حالم خوب نیست ازخودم متنفرم ازتحقیرهای شوهرم خسته شدم
سلام
من اینجایه تاپیک دیگه ام دارم اما به نتیجه نرسیده خیلی کم دوستان پست میذارن ازتون خواهش میکنم راهنماییم کنیدحالم خیلی بده
ازخودم متنفرم انگارکه ارامش ازمن فراریه 6ماه بودکه خیلی همه چی خوب شده بودزندگیمون اروم بوداماهمه چی بهم ریخت ازیه بحث کوچیک بامادرشوهرم شروع شد بعدازاون ادامه داره بحث های ما ویه روزدرمیون داریم بحث میکنیم
شوهرم وقتی عصبانی میشه خیلی بددهنی میکنه علت حس تنفری که بخودم دارم هم تحقیرهای شوهرمه من ازش خواستم بیادخواستگاریم و4ساله که توهردعوا اینوازش میشنوم که توخودتوبه من قالب کردی من اگه مردبودم تورو نمیگرفتم همش بخودم لعنت ونفرین میفرستم که عاشقش شدم وازش چنین چیزی خواستم
همش محل زندگیمو توسرم میزنه میگه توبچه فلان جایی درصورتیکه محل زندگی خودشون یه کم بالاترازمحل ماست اینقدربهم گفته که من هفته پیش بهش گفتم تومیدونستی من بچه کجاهستم امااگه فکرمیکنی من درشان شمانیستم برو سراغ یکی هم طرازخودتون درکمال پررویی گفت معلومه که میرم شک نکن که میرم
خسته شدم
خیلی بهم توهین وبی احترامی میکنه ازخودم بدم میاد انگارهیچ غروری ندارم به قیمت تحقیروتوهین موندم سراین خونه وزندگی دیروزظهرهرچی خواست بهم گفت منوخردکرد منو زیر حرفاش له کرد
بعدشب اومده دستامو میبوسه میگه ببخشیدحرفای بدی بهت زدم چطوری ببخشمش اخه؟همین چهارشنبه گذشته ام کلی حرف بارم کردبعدشب اومدبوسه بارونم کردو بازگفت ببخشید حرفای زشت بهت زدم چکارکنم تامنوببخشی امابه فاصله 3روز باز همون توهین هاوتحقیرهارو تکرارکرد
ازخودم متنفرم فکرمیکنم هیچ ارزشی ندارم هیچ خصلت خوبی ندارم ارزومه بمیرم به گذشته که فکرمیکنم میبینم خیلی توهین شده بهم خیلی تحقیرشدم وخودمومقصرمیدونم من چه چیزی تورفتارم دارم که باعث میشم اینقدربهم بی احترامی بشه؟ازخودم متنفرم