زندگی با برادرشوهر

سلام

من یک ماهه عقدکردم شوهرم تو یه شهردیگه کارمیکنه واونجاخونه اجاره کرده خونه ای که قراره بعدازعروسی توش زندگی کنیم یه برادرشوهر13ساله دارم که به شوهرم وابستس والبته خیلی شرو بی تربیته شوهرم بخاطراینکه خودش کنترلش کنه اونوبرده پیش خودش من دوهفته پیششون بودم ولی واقعا نتونستم تحملش کنم تواین دوهفته حتی یه ساعتم نتونستم باشوهرم راحت وتنها باشم چون هرلحظه پیشمونه وخیلی مسائل روبااینکه بهش تذکرمیدیم رعایت نمیکنه من ازایندمون بااین شرایط خیلی میترسم متاسفانه شوهرم قبول نمیکنه که برش گردونه ومیگه توفقط به فکرخوشیه خودتی شوهرم واقعا خوبه ازنظراحساسی ودرک یه خانوم خیلی فهمیدس ولی نمیدونم چراقبول نمیکنه لطفا بگین چیکارکنم چطورراضیش کنم چون واقعا نمیتونم تحملش کنم وافسردگی گرفتم

:302:

نمی دونم آیا این حرف را شما بگید ایشون می پذیرند یا نه.
ولی بهتر هست شما یا هر کسی که همسرتون ازش حرف شنوی داره و بهش اعتماد داره، بهشون یادآوری کنند
که
زندگی با یک زن و شوهر جوون و تازه عروس و داماد، برای یک پسر نوجوان خطرناکه و می تونه براش ایجاد مشکل کنه.
هر چقدر هم که شما مواظب باشید و رعایت کنید باز ایشون متوجه خیلی مسائل می شن و درست نیست.

ممنون ازپاسختون خودم این موضوع رو گفتم حتی فامیل خودشم تذکردادن بهش که زندگی بایه زن وشوهرجوون اصلا به صلاح داداشش نیست اما میگه خب مارعایت میکنیم مگه من چقدمیتونم رعایت کنم

دیگه وقتی خودت گفتی خانواده اش هم گفتن ولی همسرت قانع نمیشه پس ما چی بگیم.

شوهرت میگه نمیفهمم که بسوزین

شرایط برادر شوهرت چه جوریه مگه پدر و مادر نداره ؟ ایشون در سن حساسیه اصلا به صلاحش نیست با عروس و داماد زندگی کنه مگه اینکه سرپرستی نداشته باشه و مجبور باشید که در اینصورت هم خیلی با ید رعایت کنید و شما هم مجبورید تحمل کنید اما اگه سرپرست دیگه ای داره شما با همسرتون صحبت کنید و بهش بگید که اینطوری معذبید و نمی تونید در خونه خودتون راحت باشید ایشون مرده و مشکلی نداره روز هم که سر کاره ولی شما تو خونه تون احساس راحتی نمی کنید . اگه بازم قبول نکرد بزرگتر ها رو واسطه کنید و تا وقتی که این مشکل رو حل نکرده زندگیتونو شروع نکنید . علت قبول نکردنش چیه؟

پدرومادرش هستن گفتن ماهم میایم شهرستان ولی حالا مادرشوهرم میگه من نمیتونم بیام اصلا نقشه خودش بود که پسرش بیادباما بعد یه مدتم خودشون بیان ولی حالا حرفش عوض شده منم به شوهرم گفتم اگه خونه جدابگیری حاضرم بیام اونجا درغیراینصورت توباداداشت بمون منم خونه بابام.برادرشوهرم خیلی بیتربیته درس نمیخونه فقط ازشوهرم میترسه بخاطرهمین اوردنش اونجا

پسری که گفتی از الان معلومه که نا سازگاره فردادکه بزرگتر شد نا سازگاریاش هم بزرگتر میشن و شما اگه مسولیتش رو قبول کنین فردا یه چیزی هم بدهکار میشین از الان مسولیتشو قبول نکنین بگید پسر نوجون پدر مادر میخواد والا خوب تربیت نمیشه.

نکنین این کارو .
به شدت واضحه که دارید اشتباه می کنید.