یه سری مادرشوهرم به من گفت که همسرم فلان کاری کرده و کلی تعریف و یه ساعت داد سخن
منم بهش گفتم پسرشماس دیگه اگه پسر من کاری کرد به من شکایت کنید و این پرونده برای همیشه بسته شد
به قول مامانم اگه یه بار جواب بدی تموم میشه .......................
نمایش نسخه قابل چاپ
یه سری مادرشوهرم به من گفت که همسرم فلان کاری کرده و کلی تعریف و یه ساعت داد سخن
منم بهش گفتم پسرشماس دیگه اگه پسر من کاری کرد به من شکایت کنید و این پرونده برای همیشه بسته شد
به قول مامانم اگه یه بار جواب بدی تموم میشه .......................
از این برنامه ها تو اکثر خانواده های تازه پیدا میشه. بهترین کار اینه که رابطتون و. کنترل کتید تا حدی که با شوهرتون سرش تفاهم داشته باشید یا اگرم نه که ایشون ناراضی نباشن.
به نظرم بهتر اینه که ازشون تا میتونی فاصله بگیری و هراز چندگاهی در حد چند ساعت فقط برای اینکه حرفی پیش نیاد سری بهشون بزنید.
من دقیقامشکلم برعکس شماست و از اینکه هر روز خدا به شوهرم میگن از سر کار که آمدید شام بیاید خونه ما خسته شدم و شوهرم هم اینقدر فهم ندارد که بگه هر وقت خودمون خواستیم میایم و سر میزنیم.
ما از 7 روز هفته حداقل 5روزش را اونجاییم و بعد از 5 سال زندگی اصلا چیزی به اسم زندگی مشترک نداریم زندگی مشترکمون با خانواده شوهرم مشترک شده
الان یه مدته سر مساله ای که پیش اومد و بهم خیلی بی احترامی کردن یه ماهی میشه که نرفتم خونشون ، خیلی خوشحالم از این موضوع ولی متاسفانه شوهرم انگار نه انگار که به زنش بی احترامی کردن در حالی که هیچ گناهی نکرده بودم تمام روزهای تعطیل من را تو خونه تنها میزاره و میره پیش مادرش و خواهراش
دارم از این رفتارش دیونه میشم مخصوصا اینکه خانواه ام هم اینجا نیستن که من هم برم خونه اونا و تو این شهر هیچ کسی را ندارم
از اینکه شوهرم اینقدر بی غیرته و همیشه اونا را به در هر شرایطی به من ترجیح میده خسته شدم ...
منم دقیقا مثل شمام.روزای تعطیل میره پیش خانوادش .تازه پسرم رو هم با خودش میبره.خدا بهشون انصاف بده:47::47: