-
RE: به من آرامش بدین
بهارشادی وبالهای صداقت ازتون ممنونم بخاطرحرفای قشنگتون.:46:
من چندبارکه باشوهرم درموردخونه حرف میزنم خودش هم میگه مگه من خونه دوست ندارم ازخدامه.
میدونم تقسیرخودش نیست.ولی.........
تواین شهرهیچ کس روندارم فقط خانواده شوهرم اوناهم بهم محل نمیدن .باورکنید من صبح تاشب تواتاقمم حتی حرف نمیزنم چون وقتی میرم پیششون شروع میشه میگن جاروبرقی اینطورازش استفاده کن انگارتاحالا ندیده بودم که میخوان یادم بدن .یالباس شوی اینطور و...................
غذا باگوشت درست میکنم میگن همش گوشت سوپ درست میکنم میگن سوپ چیه؟حبوبات درست میکنم میگن مشکل پیدا میکنیم.یه مدتی غذا درست نکردم خودشون هم اصلا نمیرن درست کنن شوهرم همش تخم مرغ میخورد دلم براش سوخت رفتم دوباره شروع کردم.مادرشم غذادرست میکنه دوست نداره میگه دستپخت تو رو دوست دارم.بخدا دلم آتیش میگیره وقتی شوهرم خسته میاد خودش میره براخودش غذا درست میکنه:302:
اون روز مادرشوهرم وخواهر شوهرم تو پارکینگ داشتن پچ پچ میکردن رفتم پیششون بعد بهم گفتن اینجا رو دستشویی وحمام کنید توگوشه هم آشپزخونه این حرفش یعنی چی یعنی من چکارکردم که این طور جوابمو میدن:302:
چندبارشوهرم میرفت دعواشون میکرد ولی ناراحتی بوجود میومد دیگه ازش خواهش کردم که دخالت نکنه
دوستای خوبم میدونم تقسیر خودمه مدتیه خداروفراموش کردم ازدست خودم عصبانیم ازش میخوام منو ببخشه منو ببخشه که ازیادش غافل شدم.شماهم برام دعا کنید
-
RE: به من آرامش بدین
[align=justify]سلام
تاپیک شما من رو یاد مادرم انداخت. ایشون هم اوائل ازدواجشون خونه پدربزرگ و مادر بزرگم زندگی می کردن. با این تفاوت که اونجا دو تا پسر ازدواج کرده دیگه هم با خانم هاشون زندگی می کردن.
و البته با این تفاوت که مادر من خیلی رام و مطیعشون بوده و اساسا به خودش اجازه بحث کردن با کسی رو نمی داده و مثل یه دختر مطیع جلو دست مادربزرگم کار می کرده. فقط همه چی رو میریخته تو خودش.
بعلاوه مادر من مثل شما یه اتاق نداشته که بتونه توش تنها باشه. تعریف می کنه که وقتی می خواستم گریه کنم، هیچ جایی رو برای گریه کردن پیدا نمی کردم، میرفتم تو دستشویی، اونجا هم اغلب یکی می خواست بره دستشویی من مجبور بودم زود بیام بیرون.
و مطمئنم شبا هم پیش پدرم چیزی نمی گفته.
اینا رو گفتم که بگم:
مادرم همیشه اینا رو که تعریف می کنه، بعد می ره سراغ خاطرات وقتی که مستقل شده بودن.
وااای پاییز جون نمی دونی با چه شوقی تعریف می کنه که زندگی مستقل تو اون خونه کوچولو چه بهشتی براش بوده...
خلاصه اینکه اگه اون روزهای سختی نبود، مادرم خاطرات به اون شیرینی رو بدست نمیاورد که الان که سالها ازشون می گذره، اینجور از تعریف کردنشون چشماش برق بزنن. :310:
عزیزم، بعد از روزای سخت، بالاخره روزهاش شیرین هم می رسن. روزایی که اگه پشتشون این سختی ها نباشن، هیچوقت شیرینیشون رو به اون شدت نمی چشی و برات موندگار نمی شن.
تو چیزایی رو بدست میاری که یه خانمی که از اول مستقل بوده و زندگی آرومی داشته، هیچوقت هیچوقت بهشون نمی رسه.
:72:[/align]
-
RE: به من آرامش بدین
این صبوری که خدا بهت داده بزرگترین نعمت و توجه خدا به توئه خدارو شکر کن
خدا حتما مشکلتو حل می کنه
همونطور که آسو گفت اینا همه دلیلی میشه برای دونستن قدر عافیت
خدا همه کاراش یه حکمتی داره مطمئن باش عزیزم
-
RE: به من آرامش بدین
آفرین گلم به خاطر درکت و صبوریت
:104: :104: :104: :104:
چند نکته دیگه...
همیشه واسه همسرت زندگی کن منهای تمام رفتارهای خانواده همسرت!!!
یعنی اگر با دسپخت تو شاد میشه پس این شادی رو ازش نگیر!!! چه اهمیتی داره که خانواده
همسرت نظرشون راجع به دسپختت چیه؟
تازه یک معجون طلایی هم هست که بهت یاد میدم و دیگه باقیش بسته به توانمندی خودت
هست در برقراری ارتباط با مادر و خواهر شوهرت!!
با روحیاتشون آشنا شو و ببین که چه چیزهایی دوست دارند!!! بعد در یک مناسبت چیزی که
دوست دارند رو براشون هدیه بگیر! البته یک هدیه ساده ولی با سلیقه اونها!
بعد بهشون بده و بگو این برای شماست مادر یا خواهر و بعد ببوسشون!!! بگذار حیرت زده بشن
شاید اوایل کمتر نتیجه بگیری اما در دراز مدت جواب میده!
کار بعدی اینه که اگر میگن بیا یادت بدیم چه اشکال داره؟ بذار یادت بدن! بذار نظر بدن! این هم
یک شیوه برقراری ارتباط و با پنبه سر بریدنه!
راجع به زندگی کوتاه مدت تو پارکینگ هم اگر شدنیه عملیش کن! خیلی زوج های جوون رو
میشناسم که اول زندگی این کار رو کردن! با یکمی سلیقه میتونی اولین گام استقلال رو برداری
و با شوهرت یکم مستقل تر بشی!
تو میخوای باهاشون زندگی کنی پس به جای گریه و گلایه و غمبرک زدن پاشو و کارهای متفاوت
انجام بده! اینطوری محیط برات قابل تحمل تر میشه و با اونها صمیمی تر میشی!
همسرت هم با انگیزه و آرامش بیشتری واسه آینده تلاش می کنه و از داشتن یک زن با سلیقه
و با تدبیر لذت میبره!!! بعضی اوقات هم فقط با لبخند پاسخ بده و سکوت کن و گاهی نشنو و
نبین! سعی کن هیچ چیز دنیا تو و بهم نریزه و نرنجونه و آرامشت حفظ شه!
کارهایی که گفتم شدنیه ولی بستگی به خودت داره و هنرت :)
راستی دقت کردی من عکس شما هستم؟ :) تو پاییز غمی من بهار شادی :D تو کی تصمیم داری
بهار شادی رو مهمون خونه دل خودت و همسرت کنی؟ (خودمو نمیگما روحیه شاد و بهاری رو دارم
می گم :311: )
:72:
-
RE: به من آرامش بدین
آسو جون.خاطره مادرتو که بهم گفتی خودمو گذاشتم جای مادرت آره واقعا شیرینه .مرسی عزیزم
بهارشادی عزیزم انشالله زندگیت همیشه شادباشه گلم
درمورد پارکینگ.اتاق من 15پله ازوسط پذیرای میخوره تابرسی به اتاقم.پایینه پله ها پارکینگه اگه هی بخوام برم پایین بازمثل قبلا میشه همه منو میبینه بازپوشیده باید باشم.اتاقم خیلی بزرگه 2تاقالی12متری میگیره به شوهرم گفتم بیا یه openeکوچولو بزنیم براآشپزخونه بقیش پذیزای یه حمام دستشویی هم درست کنیم.بعد شوهرم گفت اگ بخوایم این کارو کنیم دیگه هیچی نمیمونه دستمون بازهم باید2سال صبرکنیم که پول جم کنیم که بریم دیدم حق با اونه
-
RE: به من آرامش بدین
سلام پاییز عزیز :46:
من نمیتونم مثه حرفای قشنگی که دوستان زدم بگم فقط و فقط میگم خوش باش خووووووووش :227:
انقد از تک تک لحظات واسه خوش بودن با همسرت استفاده کن که وقت نکنی به حرفای آزاردهنده دیگران فک کنی مراقب باش کسی نفهمه ناراحتی چون اگه دشمنت باشه خوشحال میشه اگرم غمخوارت باشه برات ناراحت میشه که جفتش هیچ سودی واست نداره:305:
من وشوهرم مثه همه زندگیا بالا وپایین زیاد داشتیم ولی از بس خوش بودیم دشمنانم آتیش گرفتن و دوستانمون هم خوشحالن:43:
سوره والعصر بخون واسه صبرت و صلوات یا دور قرآن یاسوره حمد رو خیلی بخون وهدیه کن به حضرت رسول(ص) به نیت خوشبختی وافزایش رزق جواب میده شروع کن هردعایی رو که یاد داری:46::46::46:
موفق باشی وخوشبخت قدر شوهرتو هم بدون
-
RE: به من آرامش بدین
سلامsingleممنونم عزیزم
دیروزکیک یزدی درست کردم خیلی استقبال شد باورتون نمیشه ولی ازخوشحالی پاهام زمین روحس نمیکرد.
همین که ازم تعریف کردن منظورم خانواده شوهرم.خیلی خوشحال شدم:72:
-
RE: به من آرامش بدین
خانومی
می بینی چه راحت میشه شاد شد و بود؟
یادته چند روز پیش می گفتی پاییز غمم؟
غم ها و شادی های دنیا زود گذره!
گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم....نسبت مکن به غیر که اینها خدا کند!
و شادی های و غم های دنیا چنان زودگذره که مثل کف روی موج می مونه...
مثل ساحل آرام باش تا مثل دریا بی قرارت باشن
خانوم گل :72:
تو از این بعد باید فکرت و نگرشت به زندگی رو عوض کنی و همیشه به این فکر کنی که
این نیز بگذرد!
خوشبخت باشی و موفق
با خانواده شاد و بزرگ همدردی بازم خوش آمدی
:72:
-
RE: به من آرامش بدین
پاییز غم هنرمندم سلام:46:
واااااااااااااااای که چقدخوشحال شدم این پست جدیدتو خوندم واقعا آفرین نازم:104:
تازه اولشه کجاشو دیدی :43: هرچقد روحیه ت بهتره بشه هنرات هم صدتا صدتا رو میشه وچشم وچال واسه کسی نمیزاری :311:(اینو به شوخی گفتم خدایش خدارو خوش نمیاد مردم آزاری:72:)
ولی عزیزم محکم جلو برو از عشق انرژی بگیر یهو بخودت میای میبینی پراز عشق واحساس وعاطفه ای شاید از اطرافیانت کسی نفهمه ولی تویی که از لذت فولی انقققد محبتت زیادمیشه که وقتی بخودت میای میبینی به همه میتونی محبت کنی بدون اینکه یه ذره ازوجودت کم بشه این میشه آآآآآآآآآآآآآآآخرلذت :46:
مبارکت باشه زندگی جدیدت عزیزم :46::46::46:
-
RE: به من آرامش بدین
خانم گرامی همین که همسرتون پشت شما هست واقعا نعمت بزرگی هست ! جدی می گم ، خیلی از خانواده ها رو می بینم که تمام بدبختیشون نبودن گرمی همسر هست !
واقعا همسرتون دوستون داره که پشت شما هست ، شما هم پشتش باشید !
سعی کنید خانواده همسرتون رو بیشتر بشناسید ، بدونید چه چیزهایی خوشحالشون می کنه !
با خواهر شوهرتون سعی کنید آرام آرام دوستش بشید و هم صحبت !
به خدا توکل کنید ، بدونید پشت هر سختی آسانی هم هست