خانومی که درآمدش از شوهرش بیشتره چطور باید رفتار کنه؟
سوال من اینه که به عنوان خانومی که درآمدش از شوهرش بیشتره چطور باید رفتار کنم و تا چه حد بهش کمک کنم که هم همه بار زندگی و فشار رو دوش اون تنها نباشه و هم غرورش و حس نان آوری و تکیه من به ایشون صدمه نبینه. از طرف دیگه نگرانم که با کمک مداوم ایشون بد عادت بشه و کم کم احساس مسئولیتش و تلاش و دوندگیش کم بشه.
اگر بخوام جزئیات بیشتری بدم باید بگم که همسر من از نظر مالی خیلی ضعیفه بطوریکه وقتی اومد خواستگاریم با سی و دو سال سن فقط سه میلیون تو حسابش داشت اما خدا رو شکر تو چند ماه بعدش تونست چند تا پروژه و کار خوب بگیره و پول رهن خونه رو جور کنه. در عین حال ایشون بسیار دست و دلبازه و خیلی خوب خرج میکنه.
این در حالیه بر عکس ایشون که از لحاظ مالی موقعیت پایدار و مناسبی نداره من از نظر نوع تحصیلات و شغل موقعیت خیلی بهتری نسبت به ایشون دارم و درآمدم بیشتره، اما همسرم به دلیل غرور و عزت نفسی که داره هرگز اجازه نمیده در حضورش من خرجی انجام بدم و توی این دو سال زندگی مشترک تمام مخارج خونه رو خودش به بهترین نحو و بدون کوچکترین کمبودی عهده دار شده. منظورم اینه که همیشه مایحتاج خونه مثل گوشت و مرغ و برنج و میوه و غیره رو تهیه میکنه. من هم درآمدم رو بیشتر پس انداز میکنم و البته پوشاک خودم و یا هدیه ای برای ایشون بخوام بگیرم از محل درآمد خودمه.
من همیشه بهش گفته ام و میگم که من هم دوست دارم تو زندگی مشارکت کنم و ایرادی نمیبینم که تا حتی نصف خرج خونه رو من پرداخت کنم اما هیچ وقت قبول نکرده. البته من خوشحالم که این غرور رو داره چون بعضی مردها بد عادت و بی مسئولیت میشن دلم نمیخواد من از نظر مالی برتر باشم نسبت بهش.
نوع شغل همسرم طوریه که دوره ای هست و بسته به شرایط کلی بازار دوره های طولانی رکود ممکنه داشته باشه مثلا یادم هست تو دوران دوستیمون پیش اومد که چندین ماه درآمدی نداشت و خیلی استرس داشت چون پس اندازش داشت به صفر میرسید، اون زمان من بهش پیشنهاد کردم مبلغی رو بهش قرض بدم و هر وقت داشت پس بده و اونم قبول کرد و بعد هم پس داد.
تو شش ماه اخیر هم همین اتفاق افتاده که هیچ درآمدی نداشته و پس اندازش به حد صفر رسیده یک مرحله من سه میلیون وام ازدواج خودم رو بهش دادم و گفتم تو خودت قسط هاشو بده و این وام مال تو باشه. اون پول به علاوه وام خودش در جمع شش میلیون بود و تموم شد اما هنوز کار جدیدی نگرفته بود. دوباره با اصرار زیاد خواستم پنج میلیون براش بریزم که قبول نمیکرد و بالاخره سه میلیون بهش دادم اما اینبار نگفتم هر وقت داشتی پس بده، گذاشتم به حساب مشارکتم تو مخارج خونه و زندگی مشترکمون.
الان دوباره میدونم که پولش تموم شده و طبق اسمس های حسابهای بانکیش حدود صد و پنجاه تومن براش مونده اما اون به روی خودش نیاورده و همچنان داره خریدهای خونه رو انجام میده.
با توجه به اینکه این چهارمین باری خواهد بود که باید از نظر مالی بهش کمک کنم، نمیدونم چطور اینکار رو بکنم که هم همه بار زندگی و فشار رو دوش اون تنها نباشه و هم غرورش و حس نان آوری و تکیه من به ایشون صدمه نبینه. از طرف دیگه نگرانم که با کمک مداوم ایشون بد عادت بشه و کم کم احساس مسئولیتش و تلاش و دوندگیش کم بشه.
1-آیا باید دوباره خودم پیشنهاد بدم یا صبر کنم ببینم خودش چطور از پس این موقعیت بر میاد (مثلا شاید از کس دیگه قرض کنه... نمیدونم خوبه یا بد)
2-آیا بهتره اگر پولی بهش میدم به عنوان قرض باشه که روی پای خودش وایسه و بهم پس بده؟ یا به حساب مشارکتم تو زندگی باشه. خودم به گزینه دوم اعتقاد دارم اما میترسم یه روزی اون دیگه دنبال کار و پول نره و فقط به درآمد و موقعیت من وابسته بشه
اگر این اطلاعات لازمه، ما دو ساله ازدواج کردیم ایشون چهار سال از من بزرگترن و بچه نداریم. اینو هم بگم که من به دلیل وضعیت مالی ایشون که از قبل ازش خبر داشتم جشن عروسی نخواستم و مستقیم اومدیم سر خونه مون. چون به مهریه اعتقادی هم ندارم و ایشونم تجربه بدی با مهریه داشته و ازش متنفره مهریه ام هم صفر هست. البته حق طلاق و سفر رو به صورت محضری به من داده. منظورم به سازش هایی هست که تا به حال کردم و خب طبیعتا از این به بعد هم خواهم کرد اما سوالم اینه که اینا باعث بد عادتی و بی مسئولیتی ایشون نمیشه؟