-
سلام به همه
امروز مادرم به عموها و داییم قضیه رو گفت. قرار بود من برم دادخواست بدم. عموم گفت بگو خودش بره دادخواست بده. منم گفتم مهریه نمی خوام ولی نم یدونم چرا گفت بگو خودش اینکارو کنه. منم گفتم باشه. ولی نامزدم تا فهمید گفت من نمی رم. گفت اگر اینجوریه پس میخوامت. بعد برادرم بهش زنگ زد بهش گفت خواهرمو بدبخت کردی دست از بچه بازیت بردار بیا برو دادخواست بده خودت. ...
عصری بهش پیام دادم که بره دادخواست بده و کشش نده. اومد تلگرام. خیلی حرف زدیم. گفت مادرت چند شب پیش گفته بریم بیرون حرف بزنیم. منم رفتم. گفته نامزدتو میخوای تو دلت هست یا نه. منم گفتم کاش میشد مساله مون حل بشه. ولی مادرت گفت این زندگی دیگه زندگی نمیشه. من خسته شدم از این قضیه اگر به دلت نیست جدا بشید. دیشب ظاهرا بهش زنگ زده گفته یا خودت بهشو بگو. یعنی نامزدم به من بگه. یا خودم می گم. نامزدم هم مثلا خودش گفته. من دیدم اولش گفت بیا بمونیم زندگی کنیم بعد حرفشو عوض کرد.
امروز احساساتی شده بود می گفت من باورم نمیشه تو منو نخوای. بگو منو نمیخوای.. منم گفتم میخواستمت دیدم خواستنم و احساسم ارزشی برات نداره دیگه حسم رفته. برام دعا کنید. نم یدونم چی میخواد بشه. این زندگی. راه برگشت که دیگه فکر نکنم باشه. نه برای اون نه من.
-
سلام
چقدر این رفتارا و حرکات و حرفا برام اشناست. نامزد شما هنوز مطمئن نیست به جدایی. اما شما چی؟؟ مطمئنی دیگه نمیخوای ادامه بدی؟؟ مطمئنی دیگه راه دیگه ای وجود نداره؟؟؟ مطمئنی همه تلاشتو کردی؟؟؟ اگر به این اطمینان رسیدی اقدام کن که بعدش پشیمونی و عذاب وجدان نیاد سراغت و همش خودتو مقصر ندونی که چرا بیشتر تلاش نکردم. جدایی پروسه دردناکی هست. تا بخوای مثل قبل شی طول میکشه
-
نامزدم انگار دو دل شده. دیشب پیام داده که فرزانه تو پشیمون نشدی از جدایی؟ نوشته: اونایی که از خودمون کم تجربه تر و کم سن و سال هستند از ما بهترن ما با این سن اشتباه کردیم از همون اول همه چی بینمون رو به خانواده ها گفتیمو .. واقعا نمی دونم چکار کنم. البته راه برگشتی هم نیست دیگه. خودمم بخوام خانوادم دیگه نمیذارن. از خواستن اونم مطمین نیستم. نمی دونم از عکس العمل خانوادشه. چون نمیخواد دادخواست بده هست. یا از بعدش ترسیده. خانوادش شدیدا مخالف جدایی ما هستن. خیلی اذیتش می کنن. منم می دونم تا حالا تو دلش نبودم. دوستم نداشته. حرفشو خیلی عوض می کنه. نمی دونم چکار باید کنم.
دوست گرامی جناب زانکو پیش مشاور هم رفتیم. با یکی دو مشاور هم تلفنی صحبت کردیم. اونا می گن بر اساس احساس فعلی تون تصمیم بگیرید. می گن بعد عروسی چیزی عوض نمیشه. در واقع یه چیز نسیه هست که عروسی کنید ببینید حستون عوض میشه یا نه. خودم خیلی دوسش داشتم. ولی چه فایده یه طرفه بود. منم دیدم اون حسی نداره حس من رفت. حالا دو دل شده. ولی 99 درصد بخاطر شرایطش هست نه دوست داشتن من.
-
سلام
من از حرفاتون حس میکنم همسرتون رو دوست دارید
همسرتونم که گفته دوست نداره جدا شید
دوست عزیز هیچوقت فکر نکنید اون چیزی که برداشت میکنید صددرصد درسته
اصلا بر چه اساسی میگید همسرتون دوستون نداره و حرفاش تظاهره؟
یکم خوشبین باشید
گذشت کنید و اجازه ندید خانواده و دیگران تصمیم گیرنده باشن
به همسرتون فرصت بدید خودشو ثابت کنه
این حرفارو طبق زندگی خودم زدم چون شرایطمون مثل همه و همسرم مثل شما فکر میکنه
الکی زندگیتون رو از هم نپاشید...
-
والله دوست عزیز من که می دونم دوسش داشتم خودم. ولی یکطرفه بود. همه هچی به ظاهر آروم بود ولی یهو میدیدی سرد شده رفتاراش. وقتی می گفتم انتظاراتت چیه. می گفت گفتنش چه فایده وقتی می دونم فایده نداره. منم میدیدم سرده. می گفتم خب جدا شیم. من زندگی بدون عشق رو نمی خوام. الان که گذاشته به اینجا کشیده همه فهمیدم ما داریم جدا میشیم. زشت شدیم. الان میگه من فلان انتظارو داشتم تو هیچ وقت انجامش ندادی. انتظارش سخت م نبوده. میخواسته من بیشتر مطیعش باشم. اتفاقا برای خودمم خوشایند بوده. ولی من نمی دونستم. اطلاع نداشتم. اونم نم یگفت. الان متاسفانه راه برگشتی نیست. نمی دونم اگر مثلا من مطیعش بشم دوستم خواهد داشت یا نه این بهانه بوده. دیگه وقتی هم برای درست کردنش نیست. دیگه خانوادم اونو نمی پذیرن. خودمم از ادامه دادن رابطه می ترسم. چون فکر کنم یکطرفه از طرف خودم فقط حسی د رکار باشه.
