-
خانم نشاط عزیز من با خانم ارزو موافقم و امیدوارم که حتما این دادگاه تشکیل بشه و شما برین.حتی اگه اونجا گریه تون هم بگیره بازم مهم نیست بهتره همه حرفاتونو بزنید.اصلا نگران زبون بازیای همسرتون هم نباشین ، قاضی و مشاور با بزرگترای فامیل از زمین تا اسمون فرق میکنن.اونا شغلشون طوریه که با مدلای مختلف ادما سرکار داشتن و خیلی سریع شخصیت شوهر شما دستشون میاد و گول زبونشو نمیخورن.خونه رو هم به هیچ وجه ترک نکن ! بهونه دستش میاد و تو دادگاه میگه خانم تمکین نکرذه و بدون اجازه خونه رو ترک کرده! ایشون شدیدا بیماره و اگه پیش مشاور نره و به فکر درمان نیفته ادامه این زندگی واقعا طلقت فرسا میشه !!
-
امروز شوهرم اومد و ازم در مورد رفتارش و فحش هایی که گفته بود معذرت خواهی کرد ولی معذرت خواهیش چند لحظه طول نکشید برگشت بهم گفت از اینکه نسبت به اون خانم همسایه حساس شدی خیلی خوشم اومد دوست دارم وقتی بهم سیاه دلی میکنی منم گفتم خوب برام خیلی بر می خوره وقتی میبینم چیزهایی که برای من عیبه برای تو عیب نیست از جمله تلگرام اگه محیط بدی هست پس چرا تو داریش ؟ در جواب گفت تو آدم جاهلی هستی نادانی و ... اگه من تلگرام دارم اولا به خاطر کارمه که عکس جنس ها رو برام بفرستن دوما اینکه می خوام کنترل کنم ببینم چه کسایی توی تلگرامن . و شروع کرد به توهین که تو تلگرام رو واسه لاس بازی می خوای و ... دوباره شروع کرد به فحاشی و اینکه روز دوشنبه رو جدی بگیر من با این وضع نمی تونم ادامه بدم . برگشته میگه اگه من امروز ازت معذرت خواستم به خاطر خودم بود نه تو . چون خودم اینطوری اعصابم به هم میخوره می ترسم سکته کنم به نظرتون چطوری با مسئله برخورد کنم ؟
-
شوهر شما هیچ وقت موضوع روز دوشنبه را عملی نمی کنه. نگران نباش.
ایشون تو این برزخ و وسواس تا همیشه دست و پا می زنه و شما را هم دنبال خودش می کشه.
مشکل شما نیستی، بیماری ایشونه.
-
به نظر من خیلی عادی برخورد کن انگار هیچ اتفاقی نیفتاده !ایشون با این رفتاراش و تهدید به دادگاه میخواد شمارو بترسونه که بازم پیشقدم شی و منت کشی کنی! متاسفانه بدبینی همسرت خیلی شدیده و شما هرچقدرم بیشتر رعایت کنی ایشون باز یه موردی پیدا میکنه بهش گیر بده و شمارو محدودتر کنه، چون عامل بدبینی تو ذهن خودشه نه تو رفتار شما و شما هرچقدرم عوض شی، عامل بدون کمک حرفه ای ( مشاور یا روانشناس و یا روانپزشک ) برطرف نمیشه! پس بیشتر از این خودتو اذیت نکن.فقط ارامشتو حفظ کن و محترمانه و به ارومی و با صبر باهاش برخورد کن که بهونه دستش نیاد!
-
با سلام
با کوتاه اومدن شما این وضعیت بهتر نمیشه. دو حالت داره:
ایشون بیمای روانی داره:
دراینصورت با گذشت زمان بیماری ایشون شدیدتر میشه. امروز به شما بدبین هستش فردا به بچه ها هم بدبینی پیدا می کنه، با اثرات مخرب روحی و روانی برای شما و بچه ها.
یا بیمار نیستند بلکه دارند نطق شما رو می کشند تا خودشون آزادانه هرکاری بخواهند بکنند.
اگر رفتار ایشون منحصر به شما و اطراف یان شماست احتمال بیشتر حالت دوم است و اگر به همه بدبین است ازچمله زن های فامیل خودش احتمال بیمار بودن بیشتر میشه.
در هر دو حالت سکوت کردن مشکلی رو حل نمی کنه.
در هر دو حالت اولین و مهم ترین کار کمک گرفتن از خانواده و درصورت لزوم بستگان تان است (اگر خانواده آقا همکاری می کنند از آن ها نیز کمک بگیرید). سعی نکنید خودتون به تنهایی همه مشکلات رو حل کنید.
برای بیمار، دادگاه رفتن مشکلی رو حل نمی کنه. مگر بخواهید دور از ایشون و با خانواده زندگی کنید و حکم دادگاه رو برای گرفتن نفقه و مسایل بعدی نیاز داشته باشید. این کار زمانی ضروری است که احساس عدم امنیت برای خودتون و فرزندتون داشته باشید. اگر احساس عدم امنیت جانی می کنید (حتی در حد ضرب و شتم) به خانه پدری تان برگردید تا مشکل حل شود. و ایشون حتما باید به دکتر متخصص مراجعه کنند.
اگر هم به این نتیجه رسیدید که خیر این ها همه گردن کلفتی و گربه کشی است از خانواده و بستگان کمک بگیرید و محکم جلوشون بایستید. آدمای زورگو از گردن کلفت تر از خودشون حساب می برند. ولی بیمار بدتر میشه.
در هر حال عدم تمکین شرایط داره. همینطوری هم نیست چند روز (فرضا) خانه پدرتون مهمونی بروید بگند تمکین نکرده. چه برسه ازشون شاکی باشید.
قاضی و دادگاه گول زبان بازی کسی رو نمی خورند. این خودشون گرگند. خیلی زود می فهمند کی چکاره است.
ببینید ایشون در کدوم وضعیت هستند متناسب با شرایط رفتار کنید.
موفق باشید :72:
-
کاربران عزیز نمیدونم کارم درست بود یا اشتباه لطفا کمکم کنید .
بعد از ماجرای دوشنبه و آشتی کردن شوهرم روز جمعه داشتیم میرفتیم بیرون که دوباره سر یک مسئله جزئی بحثمون شد و شوهرم گفت ما به درد هم نمی خوریم دنیا های ما دوتا با هم فرق داره روز دوشنبه حتما میریم دادگاه . شب بود که دیدیم خواهر شوهرم پدرش رو برداشته اومده خونمون و گفت سردرد داشتم ترسیدم بمیرم بخاطر همین اینوقت شب اومدم خونتون . شوهرم باهاش بحث کرد که تو نمی تونی هر وقت و هر ساعتی دلت خواست پاشی بیای اینجا اونم باهاش جر و بحث کرد ولی اصلا نرفت گفت خوب کاری کردم اومدم اصلا نمیرم و ... ( این روزها خواهرشوهرم خیلی وقت و بی وقت با بهونه های مختلف سرزده میاد ) منم با اینکه با شوهرم قهر بودیم ولی مثل همیشه تحویلشون گرفتم . توی آشپزخونه داشتم چایی دم می کردم که دیدم شوهرم داره بلند بلند بهشون میگه از هیچ چیز شانس نیاوردم نه از زن نه از هیچ چیز دیگه منم اگه بیمار بشم هیچ کس رو ندارم که ازم پرستاری کنه ( چند ماه پیش شوهرم تصادف کرده بود فقط سه ماه خدا میدونه من چطوری ازش پرستاری کردم حتی نمی تونست دستشویی هم بره ) خلاصه من آشپزخونه بودم و شوهرم یه ریز از من به اونا بد میگفت تا اینکه گفت زن من نادانه و ... دیگه نمیدونم چی شد که یک دفعه قاطی کردم و وجود پدر شوهر هشتاد و چند سالم رو هم نادیده گرفتم اومد پذیرایی و به شوهرم گفتم خوب زنت نادانه طلاقش بده برای چی خانوادت رو دعوت کردی که از زنت بهشون بد بگی . گفت حتما دوشنبه میریم توافقی طلاق میگیریم . منم جلوی پدر شوهرم داد میکشیدم که تو آدم نمک نشناسی هستی حیف اون سه ماهی که با دل و جان ازت پرستاری کردم و ... اینا رو با بغض و فریاد میگفتم و در آخر دستمالی که دستم بود کوبیدم زمین و رفتم اون یکی اتاق در رو کوبیدم دخترم هم اینور گریه میکرد که مامان رو می خوام . خواهر شوهرم هنوز نمی خواست بره که سردرد دارم باید درست بشم بعد . شوهرم به زور بعد از نیم ساعت بیرونشون کرد . بعدش شوهرم زنگ زد صاحب خونمون که ما می خوایم اینجا رو تخلیه کنیم بعد از اونم به وکیلش که کارهای چک هاش رو انجام میده زنگ زد و ازش در مورد طلاق فردا وقت گرفت . و در نهایت زنگ زد به پدرش و بهش گفت ببخشید اگه بهت بی احترامی شد ( البته خودشون هم با پدرشون همیشه جنگ و دعوا میکنن و همه چیز میگن )به نظرتون چیکار کنم کار من اشتباه بود ؟ البته بعد از اون همه بد گویی های شوهرم دیگه نمی تونستم تحمل کنم
-
کار شوهرتون اشتباه بود کار شما اشتباهتر.به گفته خودتون اون مریضه پس توقعی که ازش میره خیلی کمتر از شماست.درسته خیلی تحت فشار بودین ولی میبایست خشمتونو کنترل میکردین. اگه طلاق هم بگیرین هیجانیه تحت تاثیر یه تصمیم احساسیه ممکنه بعدها هردوتون پشیمون بشین.انشالله تو روند مشاوره دادگاه کمتر احساسی برخورد کنین
-
تولد آرزوی عزیز یعنی چطوری توی دادگاه احساسی برخورد نکنم
. وقتی دیشب یک ریز از من به اونا بد می گفت نباید در مقابل توهین هاش و فحش هاش چیزی می گفتم ؟ باید چطوری رفتار میکردم ؟ یعنی توی دادگاه هم از تهمت ها و توهین هاش چیزی نگم ؟ لطفا راهنماییم کنید اونجا چطوری برخورد کنم ؟ البته انشالله که گریه ام نگیره
-
اگه روند دادگاهتون مثل شهرما باشه که شمااولین بار اصلا قاضی رو نمیبینین.بعد کارهای اداری یه برگه بهتون میدن که معرفیتون میکنن به مشاور دادگاه.اونجا یه وقت میگیرین ممکنه نوبتتون تایک ماه یابیشترهم طول بکشه.بعد هم مشاور سریع زیر برگتونو امضا نمیکنه که برای طلاق.گریه کردن هیچ اشکالی نداره ولی اگه حرکات عصبی ازخودت نشون بدی ممکنه اونی که محکوم میشه شما باشی.قبلا هم گفتم حداقل سعی کن تا دوشنبه حرکت اشتباهی نکنی.ولی دلم روشنه که این مشاوره میتونه به هردوتون کمک کنه اگه قبول اشتباه وسعی برای جبران داشته باشین همه چیز حل میشه.اگه تونستی یه سر به تاپیک آخر من بزن پستهای آقای باغبان درباره دعوا خیلی کاربردین.انشالله لااقل بتونین تواین دوروز بهتر درمقابل حرکات شوهرت رفتارکنی.
درضمن اینو بدون همون طلاق توافقی هم حداقل سه ماه طول میکشه به این سادگی نیست که سه شنبه بشی مطلقه.
-
از همگی به خاطر فرصت هایی که برام میزارید بی نهایت ممنونم .
دوستای عزیز برای فردا خیلی اضطراب دارم من تا به حال اون جور جاها نرفتم . نمیدونم باید به بابام اطلاع بدم یا نه ؟ اصلا نمیدونم فردا چی میشه ؟