سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
به نام خدا
من امیرهستم و تازه با وبسایت شما آشنا شدم . حقیقتش خواستم مطلب رو با شما در میان بگذارم .من 7 سال قبل با یک خانوم اشنا شدم و رابطه ما شروع شد. اون زمان من ایشون رو از طریق پسر دایی اش که دوست نزدیک من بود شناختم و تقریبا یکی دو سال طول کشید تا ما با هم دوست شدیم. من واقعا دوستش داشتم . با این که سن زیادی نداشتم وتازه دانشجو شده بودم ی کار نیمه وقت پیداکردم تا از پس هزینه ها به خوبی بر بیام .. توی سال های اول همیشه سعی کردم به بهترین شکل باهاش برخورد کنم .. هیچ وقت بد دهنی نکردم . هرگز دروغ نگفتم بهترین نوع از هرچیزی رو که دوست داشت براش تهیه میکردم . خیلی وقتها بود که توی کاراش مشکل پیدا میشد و از خودم کاری ساخته نبود از خونواده ام کمک میگرفتم تا بتونم توی هر اداره یا هرجا یک پارتی یا آشنا پیدا کنیم و مشکل رو حل کنم.خلاصه همه جوره تا اون جا که میتونستم پشتش بودم. تا این که درس من تمام شد . رابطه ما گرم و خوب دنبال میشد . من به سربازی رفتم و برگشتم و ازش خواستم که با خانواده ش صحبت کنه تا منم با خانوده ام پا پیش بذارم . قبول نکرد و گفت که اول باید فوق لیسانس بخونه. من موافقت کردم .همون سال من از یکی از دانشگاه های خوب آلمان بورس شدم و میتونسنم که واسه ادامه به اونجا برم.اولش خیلی خوشحال شد . اما چند ماه که به رفتن من مونده بود شروع کرد به بدخلقی و ناسازگاری ..همش میگفت ما از اول درد هم نمیخوردیم و ارتباط ما درست نبوده ..من که اینو قبول نداشتم نمیتونستم بپذیرم که
این کار اشتباه بوده . تصمیم گرفتم ایران بمونم و نرم. خیلی مخالفت کرد و گفت که حتما باید من برم . من به خاطر شرایط پیش اومده خیلی ناراحت بودم اما به آلمان اومدم. از اون موقع حتی تلفن اش رو با من خیلی کم کرد . همش پیام میداد که من به تو تعهدی ندارم و تمام. من خیلی به هم ریخته بودم . مجبور شدم به ایران برگردم و این موضوع رو حل کنم . مدتی که ایران بودم شرایط بهتر شد و من دوباره برگشتم آلمان.اما دوباره همه ی اون موارد با شدت بیشتری شروع شده . من واقعا ایشون رو دوست دارم و نمیتونم ازش جدا شم اما اون میگه نمیتونه با من باشه و حتی اگه با من ازدواج کنه ممکنه خیانت کنه چون هیچ حسی به من نداره.من فقط یک ترم تا پایان درسم فاصله دارم اما توی این شرایط واقعا دارم اذیت میشم. دانشگاه منو به واسطه ی معدلم تا پایان تحصیلاتم بورس کرده و هزینه های منو میده شرایط خوبی اینجا دارم اما احساس میکنم دارم خفه میشم.واقعا اذیت میشم... من به ایشون خیلی مطمئن بودم و هستم اما هرزمان که حرف از خیانت میزنه توی ذهنم این تداعی میشه که شاید کسی وارد زندگیش شده.. تصمیم دارم برگردم ایران و این مورد رو برای همیشه حل کنم..اما نمیدونم چطور...از خوانندگان خوب این سایت تقاضا میکنم منو با مشاوره های خودشون راهنمایی کنند.ممنونم.
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
سلام آقا امیررضا به تالار خوش آمدید
بزودی دوستان به کمک شما میان نگران نباشید
موفق باشید و شاد شاد شاااااااااااااااد
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
سلام Amirreza.s عزیز
این نظر شخصیمه و میتونه صحیح نباشه:
احتمال خیلی قوی میدم که همین الانشم شخصی در زندگی این خانوم هست و فعلا در حال مقایسه ایشون با شما هستند و هنوز سر 2 راهی در انتخاب شما یا ایشون هستند.
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نادیا-7777
سلام Amirreza.s عزیز
این نظر شخصیمه و میتونه صحیح نباشه:
احتمال خیلی قوی میدم که همین الانشم شخصی در زندگی این خانوم هست و فعلا در حال مقایسه ایشون با شما هستند و هنوز سر 2 راهی در انتخاب شما یا ایشون هستند.
میشه لطفا دلیلتون رو برام توضیح بدید. ممنونم.
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
بله امیررضای عزیز
نقل قول:
اون میگه نمیتونه با من باشه و حتی اگه با من ازدواج کنه ممکنه خیانت کنه چون هیچ حسی به من نداره
به نظرم بهتره باهاش روشن صحبت کنید (البته در آرامش) و بهش بگید که تمام هدف زندگی و آینده شما اون هست بخاطر همین میخواید به صورت واضح تکلیف خودتون رو بدونید.
اگر میتونید صبر کنید و اونم از شما خواست که صبر کنید، اینکارو بکنید(چون حتما میخواد بین گزینه ها تصمیم بگیره و انتخاب کنه - که البته حق دختر خانومها هست)
اگر هم هضم این قضیه براتون سخته که واضح ازشون بخواین که تصمیمشو روشن دربارتون بگه
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نادیا-7777
به نظرم بهتره باهاش روشن صحبت کنید (البته در آرامش) و بهش بگید که تمام هدف زندگی و آینده شما اون هست بخاطر همین میخواید به صورت واضح تکلیف خودتون رو بدونید.
اگر میتونید صبر کنید و اونم از شما خواست که صبر کنید، اینکارو بکنید(چون حتما میخواد بین گزینه ها تصمیم بگیره و انتخاب کنه - که البته حق دختر خانومها هست)
اگر هم هضم این قضیه براتون سخته که واضح ازشون بخواین که تصمیمشو روشن دربارتون بگه[/b]
من ابتدا تشکر میکنم از شما بابت لطفی که کردید و وقتتی که گذاشتید.
اما حقیقتش اینه که هضم این موضوع واسه من سخت میشه که من اینجا خودم رو به ایشون متعهد میدونم و هیچ رابطه ای ندارم اما این فرمایش شما که گفتید "فکر میکنید ایشون الان رابطه دارند" واقعا منو اذیت میکنه... حقیقتش اینه که نمیتونم باور کنم..شاید از باورش میترسم.
واقعا ازتون به خاطر وقتی که میگذارید ممنونم.
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
آقای امیر رضای عزیز
بذارید من از یک زاویه دیگه نگاه کنم،
تا اونجایی که به نظر میاد، خانم ها معمولا چیزی رو که عنوان می کنند واقعا اون چیزی نیست که دارند بهش فکر میکنند.
احتمالا اون خانم ازاینکه شما وارد یک جامعه ی آزاد شدید نگران هستند و می ترسند که شما رو از دست بدند یا شما اونجا بهش خیانت کنید.
این نگرانی ها رو دارند به این صورت بیان می کنند.
شاهد این مدعا هم اینه که ظاهرا وقتی شما اونجا هستید واکنش های منفی نشون می دند.
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
سلام به دوست عزيز به همدردي خوش اومدي. دوست عزيز ايا اين دختر خانوم از قبل باهاتون رابطه سردي داشتن ؟دليل اينكه شما به در هم نميخوريد نگفتن ازش نبرسيديد كه ايا واقعا كسي تو زنگيش هست انگيزه دوستي اين دختر خانوم فقط دوستي بي هدف؟؟؟؟؟؟؟؟لطفا به اين چندتا سوال باسخ بذيد
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
Amirreza.s عزیز دقیقا درکتون میکنم که چی میخواین بگین.
این ماجرا برای یکی از اقوام خود من اتفاق افتاد با این تفاوت که جای دختر و پسر این ماجرا رو عوض کنید.
اون خانم به خاطرش ،خودش رو متعهد کرده بود در حالیکه اون آقاتعهدی نداشت و همیشه راه فرار رو برای خودش باز گذاشته بود.و در حرفاش میگفت که من ممکنه خیانت کنمو، علاقه خیلی عمیقی ندارمو.....
البته گفتم که ممکنه نظر من درست نباشه.
برای همین میگم که زودتر تکلیف خودتونو روشن کنید ...طوری نباشه که چندسال دیگه به همین منوال برین جلو و آخرش ببینید اشتباه کردین.
اونموقع هضمش براتون خیلی سنگینتره چون تمام این مدت خودتونو شوهرش میدونستید.
بازم میگم : این مساله فقط با صحبت جدی شما روشن میشه چون من تو ذهن اون دختر خانوم نیستم که بدونم چی میگذره..فقط تجربه دوستم و نظر شخصیمو گفتم
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
با سلام
بنظر بنده کسی وارد زندگی ایشون شده و سره دو راهی هست تا حدی تجربه این رفتارو داشتم و با نادیا کاملا موافقم.ضمنا به درست فکر کن و سعی کن عقب نیفتی تا بعد این مسله خودتو سرزنش نکنی.