آبی بیکرانم . فرشته مهربان میشه وقت کردین این سوالم جواب بدین؟
سلام فرشته مهربان
تایپیک من قفل شد نتونستم جواب این سوالام بگیرم مدتیه درگیر بودم نمیتونستم بیام تایپیک جدید بزنم
(درابتدا باید بگم شما خیلی خود را درگیر ذهنیات کرده ای تا واقعیت ، و این آسیب زا هست .... بهتره خود را مواجه با واقعیت کنی یعنی هم طوری رفتار کنی که اگر ایشون واقعاً شما را به عنوان یک گزینه مد نظر دارد بتواند با جرأتمندی مطرح کند و ترس نداشته باشد هم شما اقداماتی داشته باشید که متوجه شوید واقعیت نظر ایشون چیست ....)این قسمت قرمز رنگ تا اخرش بیشتر برام توضیح بدین مثلا چیکار باید میکردم؟
ولی الان دیگه از نظر روحی خیلی بهم فشار اومده وخسته ام همچنان در بلاتکلیفی موندم
من هر جوری رفتار کردم نتونستم نیت واقعی این ادم بفهمم خودش هم که هیچ حرف یا عکس العملی نشون نداده تا حالا
فقط همچنان توجه میکنه وگه گاهی پیام میده وزنگ میزنه وپیگیر مسائل وکار من هست
ولی من خیلی خسته ام مدتیه فکر میکنم دچار افسردگی شدم وزیاد گریه میکنم هر چی هم به خدا التماس میکنم نمیدونم چرا منو از این بلاتکلیفی در نمیاره از بس حالم بده که دوستام اصرار دارن برم پیش مشاور ولی الان از نظر مالی اصلا برام مقدور نیست
نمیدونم چی به صلاحمه؟
مدتی خودم گم وگور میکنم میبینی خودش پیداش میشه زنگ میزنه یا پیام میده حال احوالی
از احساسش مطمئنم که حسی داره ولی چرا تردید داره نمیدونم چطور میتونم بفهمم؟
میدونم که از احساس من نسبت به خودش هم خبر داره پس این تردیدا چیه؟ اگه ترسه ترس برای چی؟
خوب باید شانسش امتحان میکرد یا نه الان که میدونه منم تمایل دارم یه جوری حس میکنم با دست پس میزنه با پا پیش من چه جایگاهی توی زندگی این ادم دارم نمیدونم
ولی با همه این شک ها وتردیدها ودودلیها امروز تصمیم گرفتم کلا ارتباط قط کنم قرار عصر برم پیشش تمام کارهام بیارم نمیخوام هیچ اثری از من جلوی چشمش باشه وخیالش راحت باشه بلاخره به بهانه کارام میتونه منو ببینیه
و لی میخوام دیگه نرم سراغش فقط نمیدونم اگه سوال کرد چرا ؟ چی جوابش بدم؟ چند وقت پیش یه وسیله ای که همیشه از خودش تهیه میکردم رفتم از جای دیگه گرفتم فهمید بهش برخورد
حالا فکر کن کلا کارم ازش جدا کنم ودیگه اصلا نرم ضایع نمیشه ؟ چی بگم دلیلیش؟اگه بفهمه به خاطر احساسم بوده خیلی بد میشه که مطمئنم میفهمه