-
آیا ممکنه یه رابطه که بدون علاقه ایجاد شده بعدا موفق باشه؟ موندن ریسک نیست؟ الان خیلی اصرار میکنه بمونیم. رفتارمونو درست کنیم. خیلی ناراحته.
-
سلام فرزانه جون
من اولین بار برات می نویسم
از تجربم میگم
هیچ وقت تا خودت مطمئن نشدی که زندگیت به انتها رسیده ، با خانوادت مطح نکن
من مشکلاتی توی زندگیم پیش اومد که با خانواده همسرم راحت تر بودم و باهاشون مطرح کردم اما به خانواده خودم چیزی نگفتم
الان مشکل شما این هست که از ی طرف همه رو مطلع کردی و از طرف دیگه خودت هم شک داری میخای بمونی یا بری
خب دختر خوب اگه الان کسی نمیدونست که راحت تر به همسرت ی شانس مجدد میدادی
به نظر من این تلگرام و اس مس بازی بزار کنار
شوهرت رو ببر ی جا و درست وحسابی باهاش حرف بزن
ببین به نتیجه میرسی
راست و حسینی بهش بگو که الان همه چی هم میتونه تموم بشه و هم میتونه شروع بشه ، تو نظرت چیه ؟ من قیافم همینه ، ظاهرم همینه ،خانوادمم همینند
بهش بگو اگه میخای بسازی زندگی بگو اگه تردید داری بزار بریم دنبال زندگی خودمون
-
سلام به همه دوستان. و تشکر بابت توجه تون.
نامزدم هر چه اصرار کرد که با هم بمونیم و هر دو خودمونو تغییر بدیم من ترسیدم و قبول نکردم. بهش گفتم برو دادخواستو ببر دادگاه. چهار روز خبری ازش نبود. تا دیشب پیام داد. گفت دادخواستو به وکیلم گفته اونم برده دادگاه. امروز هم بقیه مراحلش. من براش نوشتم که تو زندگی بعدیت فلان باش. اونم نوشته تو هم هر انتظاری از شوهرت داری اول خودت رعایتشون کن. به خودتم بگو اینا رو. من گفتم به خودمم خیلی چیزا رو گفتم. ما هر دو بی نهایت اشتباه کردیم. یه مشکل ساده رو اونقدر دور خودمون پیچیدیم که شد یه کلاف و زندگی مونو خراب کرد. بعد اومده نوشته دیگه باید فکر کنیم که بهترین تصمیم رو گرفتیم. من که دیگه اما و اگر و پشیمونی ندارم. الانم بقیه مراحلو انجام دادم امروز. من عصری هر کار کردم خوابم نمی برد با اینکه خیلی کمبود خواب داشتم. براش پیام گذاشتم که حالم خیلی بده و ... کاش دوست نداشتم. واقعا هم حالم خیلی بد بود. شب با دوستم تلفنی صحبت می کردم. اونم تو عقد طلاق گرفته. بعد سال با یکی دیگه ازدواج کرد. الان زندگی خیلی خوبی داره. ولی خیلی بهم تاکید کرد که هر جور شده درستش کنم و برم زندگی مو ادامه بدم. گفت تازه اول سختی هاته. گفت پیام بده به شوهرت بگو من دوست دارم نمی خوام ازت جدا بشم. ولی من نم یدونم کارم درسته یا نه. نم یدونم چکار کنم.
-
فرزانه خانوم بهترین کار اینکه شما 1 جلسه باایشون مستقیم و رودرو صحبت کنید و ببینید واقعا حرف دلشون چیه؟
واقعا علاقه و کششی به شما ندارن یا بخاطر مسائل پیش اومده جذابیت و کشش از بین رفته
از چشما و حرکاتشون میشه راحت فهمید حرفشون رو ازته دلشون میزن یا نه؟ واقعا به شما علاقه دارن یا بخاطر نامزدی و عقد و خانوادشون و وجهه اجتماعی و حرف مردم اسرار به ادامه داشتن؟
این خیلی مهمه
صادقانه وشفاف و منطقی باهاشون صحبت کنید بگید مردو مردونه بگم مشکل کجاست؟
که بتونید تصمیم درست و منطقی رو بگیرید
برای طلاق هیچ وقت دیر نمیشه ( ضمنا تبعات طلاق گرفتن یا ادامه دادن همش به عهده خودتونه و اگه ادامه بدید یا طلاق بگیرید پدر و مادر و هیچ کسی نمیاد برای شما شوهر و همدم بشه یا بلعکس یا تبعاتش رو بعهده بگیره )
توکل بخدا ، یا حق
-
سلام..
من از همون روز اول هم بهتون گفتم انقد زود نرین سراغه طلاق و انقد حرفشو نزنید.. ولی شما قبح طلاقو شکستین و حتی پیش خونواده هاتونم حرفشو زدین .. و الان هم اصلا نمیدونید واسه چی جدا میشید و یا اصلا برا چی ازدواج کردین
چهار روز بعد طلاق هم دو تانون پشیمون میشید ..
نمیدونم خونواده هاتون چرا هیچ کاری نکردن راحت شمارو سوق دادن سمت طلاق