را که جایگزینی کردی را تداعی کنی ( تکرار کنی ) - تا اون کار عادت جدید تو بشه !!
برای هر پیشرفتت به خودت جایزه بده
مثلا اگر یروز بهش فکر نکردی برو به خودت بگو آفرین - تو تونستی !!
یا روزهای بعد هم همین طور ( با جایزه های متفاوت )
ورزش را در برنامه ات بذار - شادتر باش و اعتماد به نفس واقعی را در اشیاء جستجو نکن !!
شادی واقعی ما نباید وابسته اشیاء باشه !! می دونی چرا ؟
چون اگه اون نباشه دیگه شاد نیستی!! پس شادبی و اقعیت را خودت بدون !!
تو می تونی !!!! به شرطی که بخوای !
موفق باشی.:72:
یا حق .:72: