-
مرا ياري كنيد
--------------------------------------------------------------------------------
سلام
باتشكر ازهمه عزيزاني كه منو با حرفهاي زيباوارزشمند راهنمايي نمودند بنده شاغل هستم ودر شهري دور از اقوام يعني چند خواهر متاهل بيشتر ندارم كه هركدام درگيرزندگي خودشان هستند حرفهاي بسيار متني زده ايد ممنونم ازراهنمايي دلسوزانه شما عزيزان ولي دخترم با اينكه سني ندارد ولي بسيار خود نگه دار است وبشتر وقتها درمورد پدر بامن حرف ميزند از رفتارهاي بد او ميگويد در اخر ميگه وقتي دوستانم در موردپدرشون حرف ميزنند دلم مخواهد باباي خوبي داشتم كه منم به وجود او افتخار ميكردم ويا گاهي ميگه كه من مطمنم يه روز ميايد وبه التماس ميفته ولي او بچه است نمي داند پدرش اورا به هوسهاي نابجايش فروخته .من چه كنم تافرزندم ارامش بيشتري پيدا كند او را به كلاس ورزش بردهام خودم هم ميروم
-
RE: مرا ياري كنيد
-
RE: مرا ياري كنيد
عزیزم به تالار خوش آمدی .
میشه در مورد زندگیت کمی بیشتر توضییح بدهی ؟ شما از همسرتون جدا شده اید ؟
-
RE: مرا ياري كنيد
دوست عزیز بیشتر از شوهرتون بگید. مگه چطوری با دخترتون برخورد می کنه؟
-
RE: مرا ياري كنيد
من چند مورد واقعی عرض میکنم شاید بدرد شما خورد:
1-خانمی در حدود 20 سالگی با یک بچه 3 ساله طلاق گرفت وشوهرش از ایران رفت آن خانم ابتدا کمی مضطرب و پریشان بود ولی کم کم با مدیریت وکمک گرفتن از خانواده و دوستان اکنون در حدود 45 سالگی دارای لیسانس وزندگی مرفه است و فرزندش ازدواج کرده ودارای فرزند است و مشگلی در زندگی ندارد.
2- خانمی در سن 35 سالگی شوهرش را بر اثر بیماری از دست داد اکنون بعد از حدود 15 سال یک زندگی مناسب و مرفه دارد .
و... بیشتر این افراد رمز موفقیتشان در توکل به خدا ،داشتن برنامه درست با کمک خانواده ودوستان ، اجرا ومدیریت صحیح در طول زندگی است و کاملا" واقعی مطلب را عرض میکنم
-
RE: مرا ياري كنيد
سلام
حدود 10 -11 ماهه جدا شديم بايد بگم كه تو شهري قريب هستم كه همكارانم اصلأ در جريان زندگي من نيستند نمي خواهم بدانند و خانواده هم من متاسفانه كسي را ندارم جز چند تا خواهر كه هر كدام به نوعي گرفتار زندگي خود هستند .شهر قريب را شوهرم دوست داشت وبراي من بدون اينكه بدانم انتقالي گرفت بعد باورم نشد تا اعلام كه شد ديگه كاري نمي شد كرد حالا كه خودش رفت به شهر ديگه وما را تنها گذاشت اوايل خيلي مي ترسيدم يابا قرص خواب اور مي خوابيدم و يا دخترم كه مي خوابيد ساعت ها گريه مي كردم حالا به لطف خدا وكمك شما وعزيزان بسيار بهتر شدم