راهنمایی تو خواستگاری 3(موضوعات جدید+کمی مشکل)
بازم قصد تشکر از تموم دوستان عزیز که در تاپیک های قبلی منو همراهی کردن با نظرات زیباشون دارم و قصد معرفی خودمو برای دوستان جدید
پسری هستم 25 ساله در شرف ازدواج که 1 جلسه خواستگاری رفتم و دیشب دومین جلسه می شد برای رفتن من به خواستگاری که در مورخه 23/03/1392 شکل گرفت
قرار بود به دوستانی که در تاپیک های قبلی بنده منو همراهی کردن و جا داره ار تک تکشون تشکر کنم جزئییاتو شرح بدم
دوستان ما بله ساعت 8.30 بود با استرس کم راهی رفتن شدیم تعداد نفرات ما سه نفر بود خودم و مادر و پدر بنده گذشت زمان ساعت 9رسیدیم و من تا اون موقع کمی استرس داشتم ولی از جلسه اول خیلی کمتر دیگه خلاصه زنگ زدیم و بنده و خانواده با گل و شیرینی وارد منزل شدیم و اونا هم به گرمی به استقبال ما اومدن و گرم احوالپرسی کردند راهی خونه شدیم ولی مادر بنده قبلش گفته بودند به خانوادشون که این قرار ملاقات فقط 2 خانواده یکی خانواده ما و خانواده خودشون تشریف داشته باشند چون قرار صحبت ها خصوصی برپا بشه در خصوص مهریه و اینا که بر خلاف حرف مادر بنده عمو ی اون خانوم در اون مهمونی حضور داشتند عموشون بودند و زن عموشون و 2تا دخترشون که اینجا حرصم در اومد و پی بردم شاید خانواده ای کنجکاوی باشند و اینا اینم یکی از مشکلات جدید نمی دونم بازم من دچار اشتباه شدم و یا خیر
بلاخره پس از 15 دقیقه ای که داشتند احوال پرسی می کردند با پدر و مادر بنده بحث تحصیلات فرزنداشون شد و اینا و منم هم چنان در استرس کمی به سر می بردم که دیدم یهو مادر بنده گفتند اگه اجازه بدین این 2تا جوون برن حرفاشونو بزننو اینا مادر پدرشون گفتند اختیار دارین از اینجا متوجه شدم از بنده خوششون اومده چون اگه نمی اومد به این راحتی فکر نکنم اجازه می دادن به هر حال ما رفتیم تو اتاق خود دختر خانوم ولی اتاق زیبا و مرتب و باسلیقه ای و صورتی و احساساتی داشتن از اونجا فهمیدم که ایشون با سلیقه و اینا هستن و در همون لحظه که داشتم می نشستم این خانوم صندلی و جوری گذاشتند که پای بنده می گیره یه صندلی چنان دردی گرفت که نگو و یکم احساس درد کردم و اینا که دیدم دختر خانوم گفت چیزی شد و یکم اشفتگی تو چهرش دیدم و صداشونم شنیدم منم گفتم نه چیزی نیست راحت باش و اینا ولی پام تا اخر مجلس داشت می ترکید بلاخره شاید صحبتامون با همون پای درد بنده startشد و اینا اول یکم احوالپرسی کردم ایشون نمی دونم همیشه کم صحبتن یا خیر باید پیگیر شم چون بیشتر من داشتم احوالپرسی می کردم و ایشونم فقط جواب می داد ولی در کل از حجب و حیاشون تو 2بار برخوردی که داشتیم خوشم اومد بلاخره اون بیچاره فکر کنم می خواست سوالاتی بپرسه و اینا یه کاغذی رو میزش بود ولی دید بنده دست خالی هستم دیگه حرفی نزد ولی کل حرفای ما منتهی میشد به این که حالتون چطوره و چندتا برادر خواهرین و دامادتون چی کارستو اینا حدود 25 دقیقه گذشت و من گفتم ببخشید من یکم کارم زیاد بود نتونستم معیار هامو بنویسم و بیام در خدمتتون باشم به هر حال انشالله دفعات بعد... ولی من نمی دونم چرا تو اون لحضه اینو گفتم اگه یهو جور در نیاد ضایع میشم که به هر حال من از این خانوم اندکی خوشم اومد ولی بازم 2دل 2دلم نمی دونم چی کار کنم ؟؟؟گذشت حدود 25 دقیقه گفتم بریم تو حال پیش خانواده ها و اینا گفت باشه بریم و من باورتون نمی شه پاهام میلنگید قبل این که بریم گفت اقا محمد ببخشید که باعث شدم پاتون بخوره به صندلی و اینا گفتم نه عزیز این چه حرفیه اخه این باعث شد اگه یکم صندلی و خوب میزاشت مشکل حل بود اینقدرم پام درد نمی گرفت
خلاصه رفتیم اینا اها تو اطاق ایشون من فقط گفتم که شما مایلید برای صحبا مهریه و اینا بین خودمون حل شه؟گفتند مشکلی نیست باشه خلاصه رفتیم پیش خانواده ها و اینا یکم گذشت پس از حال و احوالپرسی از بنده مجلس رسمی شد از ما در مورد چگونگی یرگزاری مراسم و مهریه پرسیدن من هم گفتم که مهریه بین خودمون حل می کنیم اونا هم گفتم باشه و اینا
حالا من موندم با کمی سوال
ابتدا این که من از این خانوم خوشم اومد راستیتش ولی خانوادشون یکم اذیتم می کنه خانواده محترمی هستند ولی یکم فکر کنم خانواده پدریشون فوضول هستند ببخشید
نمی دونم چطور تصمیم بگیرم مادرمینا خوششون اومده
دومین سوال اینه که ایا سومین مرتبه هم بریم خواستگاری برای حرف زدن و اعلام معیار ها و اینا چون امروز دختر عموی بنده میاد پیشم برای نوشتم معیار ها مشکلی ایجاد نمی کنه و اگر این اگاهی از معیار ها در جایی غیر منزلشون باشه مشکلی پیش می اد؟؟؟
و سومین سوال در مورد پرسیدن بعضی معیار ها دچار خجالت و رو در وایستی بشم از اون سوال و معیار صرف نظر کنم یا خیر؟؟؟؟؟مثال داشتن روابط عاطفی و دختر عمو هاتون چرا می خندیدن در بعد ها و این جور مسئله ها
چهارمین سوال اینه که ببخشید نمی دونم چطور بیان کنم ایا در خواست گواهی بکارت و بگم بهش برخورد چی کنم چهجوری بگم نمی دونم اینم اگه لطف کنید ممنون میشم
دوستان به نظراتتون نیاز دارم حتما منو راهنمایی کنید یه دنیا تشکر از همتون مرسی
ولی خواهشا اون 2تا رفیقی(جوانه-اسمونی) که نظرات قشنگ میدن نیان اینجا نظر بدن