نمایش نسخه قابل چاپ
سلام. من یه دختر 28 ساله هستم و یه خواستگار دارم که دو سه سال بزرگتر از من هست. مشکل من اینه که هم من و هم ایشون فرزند آخر خانواده هستیم. من قبل از این آقا نامزدی داشتم که اون هم فرزند اخر بود و به مشکل برخوردیم به همین دلیل من می ترسم. چند جا هم مطلب خوندم که ازدواج فرزند آخر با هم توصیه نشده. میشه راهنمائیم کنین؟:shy:
سلام عزیزم
همسر منم فرزند اخره .. خودمم فرزند اخر هستم ... ما مشکلی با هم نداریم خدا روشکر ... میشه بگین چه مشکلی داره؟ مطلب علمی هست اگه علمیه برای ما هم قرار بدین مطالعه کنیم ... مرسی
اینا حرفه ... مهم شخصیت ادمه ... مثلا خودم با اینکه ته تغاری ام ولی اصلا لوس نیستم بالعکس یه دختر خود ساخته ام که معمولا ازین لحاظ هم مورد تحسین دیگران قرار میگیرم ... لطفا بیشتر توضیح بدین
ایشون اینطوری که خودش میگه آدم خودساخته ایه اما من هنوز شناخت زیادی ندارم ازش. ترس دارم چون نامزدم خیلی به مادرش وابسته بود و کلا انگار هنوز بزرگ نشده بود. من خودم آدم لوسی نیستم اما حساس و زودرنجم. دوران بچگی لوس بودم اما از دوران راهنمایی سعی کردم رو پای خودم وایسم اما هنوزم مشکلات زود منو کلافه می کنه و کم تحملم. اما اون میگه خیلی آروم و صبوره.
یه مسئله دیگه هم اینه که من یه خواهر بزرگتر از خودم دارم که ازدواج نکرده و از وقتی شنیده یه طور بدی برخورد میکنه. مثلا یه نفر این آقا رو معرفی کرده که یه مدت زمان خاصی باهم مشکل داشتیم. فامیله. شاید بره این ور اون ور بعدا بگه. خواهرم میگه حالا این ور اون ور میشینه میگه من واسه فلانی شوهر پیدا کردم. انگار با یکی که دعواش شده بود پشت سرش همینا رو گفته. من تا حالا هر کسی که بهم معرفی کردن نرفتم ببینم چون از این مدل خواستگاری خوشم نمی اومد. معمولا اون آقایون خودشون منو می دیدین و پیش قدم میشدن. اما این آقا شرایط و خانواده ش خوبه گفتم بد نیست ببینمش و آشنا بشم. من دلم نمیخواد پس فردا اون فامیلمون بگه اون واسه من شوهر پیدا کرده. در صورتیکه من اول گفتم نه اما خیلی اصرار کرد و بعد که با پسره حرف زدم دیدم خیلی پسر متینیه :47:
کسی نیست؟؟؟؟