رفتار های دختر عمه ام منو اذیت میکنه!!! (جلب توجه همسرم)

سلام به دوستان عزیز من 2.5 هست که ازدواج کردم .شوهر من یه آدم مذهبی و با تحصیلاتی هست که از نظر اخلاقی در خانواده ی ما چهره ی موجه ای پیدا کرده مشکل من اینه که جدیدا احساس میکنم دختر عمه ام (متاهل هست) برای شوهر من جلب توجه میکنه.اون توی رفتار هاش به شوهرم خیلی توجه میکنه.و چون از نظر مذهبی پایینه با حجاب بد جلوی شوهر من ظاهر میشه البته ایشون با شوهرشون به خونه ی ما میان.مثلا چند مدت پیش که اومده بودن خونه ی ما شوهر من روزه بود اونها ناهار خورده بودند موقع اذان تلفن زنگ زد داشتم صحبت میکردم دیدم دختر عمه ام داره برای شوهرم غذا میکشه سریع تلفن رو قطع کردم بهش میگم خودم میکشم نمیذاره به زور بشقاب رو ازش گرفتم بعد با اینکه نیازی نبود کمک کنه بازم سیب میذاره توی بشقاب میاره! آخه با سیب شوهرم افطار میکنه.
دوباره توی ماشین شوهرم و شوهرش جلو نشسته بودن ما عقب .از پارکینگ که داشتیم می آمدیم بیرون شوهرم داشت دنبال کارت پارکینگ میگشت دختر عمه ام یه دفعه برگشت گفت توی جیب کتتون هست .یه دفعه همه سکوت کردیم.آخه ما داشتیم با هم حرف میزدیم.از توجه ای که داشت تعجب کردم!!!!!و.......
امروز هم خونه نبودیم زنگ زده به گوشی شوهرم بعد از احوال پرسی با من صحبت میکنه.میگم چرا به گوشی خودم زنگ نزدی میگه گوشیت اشغال بوده ؟!در صورتی که کنار شوهرم بودم و گوشیم مشغول نبود.
خلاصه رفتاراش خیلی مشکوکه و منم حساس شدم و متاسفانه شوهرم هم فهمیده که من حساس شدم گرچه این چیزها رو من دارم به شما فقط میگم.
کمکم کنید بهترین رفتار چیه توی این وضعیت؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

دختر عمه ام دختر جذابیه و قبل از ازدواج با شوهرش دوست بوده.بعد با پیگیری های شدید ،بالاخره شوهرش با دختر عمه ی من ازدواج میکنه.دختر عمه ام از شوهرش سرتره.

دوست عزیز:72:

با توجه به اینکه دختر عمه تون متاهل هست لطفاً سعی کنید

1- رفت و آمدتان را با ایشان و همسرشان تا حد امکان کم کنید.

2- حتما در رفت و آمد های خانوادگی طوری شرکت کنید که همسر ایشان حتماً حضور داشته باشند.

3- به هیچ وجه کاری نکنید که شوهر شما و یا دختر عمه تان متوجه این حساسیتها بشوند.

4- بدنبال دوستان و روابط جدید برای خودتان و همسرتان باشید.

5- سر خود را حسابی با کار و فعالیت مشغول کنید که حساسیتهای زیاد کار دست زندگیتان ندهد.

موفق باشید.:72:

دختر عمه ام سیده هست و دختر شهید برای همین هم من و شوهرم به جز فامیلی وقتی میان خونمون بهشون احترام میذاریم.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

سنجاب عزیز :302:متاسفانه شوهر من متوجه ی حساسیت من شده

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بوی خاک

سلام به دوستان عزیز من 2.5 هست که ازدواج کردم .شوهر من یه آدم مذهبی و با تحصیلاتی هست که از نظر اخلاقی در خانواده ی ما چهره ی موجه ای پیدا کرده مشکل من اینه که جدیدا احساس میکنم دختر عمه ام (متاهل هست) برای شوهر من جلب توجه میکنه.اون توی رفتار هاش به شوهرم خیلی توجه میکنه.و چون از نظر مذهبی پایینه با حجاب بد جلوی شوهر من ظاهر میشه البته ایشون با شوهرشون به خونه ی ما میان.مثلا چند مدت پیش که اومده بودن خونه ی ما شوهر من روزه بود اونها ناهار خورده بودند موقع اذان تلفن زنگ زد داشتم صحبت میکردم دیدم دختر عمه ام داره برای شوهرم غذا میکشه سریع تلفن رو قطع کردم بهش میگم خودم میکشم نمیذاره به زور بشقاب رو ازش گرفتم بعد با اینکه نیازی نبود کمک کنه بازم سیب میذاره توی بشقاب میاره! آخه با سیب شوهرم افطار میکنه.
دوباره توی ماشین شوهرم و شوهرش جلو نشسته بودن ما عقب .از پارکینگ که داشتیم می آمدیم بیرون شوهرم داشت دنبال کارت پارکینگ میگشت دختر عمه ام یه دفعه برگشت گفت توی جیب کتتون هست .یه دفعه همه سکوت کردیم.آخه ما داشتیم با هم حرف میزدیم.از توجه ای که داشت تعجب کردم!!!!!و.......
امروز هم خونه نبودیم زنگ زده به گوشی شوهرم بعد از احوال پرسی با من صحبت میکنه.میگم چرا به گوشی خودم زنگ نزدی میگه گوشیت اشغال بوده ؟!در صورتی که کنار شوهرم بودم و گوشیم مشغول نبود.
خلاصه رفتاراش خیلی مشکوکه و منم حساس شدم و متاسفانه شوهرم هم فهمیده که من حساس شدم گرچه این چیزها رو من دارم به شما فقط میگم.
کمکم کنید بهترین رفتار چیه توی این وضعیت؟

---

سلام :72:
بوی خاک نمی دونم حدسیاتت و احساست چقدر درسته ..
شاید ایشون واقعا به خاطر احترامی که برای همسر شما قائله این رفتار رو داره
شاید اون روز فقط حواسش به کارت پارکینگ بوده نه به همسر شما....
شاید واقعا گوشی شما بوق اشغال زده..پیش می اد دیگه..
البته خوب ایشون دختر عمه شماست و شما شناخت زیادی روش داری ...ولی نمیشه از رو این مثالهایی که زدی در مورد رفتار های ایشون قضاوت کرد ...

اگر حساسیت پیدا کردی رو اون ،ابهتره رابطتون رو باهاشون کمتر کنی دختر عمه که خیلی نزدیک نیست که بگی نمی شه

از این به بعد باید چطور باشم همین امروز دختر عمه ام زنگ زده دوباره میخواد بیادد خونمون .من که نمیتونم بگم نیاد این چهارمین باره که دارن میان خونمون ما یه دفعه بیشتر نرفتیم.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

من رابطم رو قطع کردم ولی همش زنگ میزنه میگه میخوایم بیایم خونتون

سلام عزیزم.
یه مورد این چنین دیدم.
بهترین روش اینه که همچنان که تا الان روابط رو کم کردی ، ادامه بدی .
رفتار جرات مدارانه داشته باش.(جست و جو بالای صفحه هست، سرچ کن برات میاره)
درسته که شوهرت فهمیده اما یه مدت که دوباره پیشش حساسیت نشون ندی ؛ تدریجا فراموش میکنه .
ده بار هم که اونا اومدن بازم نرو . جواب پیامک های متنی رو نده و اگه پیامک داد و سوالی پرسید، سرد جوابشو بده.
رک باش و وقتی مثلا برای شوهرت غذا کشید ،تو چشاش نگاه کن و بگو : متشکرم عزیزم اما دوست دارم فقط خودم از همسرم پذیرایی کنم .
(این حق توئه)
به خدا توکل کن :72:

سلام .
نکنه یه وقت اشتباه کنید.
بعضی اوقات ادم رو یه سری اشخاص حساس میشه وچون خودش زیادی به اون ادما توجه میکنه وگاهی خودشو "شاید "پا یینتر ازاون ببینه کم کم فکر میکنه اطرافیا ن هم همین نظر رو دارن .
من خودم زخم خورده این مشکلم.
همسرم از بچگی با یکی از اقوامشون با اینکه ظاهرا دوست بود ولی ته دلش روش حساس بود.وهمین حسش به زندگی مشترکمون رسید و طوری شد که فکر کرد من به اون طرف توجه دارم واینقدر این فکر رو تو ذهنش پروروند که دیگه فکر میکرد من با اون ادم رابطه برقرار کردم و.......
زندگیم داشت میپاشید همین یه حساسیت کوچیک کم کم تبدیل شد به شک .شکی که ریشه های زندگیمو سست کرد .
حسی که شد یه بیماری ودرمان شدنش خیلی زمان برد .........
نه تنها خودشو عذاب داد بلکه 2سال از بهترین سالای منو گرفت درسته در ظاهر منم که روسفیدم ولی دلم هیچ وقت باهاش صاف نشد همیشه یه گوشه قلبم میسوزه.
نمیگم حتما اشتباه میکنید ولی خوب فکر کنید وحتی الامکان یه مدت با اونا رابطتونو کم کنید نگذارید هر روز این حس رشد کنه وبه جایی برسه که حرمتارو بشکنه.....
ابته این نظر منه شاید درست نباشه :72::72:

سلام بوی خاک عزیز

به همدردی خوش آمدی ، چه اسم زیبایی انتخاب کردی...آفرین

معلومه از نام کاربریت که آدم بسیار حساس با طبع لطیفی هستی .عزیزم من با نازنین1 و هیام عزیز بسیار موافقم. مطمئنی شما زیاد حساس نشدی به قضیه؟

آخه ذهن شما داره پیش خودش این فکر رو پرورش میده که اون دختر چون کم حجابه و از شوهرش هم سره نتیجتا

داره به همسر شما توجه بیش از حد نشون میده. اما آیا واقعا اینطوره؟

آیا شما آدم بدبین یا شکاکی نیستین و مورد مشابهی در زندگیتون وجود داشته که بی دلیل رو چیزی حساس بشین؟

آخه پسر عموی من خانومش خیلی روش حساسه. من پسر عموم مثل برادر میمونه واسم. اوایل که منو نمیشناخت

به شدت روی من حساس بود و من متوجه شدم و بسیار هم ناراحت از فکرش چون من هم حجابم خوب بود هم

بسیار زیاد حریم ها رو رعایت می کنم و زیاد با آقایون شوخی نمی کنم اما سعی کردم با پسر عموم فقط

یک سلام و علیک داشته باشم تا حساسیتش کم بشه و خدا رو شکر الان که زنش من رو می شناسه دیگه بهم

حساس نیست اما یک مدت پسر عموم به هر دختری سلام می کرد (بیچاره خیلی هم سنگین و موقره) چنان

برخوردی می کرد که هم پسر عموم کلافه شده بود هم دخترای فامیل موذب بودن بهش حتی سلام کنن. چه

برسه به حرف و اینا. تازه همه دختران فامیل ما محجبه هستن.

میخوام بدونی شک و وسواس فکری آفت زندگیه و ریشه اعتماد رو می سوزونه تو زندگی مشترک.

آیا شما در گذشته دختر عمت رو به نوعی رقیب خودت نمیدونستی و باهاش رقابت نا محسوس در قلبت نداشتی

قبل ازدواج؟

به این سوالات جواب بده تا بیشتر راهنماییت کنیم گلم

:72:

عزیزم روی اعتماد به نفس خودت خیلی کار کن :43:

بهار شادی عزیز در مورد رابطم با دختر عمه ام فقط موقعی که مجرد بودم وقتی زیاد درس میخوندم مثلا موقع امتحانا یه جوری جلوه میکرد انگار من خیلی بیش از حد میخونم و چرا این قدر میخونی خلاصه اینکه مثلا من خنگم ...که منم اهمیت نمیدادم.من خیلی با هاشون صمیمی نبودم چون اون متاهل بود منم مجرد دنبال درس بودم .از نظر مذهبی هم با هم خیلی جور نبودیم.به نظرم معمولی بود به جز اون مورد.

عزیزم با نظر بهار شادی موافقم. شاید حساست داری رو رفتاراش اما احتمال این که اون خانم رفتاراش ممکنه درست نباشه هم هست. به هر حال با توضیحاتی که دادی و شناختی که تعریف کردی معلومه .
بررسی کن که ایا دیگران هم چنین نظری در موردش دارن یا نه ؟ به رفتاراش با سایر اقایون هم توجه کن . کمی بیشتر دقیق شو.

راستی شوهرت چه نظری در مورد رفتارای ایشون داره؟

سلام من امروز راجع به این مورد با شوهرم خیلی بد دعوا کردیم . آخه حرف من اینه که دوست ندارم با کسایی که حجابشون بد هست ارتباط داشته باشیم همین طور که شوهرم اگه من با اینکه حجاب کاملی دارم (چادر)روی من خیلی حساس هست و از من انتظاراتی داره مثلا اگه کلاس زبان مرد و زن قاطی باشن راضی نیست من برم من هم به نوبه ی خودم همین ازش انتظار دارم که خودش هم این طوری باشه.البته رعایت میکنه ولی اگه دیگران رعایت نمیکنن ما خودمون رو بکشیم کنار،دقیقا مثل انتظاراتی که خودش از من داره.عصرش رفتم بیرون و به دختر خالم که با این دختر عمه ام رابطه ای زیادی دارند چون هم سن هستند ولی من یه 3-4 سالی از اونا کوچکترم زنگ زدم و حساسیتم رو گفتم و ازش پرسیدم تو که با مریم در ارتباطی مریم با شوهر تو هم همین قدر راحته؟دختر خالم گفت مریم اخلاقش همین طوریه.ولی من خیلی ناراحتم از اینکه اینا همدیگه رو ببینن و دختر خالم بگه بهش که من بهش چی گفتم:302:آخه اون موقع این حرف میپیچه و همه منو محکوم میکنن.جدا از اینکه من خودمم نمیگم که دختر عمه ام حتما قصدی داره میگم رفتاراش جلب توجه میکنه.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

دختر خالم گفت "شاید چون تو مریم رو نمیشناسی این طوری فکر میکنی من بیشتر میشناسمش میدونم اخلاقش همین طوریه".البته بگم اینا از نظر حجابی مثل هم هستن.و رو اون چیزهایی که من بهش مقید هستم اونا خیلی نیستن.خلاصه فک کنم خیلی کار اشتباهی کردم .چی کار کنمممممممممممممممم؟:302::302:

رک بگم کار درستی نکردی.سری که درد نمی کنه رو دستمال بستی.

حالا هم تا دیر نشده به دختر خالت بگو به دختر عمه چیزی نگه و حرفاتو فراموش کنه.
اگر این مساله بیشتر کش داده بشه واقعا مشکل درست میکنه.

سلام.
گلنوش جان درست میگن. سریعا به دختر خاله زنگ بزن و بهش بگو که به دختر عمع چیزی نگن. اگه هم گفت که اون راه حل خودشو داره.:227:

من زخم خورده ی یه اتهام سنگین ازهمین نوعش هستم اتهامی که تاعمردارم اون فردرونمیبخشم وکارشوهم فراموش نمیکنم مواظب باش دل کسی روبه ناحق حتی به حق نشکنی چون گناهش خیلی بزرگه:316:

با دختر خالم صحبت کردم فک کنم توجیهش کردم اونم قول داد که با کسی صحبت نکنه .حالا امشب دختر عمه ام با شوهرش قراره بیان خونه ی ما به نظرتون ازاین به بعد چه کار کنم یا چه رفتاری داشته باشم که به شوهرم بفهمونم دیگه حساسیت ندارم یا بهش نشون ندم که وضع بدتر بشه . ضمن اینکه شاید دوباره دختر عمه ام یه رفتار دیگه ای از خودش نشون بده و درست نباشه.
آخه من با شوهر دختر عمه ام فقط وقتی میان یه سلام میکنم و جواب احوال پرسیشو میدم و اگه سر سفره تشکر کرد جواب تشکرش رو میدم و آخرش یه خداحافظی .نمیدونم شاید چون خودم اینطوری هستم فک میکنم باید دیگران هم اینطوری رفتار کنن

امشب که اومدن خودت باش مثل همیشه طبیعی طبیعی
باید بتونی با این حساسیت ها که از اول خودتو اذیت میکنه مبارزه کنی.

چه عیبی داره برای شوهرت سیب آورده احترام گذاشته و خوش خدمتی کرده.
اگه دختر عمه من خوراکی مورد علاقه شوهرمو بیاره خوشحال میشم چون میفهمم وجودش براش مهمه و بهش احترام میذاره

امشب جوری رفتار نکن که همه شاخ در بیارن ، خصوصا شوهرت. تغییر رفتار ناگهانی شاید زیاد جالب نباشه.
رفتار جرات مدارانه ی خودتو تقویت کن. تو مسئول خوشحالی دیگران نیستی اما خیلی قشنگه که دیگران رو خوشحال کنی ...
با رافتار جرات مدارانه مانع رفتارهای غیر منطقی ایشون شو اما برای تشخیص اینکه کدوم رفتار ایشون منطقی و با اصول اخلاقیتون سازگاره و کدوم رفتارشون غیر منطقی و مخالف با ارزشهاتون ، تلاش کن. زمان بگذار.:300:
قرار نیست همین امشب مشکلات حل بشه.

سلام من باید اعتراف کنم که این حساسیتم نابجا بوده .:( خیلی از دست خودم ناراحتم .ضمن اینکه به یه عذاب وجدان شدیدی هم دچار شدم.نمیدونم چرا این قدر نسبت به شوهرم حساسم.خودم هم احساس میکنم غیر طبیعیه .خدا کنه خدا منو ببخشه که در مورد دختر عمه ام این جور فک کردم .و همین طور بدتر اونجا که به دختر خالم راجع به این موضوع صحبت کردم.حسرت می خورم که کاش به دختر خالم چیزی نمیگفتم.:302:دختر خالم چند تا خواهر داره احتمال داره که به اون ها هم بگه:302:
کاش میتونستم به گذشته برگردم و بعضی کارامو اصلاح کنم:(

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

من باید درک میکردم همه ی آدم ها یه جور فکر نمیکنن و رفتار ی که نشون میدن شاید به خاطر فرهنگی هست که توش بزرگ شدن .و نباید انتظار داشته باشم که اونا مثل من رفتار کنن . و واقعا شرمندم و ناراحت

(((من باید درک میکردم همه ی آدم ها یه جور فکر نمیکنن و رفتار ی که نشون میدن شاید به خاطر فرهنگی هست که توش بزرگ شدن .و نباید انتظار داشته باشم که اونا مثل من رفتار کنن . و واقعا شرمندم و ناراحت))))



:104::104::104: