-
راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
با سلام
قبل از هر چیز از اینکه چنین جایی برای درد و دل کردن و مشورت کردن وجود دارد خیلی خوشحالم و از مدیر همدردی و سایر کاربران مهربانش تشکر می کنم.
من دخترحدودا 21 ساله ای هستم که ماهها پیش در اینترنت با اقای 23 ساله ای آشنا شدم من بنا بر رشته ی تحصیلی این اقا از ایشان سوالاتی می پرسیدم و گاهی در زمینه های مختلف با او مشورت می کردم این آقا اعتقادات خوبی در مورد زندگی و خدا و ...داشت و من به شدت مشتاق به همصحبتی با ان اقا بودم .حرفهایش بسیار دلنشین بود و مرا بسیار جذب کرده بود .او فردی بود کاملا مذهبی و مودب که با توجه به حرفهایش می پنداشتم که او با تمام مردهای دیگر زمین تا اسمان فرق دارد چون در زمانی که با هم همصحبت بودیم حتی یکبار هم حرف نامربوطی نزد من از این اقا تنها سن او را می دانستم و بس
کم کم با صحبت کردن با ان اقا احساس کردم که دارم به او علاقه مند می شوم .زمانی که پیدایش نمی شد نگران می شدم .وقتی دیر جواب می داد افسرده و مضطرب و بیقرار می شدم و مدام گریه سر میدادم .این وضع ادامه داشت و من لحظه به لحظه شکسته تر می شدم و نمی توانستم از علاقه ام به او بگویم.در حالی که تمام مدت ارتباطم با ان اقا تصور می کردم او مجرد است .با خود فکر می کردم خدا او را سر راه من قرار داده تا سنگ صبور تنهاییهایم باشد یک روز بالاخره دل به دریا زده و از او وضعیت تاهلش را پرسیدم پاسخش واقعا خلاف انتظارم بود که باور نمی کردم او همسر دارد از این موضوع خیلی دلگرفته شدم .آن آقا هم با سوالی که پرسیدم متوجه ی علاقه ی من شد و گفت که نمی تواند برای من کاری انجام دهد .
از اون موقع تا به حال انگار روحم مرده ....... حال روحیم خیلی بد شد به طوری که کارم به دارو و بیمارستان و اینها کشید ........تا به حال که فکر نمی کنم حتی لحظه ای روی ارامش را دیده باشم.
ارتباطم را با ان اقا قطع نکردم چون تنها با او کمی ارامش داشتم .حتی از ان اقا خواستم که با من ازدواج کند اما قبول نکرد و من حسرت می خوردم که این مرد وفادار به همسرش را از دست داده ام .
کم کم ارتباطمان از چت فراتر رفت و تلفنی شد صدایش هم مثل حرفهایش دلنشین و ارامشبخش بود .البته حرف خاصی بینمان نبود .کم کم حوصله ی ان اقا سر رفت و از من خواست ارتباط را قطع کنیم .
من به التماس افتادم و......او بی رحمانه خواستار قطع رابطه بود .چند روز لحنش سرد بود و من با خودم فکر می کردم او با مت تند و سرد حرف می زند تا من خسته بشوم و از او دل بکنم .
یک روز خودش برایم تعریف کد که علاوه بر همسر عقد کرده اش دو تا همسر موقت هم دارد .من باز هم شوکه شدم چرا که فکرش هم نمی کردم چنین ادم هوسبازی باشد .می گفت باز هم اینکار را انجام می دهد .من به شدت گریه کردم و ازش خواستم اینکار را انجام ندهد اما او با بی رحمی گفت تعدی در قبال من ندارد .من گفت که تو در حق همسرت هم خیانت می کنی او گفت همسرش نمی فهمد و وفاداری به او برایش بی معنی است .
مدام به همسرانش فکر می کردم .هم حسودیم می شد و هم غصه ی هوسبازی او را می خوردم .به نظرم ماجرای ازدواج موقت ان اقا خط بطلانی است بر تمام تصورات خوبم نسبت به ان اقا ...... دیگر دلم نمی خواهد با او ازدواج کنم اما هنوز هم متاسفانه او را دوست دارم .
من همچنان ناامید و درمانده ام .خواهشا بگویید چه نظری در مورد من و ان اقا دارید .چرا که من به شدت سردرگم و افسرده ام.
پیش روانشناس بالینی هم رفته ام اما تاثیری در من ایجاد نشده است .
در ضمن من و این آقا هرگز یکدیگر را ندیده ایم .لطفا نظرتان را در مورد من و آن آقا بگویید و مرا در این مورد یاری دهید .
بی صبرانه منتظر همدردیهایتان هستم .
متشکرم:72:
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلامghazalehعزیز
ورودت رو به تالار خوش آمد میگم
در مورد مشکلت بدبختانه هستند خانم هایی که بدون هیچ دقتی زود دلبسته حرفهای خام دیگران میشوند ومتاسفانه افراد سود جویی هم هستند که از این احساس لطیف و پاک سو استفاده میکنند
به نظر من حقیر تنها راه چاره قطع کامل ارتباط چه تلفنی و چه اینترنتی
درست است اولش سخته ولی امکان پذیر هست
در ثانی در زمانی که شما فهمیدید ایشان همسر دارند نباید پیشنهاد ازدواج بدهید و اگر شما کمی عاقلانه فکر کنید خواهید فهمید اگر اشان با شما همازدواج کنند بلایی که سر بقیه اورده سر شما هم میاورد پس مانند خانم های که از روی دل تصمیم نمی گیرند عمل کنید
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
البته باید سعی کنی روی چیزهای دیگه متمرکز بشی مثل کارای مورد علاقه ات یا حتی میتونی به ازدواج فکر کنی .فکرتو روی چیزی که دوست داری متمرکز کن مطمئنا که کائنات پاسختو میدن.مثلا یه سری ویژگیها رو که در این آقا دیدی خیلی دوست داری نه؟ پس دنبال کسی بگرد تا این خصوصیات و تفکرات را داشته باشه.این طوری هم به چیزی که میخوای میرسی(البته اگر خدا بخواد) و هم به فکر این آقا نمیفتی عزیزم
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
خوب دوست عزیز میتونم بپرسم علشق چه چیز این مرد شدی هوس بازیش؟بی تعهدی به همسرش
واقعا دوسش داری چون خیلی برا دوس داشته شدن مناسبه
الان ارزو میکنی کاش اون همسرت بود/خیلی خوب بود چون کاملا بهت بی تعهد بود/تو زندگیت پر از زنای دیگه میشد که ازشونم تازه بی خبر بودی
اخه دوست من این مرد حتی ارزش فکر کردن هم نداره/چه برسه به دوست داشتن
اول از هز چیز باید فکرتو کاملا به چیز دیگری در زندگیت منعطف کنی
دیگه هیچ تماسی باهاش ناشته باش و کاملا مقاومت کن از اینکه بخوای باهاشتماس بگیری
این مهمترین ازمون در سنجش قدرت و صبر توست
امتحان الهی شاخ و دم نداره همینه دیگه
و در اخر هرگز نخایی الان دوباره بری و کسی رو جایگزینش کنی
چون الان در وضعی هستسی که امکان اشتباهت زیاده
بهتره روی خودت و اشتباهاتت و اهدافت تو زندگی فکر کنی
هر وقت احساس کردی که تنهایی و میخوای باهاش حرف بزنی فوری سر خودتو با چیز دیگهای مثه حرف زدن با مادرت و... گرم کن
موفق باشی
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام
از آقای عارف و خانم کاترین و مریم عزیز بابت نظراتشون بی نهایت سپاسگزارم .
البته این رو بگم که اون اقا همیشه نسبت به من بی اعتنا بود و تنها قصدش از ارتباط با من کمک به من در زمینه ی سوالاتی که می پرسیدم بود و از وقتی فهمید من به او علاقه مند شدم سعی می کرده به من کمک کند تا او را فراموش کنم .مثلا از من می خواست سرم را گرم کنم و ...........
واقعا خیلی سخته باورش که اون چنین انسانی باشه .......:302:
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
در واقع اون خودش هم وقتی متوجه ی علاقه ی من به خودش شد خیلی با من صحبت می کرد که از ازدواج با اون منصرف بشم .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
باز هم از دوستان عزیزم که من رو قابل دونستند و با نظراتشون من رو دلگرم کردند تشکر می کنم .
اما آن اقا از ابتدا نسبت به من سرد و بی اعتنا بود و به نظر نمی رسید که می خواهد مرا به سمت خود جلب کند و همیشه این من بودم که برای او پیغام می فرستادم.اما حرفهای قشنگی می زد و .......
حتی او با من خیلی صحبت کرد و از سختی های ازدواج مجدد و... گفت تا من منصرف بشوم.
البته او خودش هم می داند که حرفهایش بر روی زنها و دختران تاثیرگذار است چون خودش گفت زنها با شنیدن حرفهایش از او خوششان می اید و یکی از دلایلی که راضی به ازدواج موقت می شوند همین است .
دیروز من با ان آقا تماس گرفتم چند بار و هر بار قطع می کرد. چند ساعت بعد که با او تماس گرفتم او گفت که کنار همسر موقتش بوده ....... وقتی این را شنیدم خیلی گریه کردم.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
من به این فکر می کنم که به دلیل همین حرفهایی که آقای lord.hamed می گویند سردرگمم چون او صادقانه به من گفت که همسر موقت دارد و خودش هم عنوان کرد که این را برای این گفته که من از او بدم بیاید .البته مطمئنم که این را راست گفته است اما به هر حال اون انقدر ادم خوبی بوده که نمی خواهد از من سوءاستفاده کند .مگر اینطور نیست ؟
البته یکبار به من گفت که حاضری برای این محبوبت هرکاری بکنی ؟بعد گفت که خیلی هم که از چهره ی من خوشش بیاد گفت که من فقط میتونم یکبار با تو باشم و بعد همه چیز تموم میشه .خیلی هم دلش می خواست عکس منو ببینه ..از این حرفش خیلی تعجب کردم اما جدی نگرفتم .
در ضمن آقای sorena_arman من فقط می دانم که او را دوست دارم ولی از اینکه همسران موقت دارد و ...عذاب می کشم .البته وقتی که با هم صحبت می کنیم از رابطه با همسرانش حرف می زند و ابراز مسرت می کند .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
اقا محسن نمی دونم چی بگم حس می کنم اگر ارتباطم رو با اون قطع کنم همه چیزم رو از دست میدم.
آخه خیلی دوستش دارم حس می کنم نمیتونم هیچ وقت هیچ مردی رو تا این اندازه دوست داشته باشم .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
اخه این چه سرنوشت شومیه که من دارم چرا باید به مردی دل ببندم که چند تا همسر داره ؟
اصلا بهش نمیومد .من همش فکر می کردم اون مجرده .
من مرحمی جز داروهای افسردگی ندارم که همش بی تاثیرم هست.
در ضمن سه بار هم توی بیمارستان تحت درمان شوک الکتریکی قرار گرفتم اما باز هم بی تاثیر بوده .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
الان که با اون آقا ارتباط داری چی داری که اگه ارتباطتو قطع کنی از دستش بدی ؟
تو به کسی علاقه پیدا کردی که همسر داره . به این فکر کردی که نمیتونی باهاش بمونی ؟
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
نه من نمیتونم فکر کنم .
فقط به این فکر می کنم که اگه اون رو از دست بدم همه چیزم رو از دست دادم.
در ضمن ممنونم که به من کمک می کنید اما نمی دونم چکار کنم .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
دختره خوب تو هیچ چیو از دست نمیدی
در ضمن سرنوشت شوم کدومه ؟؟؟؟
تو میتونی بهترین زندگیو داشته باشی .
تو باید بر این احساس مسخره غلبه کنی . نباید بذاری احساست جای عقلت برات تصمیم بگیره .
تو الانو میبینی که خیلی دوسش داری و پیشه خودت میگی پای همه چی وای میستی ولی به خدا بعده یه مدت که از این داغی (داغیه عشق) بیفتی از همه چی میبری . و اون موقه ست که میبینی یه مدت باهاش بودیو دیگه نیستی
به همین راحتی
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
من همیشه نسبت به همه ی مردها حس بی اعتمادی داشتم .اما اون به نظرممثل همه ی مردها نبود .اعتماد عجیبی از ابتدا بهش داشتم هیچ وقت فکر نمی کردم چنین مردی باشه که دنبال هوسش بره .
من واقعا تحمل ندارم با مردی زندگی کنم که اون متعلق به من تنها نباشه چون الان هم شب و روز دارم از فکر این موضوع رنج می کشم.
اما مطمئنم بدتر از قبل نسبت به مردها بی اعتمادم این رو که بیشتر از چشمم بهش اعتماد داشتم این طور از اب در اومد .فکر کنم همه ی مردها اینطوریند .
بارها هم به من گفته که نسبت به من هیچ احساسی نداره و همسران صیغه ای اش از من خیلی براش بهترند .در ضمن میگه عشق هیچ ارزشی براش نداره و به خاطر من حاضر نیست دست از کارش بکشه .
نمی دونم باید دید منفی داشته باشم بهش یا دید مثبت ؟
اون چطور ادمیه ؟
ادم خوبه یا بد ؟
اگر اینطور که شما میگین خوبه چرا ارزش نداره که من تموم زندگیم رو به پاش بریزم ؟
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
هیچ کس اینجا نگفت که اون آدمه خوبیه . اتفاقن همه گفتن ادمه بدیه . ولی من میگم حتی اگه ادمه بدی هم نباشه نمیتونه مرده زندگیه تو باشه .
غزاله خانوم از این موضوع چه مدت میگذره ؟
چه کسایی از این موضوع اطلاع دارن ؟
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
اقا محسن واقعا ممنونم و همینطور شرمنده ام که شما تا این ساعت شب بیدارهستید و دارید جواب من رو میدین .
اما آقای lord.hamed گفتند ادم خوبیه .
بیش از هفت ماه از این موضوع میگذره
فقط دکترها خبر دارند البته پدر و مادرم هم بهم شک کردند دیروز داشتم تلفنی با اون آقا حرف می زد و در مورد زن صیغه اش حرف می زد و من گریه می کردم مامانم متوجه شد که چنین موضوعی هست البته فقط می دونند من با یه نفر در ارتباط تلفنی و اینترنتی هستم ولی جزئیاتش رو نمیدونند .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
غزاله جان
اگر تاپيك من راخوانده باشي مي بيني كه 12 سال مردي را دوست داشتم و دوش به دوش او زندگي كردم اما به جهت غلط بودن رابطه اين رابطه را خاتمه داده و الان ازدواج كرده ام. ممكن است گاهي ياد او كنم اما واقعيت اينست كه الان شوهرم و زندگيم را دوست دارم .
خودم را برايت مثالي قرار دادم تا ببيني كه اگر بخواهي مي تواني بر احساست غلبه كني و بهترين راه را انتخاب كني.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
غزاله جان
عزیزم چرا خودتو دست کم میگیری ؟ چون با پسری تاکنون ارتباط نداشتی اینقدر به او وابسته شدی با خودت کمی فکرمن ببین حاضری با این شرایط هم همسر این آقا بشی؟ یه کم سرگرمی واسه خودت درست کن عزیزم
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
غزاله جان سلام. من تمام تايپيكت رو خوندم و با نظر دانه جان موافقم. اصلاً اين آقا زن صيغه اي هم نداشت. يه همسر قانوني كه داره. خودتو بذار جاي اون زن بيچاره. آيا دوست داشتي شوهرت كه از جونت هم بيشتر دوست داشتي بره دنبال يه زن ديگه. چرا همچين پيشنهادي به اين آقا دادي؟؟؟ تو كه مي دونستي زن داره. حالا زن صيغه اي هم نه. بنيان يك خانواده رو داري خراب مي كني كه چي بشه. شايد اون آقا زن صيغه اي هم نداشته باشه ولي چون زن و خانواده اش رو دوست داره، نمي خواد آسيبي به زندگيش وارد بشه. ولي شما با اين اخلاق و روحياتتون داري آتيش به زندگيش مي زنيد. من خوب اين آقا رو تا اينجا گفتم ولي اگر اين آقا هماني باشد كه خودشون گفته آيا به نظرت ايشون صلاحيت زندگي كردن رو دارند. امروز با چهار تا سال بعد با 8 تا. وقتي مي گه دوست ندارم خوب نداره. چه تلاش بيهوده اي كه داري مي كني. شما 21 سال سن داريد، تو اجتماع بوديد و خيلي از اين ماجراها رو شنيديد و خونديد. الان موقعش نيست كه يه كمي به خودتون بيايد، به اين رابطه احساسي پوچتون يه كمي نگاه بكنيد و از خودتون و خداي خودتون شرمنده بشيد. ببخشيد كه تند رفتم. ديدم 4 صفحه دوستان براي شما نظر گذاشتند ولي همچنان شما داريد حرف روز اولتون رو مي زنيد. پس عملاً هيچ. خواهشاً يه كمي منطقي تر به موضوع نگاه كنيد. موفق باشيد.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
غزاله جان اين هم بدون كه اگر زندگي اون مرد مختل بشه و همسر اون مرد هم يه نفرين بكنه، حتماً دامانت رو يه روزي خواهد گرفت. عاقلانه تصميم بگير. اين يه عشق از روي هوس هست و نه بيشتر.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
از همه ی دوستان عزیزم بابت راهنماییها یشان ممنونم .
اما مثل اینکه واقعا همه ی راههای رسیدن به او برام بسته شده.
دوست عزیز bloom من می دانم که هیچ تضمینی وجود نداره که بعد از من هم به سراغ دیگری نره .خودش هم خیلی رک به من گفته باز هم صیغه خواهد کرد و به هیچ وجه دست از این کارش برنمیداره مگر اینکه خسته بشه یا دیگه حوصله ی این کار را نداره.
من واقعا فکر می کردم از اون دسته مردانی هست که خود داری می کنند اما او خودش میگه خیلی در زمینه ی صیغه پیش رفتم .
در ضمن من اگر می خواستم همسر دومش بشم می خواستم با اجازه ی همسر دومش اینکار رو انجام بدم به طوری که به همسر اولش ظلم نشه و طوری که ان اقا از همسرش دور نشه اما با توجه به داشتن همسر صیغه ای من خودم هم از فکر ازدواج با ان اقا پشیمانم و خوشحالم که با او ازدواج نکردم چون واقعا اونی که میخواهم نیست فقط حرفهاش قشنگه و فقط دنبال راهی می گردم که بتونم از او دل بکنم ولی واقعا خیلی سخته........ من خیلی تحملم کمه ........ آخه طاقت دوری عزیزانم رو هیچ وقت نداشتم و ندارم .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
دوست عزیز harfedel واقعا تند رفنید خوبه من از همون ابتدا گفتم دیگه به ازدواج به اون اقا فکر نمی کنم .
واقعا (ای دوست نزن زخم زبان جای نصیحت ..........):47::54:
کاش کمی موقعیت من رو بیشتر درک می کردید .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
خانم من برات یه آیینه عبرت نامزدم قبل از عقد برام میمرد همه چیزش من بودم خودمم خیلی دوستش داشتم اعتقاد داشتم که مرد ایده آلم رو پیدا کردم علاقه ام به او از سر هوس نبود با اطلاع خانواده ام بود بر اساس معیارهام بود برای زندگیم برنامه داشتم و از او هم برنامه خواستم با یه نگاه عاشق نشدم فاکتورهای اخلاقی مورد نظر من رو داشت به سئوالهام جوابی می داد که باید بهش داده میشد ولی حالا حال و روزم رو ببین ازش متنفرم واقعا ازش بدم میاد ایشون فقط حرف زد عمل نکرد می فهمی چی میگم من رو وارد یه سراب کرد
نگاه کن به تالار ببین چند نفر هستن توی تالار که از ازدواجشون راضین
من نمی تونم از نامزدم طلاق بگیرم ولی مطمئن باش اگه روزی طلاق گرفتم حالا حالا ها ازدواج نخواهم کرد برای اینکه بیشتر مردها مثل همین آقایی که الان دوستش داری خیلی راحت به زنهاشون دروغ میگن و خیانت میکنن
بذار مرد رویاهات باقی بمونه تا بشه یه تاوان همیشگی به خدا همچین دلت رو میشکونه که حتی باورت نمیشه من فکر می کردم هر کار باهام بکنه جز اینکه دلم رو بشکون ولی شکوند فکر نمی کردم بهم بی احترامی کنه ناراحتم کنه تحقیرم کنه ولی همه اینها رو کرد فقط یه کاری مونده که نکرده باشه اونهم یه سیلی توی گوشم که اگه اینکار رو بکنه باور کن خودکشی میکنم چون دیگه هیچ چیزی برام نمیمونه که بخوام دلم رو بهش خوش کنم
ببخشید من نباید جواب این پست رو میدادم خیلی از دست نامزدم دلم خونه واقعا دلم رو شکوند کاری که اصلا انتظارش رو نداشتم باور کن اگه یه مشت عوضی بهم تجاوز میکردن اینقدر حالم بد نمی شد که الان بده
دلت به حال خودت بسوزه قبل از اینکه دلت رو بسوزونن
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
عزیز دلم غزاله جان زندگی حرفای ناگفته زیادی داره کاش یه کم به خودت زمان بدی و اینقد سخت نگیری تا دنیا هم بهت سخت نگیره باور کن اونایی که با عشق تمام و هزار جور من برات میمیرم نه من میمیرم با هم ازدواج میکنن بعد یه مدتی میفهمن اون آتیش داغ داره خاموش میشه و البته اگه راهشون درست باشه (یعنی از اوضاع هم باخبرن هم سطحن تفاوت سنی وحشتناک ندارن وضعشون به هم میخوره خانواده هاشون همو قبول دارن و ازشون حمایت میکنن مشکل شدید مالی ندارن هیچ کدومشون خدا نکرده مریضی روانی یا اعتیاد نداره و هزار شرط دیگه )کم کم به جای عشق کور دوست داشتن میشینه تو دلشون ولی اگه یکی از این شرطا جور نباشه عزیزم زندگی از هزار تا مردن واست سخت تر میشه به قول دوستان شما شانس بزرگی آوردی یعنی خدا دوست داشته که تو این مرحله فهمیدی موضوع چیه عزیزم مطمئن باش اون آقا هم از اول قصد خیری نسبت بهت نداشته یعنی محال یه آدم با این سابقه درخشان ندونه وقتی با یه دختر جوان با ملایمت حرف میزنه چه عاقبتی داره پس واقع بین باش و اینده قشنگی که میتونه با یه پسر خوب و دوست داشتنی در انتظارت باشه رو با این فکرها خراب نکن و مطمئن باش وقتی کسی بیاد توزندگیت که شرایط بهتری داره و خلاصه تیکه گم شده خودته اونوقت مثل اب خوردن این اقارو فراموش میکنی و واست تبدیل میشه به یه خاطره تلخ که اصلاً دلت نمی خواد بهش فکر کنی . مواظب آیندت باش .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
ممنونم دینا جان و وهم عزیز
وهم عزیز از حرفات معلومه که تو هم خیلی دل شکسته ای من هم مثل توام .اون اقا هم خیلی حرفهای قشنگ و دوست داشتنی میزد که خودش به هیچکدومشون عمل نمی کرد .فکر می کنی اون دل منو نسوزونده ؟ باور کن بارها این کار رو کرده حتی غرورمم بارها شکونده .اما امیدوارم مشکلت حل بشه و بتونی لحظات شاد و پر از ارامشی رو داشته باشی.
دینا ی عزیز من فکر می کردم تکه ی گم شده ی من اونه .... می دونید قبل از اینکه من به اون آقا از علاقه ام بگم خودش از رفتارم متوجه شده بود چون یکبار به این موضوع اشاره کرد و من انکار کردم اما اون یکبار هم به همسرش اشاره ای کوچک نکرد تا من بفهمم و زودتر باهاش قطع رابطه کنم .
البته این رو هم بگم همانطور که گفتم اون اقا خودش سعی داشت کمکم کنه که ازش دل بکنم .
هر بار که می گفت ارتباطش رو قطع می کنه طوری رفتار می کردم که دلش می سوخت و پشیمون می شد .
حتی به تازگی بهم قول داده که اگر من با شخص دیگری ازدواج کنم دست از ازدواج موقت برمیداره نمی دونم تا چه حد می تونم به این حرفش اعتماد کنم .!!!!!!!!
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
هما جان اون اقا خودش میگه که از نظر مالی وضع خوبی نداره حتی همسرش هم فکر کنم برای همین عقد کرده مونده .یکبار خودش بهمن گفت که پول ندارم به همسرم بدم البته از من پول نمی خواست .
راستش اون زن صیغه ای که گفتم فکر کنم رابطه اش با یکیش تموم شده الان با یکی دیگه هست .من قسمش دادم .اون میگه هیچ وقت قسم نمی خورم مگر اینکه جون کسی در میون باشه. .من این رو که اون آقا همسر صیغه ای داره رو باور دارم .
یعنی نمیشه بدون دادن خرجی زنی رو صیغه کرد ؟
هما جان اگر اینطور که شما میگید هست و اون اقا دروغ میگه که همسر موقت داره پس چطور میتونه ادم شیادی باشه؟
اون این کار رو کرده که من از او بدم بیاد و از او دل بکنم .
به خدا دارم دیوونه میشم نمی دونم چطور باید در مورد اون فکر کنم .
راست میگه یا دروغ ؟ ادم خوبیه یا نه ؟
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
غزاله عزیز، چه فرقی می کنه که آدم خوبی باشه یا بد؟ تو سعی کن بهترین تصمیم رو بگیری عزیزم، اون حتی اگه بهترین آدم هم باشه، الان متاهله، به یک خانم دیگه تعهد داره، حالا شاید اون زنهای صیغه ای رو هم برای این گفته که شما ازش دل بکنید، خوب چرا این کار رو نمی کنی؟
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
خانم shad اگر اون همسر صیغه ای نداشته باشه واقعا همونیه که من میخوام و اینطوری نمی تونم فراموشش کنم .
من هر سختی رو به جون می خرم که فقط ازش جدا نشم نخوام فراموشش کنم.
البته من بارها قسمش دادم به خدا به ائمه به قران که واقعا همسر صیغه ای داری همش هم گفته اره .قسم دورغ که کسی الکی نمیخوره .اون هم اون که ادم مذهبی ای هست .
اگر داشته باشه موضوع فرق می کنه .
از کجا بفهمم واقعا داره یا نه؟
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
یعنی حاضری همسر دوم بشی؟ برات اهمیت نداره که یک زندگی دیگه خراب بشه؟
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
ببخشید شماهایی که می گید ممکنه همسر موقت یا دائم نداشته باشه من رو بیشتر به رابطه با اون ترغیب می کنید و سخت تر می تونم ازش دل بکنم .یعنی میشه دروغ گفته باشه ؟:54::54::54::54::54:
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
اگر دروغ هم گفته باشه فرقي توي قضيه نمي كنه
اونو مجبور نكن كه باهات رابطه اش را بيشتر كنه
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
من نمیخوام زندگیش رو خراب کنم میخوام برای همسرش مثل یه خواهر باشم .نمیخوام که زندگیشون از هم بپاشه .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
یک شب بهش زنگ زدم توی راه تهران بود .نمی دونستم برای چی رفته .یادمه یک یا دو روز شاید هم بیشتر اونجا بود بعد که برگشت شهر خودشون گفت اون زن موقتش توی تهران کار داره و میرن اونجا همدیگه رو می بینند .
حتی می خواست از اون برام خاطره تعریف کنه .
البته به من میگه اگر با یکی دیگه ازدواج کنی قول میدم دیگه کسی رو صیغه نکنم و فقط با همسر دائمم باشم .به نظر شما راست میگه یا دروغ ؟
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
غزاله خانوم چی رو از زندگی کسی می خواید که بهتون علاقه ای نداره؟ شما مشکلاتتون درونیه نه بیرونی. کمبود محبت دارید. ایشون هم فرد شایسته ای برای جبران این محبت نیست و نخواهد بود. عادتی که شما به ایشون کردید مثل دادن آب شور به یک تشنه است. بودن شما با ایشون روز به روز تشنه ترتون می کنه . اگر تشنه هستید آبی رو طلب کنید که حتی بعد از اینکه سرمنشا اون اب رو از دست دادید تشنگی تون برطرف شده باشه. به عنوان برادرتون ازتون می خوام که برای بدتر نشدن شرایط روحیتون بلافاصله برای همیشه قطع کنید. زندگی خوبی حتی درصورت بودن با ایشون انتظارتون رو نمی کشه. یکی از همکلاسیهای ما به یک پسر پیشنهاد داد اون پسر رد کردولی قضیه اونقدر کش پیدا کرد تا هر دو نامزد شدن. جالب و تلخ اینه. هنوز هم اون دختر از پسر التماس محبت می کنه! التماس محبت. فکر می کنید اگر پسر محبت رو به اون می داد همچین التماسی نیاز بود.؟
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
teke.yakh عزیز باور می کنی من همین الان داشتم ازش می پرسیدم که چطور حاضر شده به خاطر من اگر با کسی ازدواج کنم دست از صیغه کردن برداره خودش به من گفت به خاطر من هست که بتونم برم سرزندگیم و خودش هم راحت بره سرزندگیش و من تا اخر عمر اینجور نباشم.
اون به خاطر من حاضر شده از به قول خودش خوشی کردن دست بکشه.چنین ادمی شیاده ؟ دروغگوه ؟
در ضمن من هیچ وقت نگذاشتم رابطه ام با اون از حدش فراتر بره حتی یکبار گفت از این لحن رسمس خسته شده و میخواد کمی راحت تر باشیم اما من نذاشتم و گفتم همین لحن رسمی رو بیشتر دوست دارم پس از اون لحاظ که در مقابل خواسته ی نابه جایی اگر داشته باشه مطمئن باش بهش اجازه ی چنین کاری نمیدم.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
غزاله عزیز دختر خوب، یعنی چی میخوای مثل یه خواهر برای خانمش باشی؟ اگه یه وقتی یه خواهر دیگه بهتون اضافه شد چی؟
اونقدر به این آقا علاقه پیدا کردی که همه چیز رو راحت واسه خودت حل می کنی و فقط به فکر رسیدن به اون هستی، دیگه به این فکر نمی کنی که چه بهایی رو برای به دست آوردنش داری می پردازی.
در ضمن کیمیا خاتون درست میگن، البته این خصلت آقایون نیست، خصلت طبیعیه همه انسانهاس، در واقع هر چی دریا بیاد جلوتر، ساحل میره عقب تر..
:72:
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
اقای سورنا خیلی لطف می کنید که انقدر به فکر منید اما شما طوری صحبت می کنید که من فکر می کنم اصلا حرفهام رو نمی خونید .
اقای سورنا ارتباطمون از اول چت نبود .آخه من از ابتدا توی یک تالار گفتگو با اون اقا اشنا شدم .خیلی راه حلها و کلا حرفهایی که می زد و طرز فکرش خیلی به من نزدیک بود.یادمه همیشه کسی که برای اون یکی پیغام می فرستاد فقط من بودم و من اونن کلا به من بی اعتنا بود و فقط سوالهام رو جواب میداد .
گاهی که دیر جواب میداد ناراحت می شدم و اعتراض می کردم و اون هم اغلب دیر جواب میداد و توجهی به اعتراض من نداشت وقتی از اون سوال خصوصی ای می پرسیدم جوابم را نمی داد مثل اینکه از ارتباط با من می ترسید .
اون اقا وقتی صراحتا بهش ابراز علاقه کردم هر چند خودش می دونست یه عالمه از خدا گفت که باید به خدا تکیه کنم باید از ائمه بخوام که این محبت رو از دلم بیرون کنند گفت که خودش حساب زندگیه و نمیتونه برای من کاری بکنه .ازش خواستم رابطه اش رو با من قطع نکنه چون اون می گفت وقتی پسری متوجه ی علاقه ی دختری میشه اگر نتونه با او ازدواج کنه باید رابطه اش رو با او قطع کنه .اما او گفت که قرار نیست ارتباطمون تموم بشه و تا حدودی ارام شدم .
بعد از پیغام خصوصی ارتباطمون به چت کشیده شد .من ازش می خواستم که با من ازدواج کنه می خواستم از همسرش اجازه بگیره و با من ازدواج کنه چون توی یک داستان توی مجله خونده بودم دختر پسری به هم علاقه داشتند اما قرار بود پسره با دختر دیگری ازدواج کنه .شب عروسی پسر دختره میره با عروس خانم صحبت می کنه و اون دختری که عروس بوده ازدواج رو به هم میزنه واون دو تا با هم ازدواج می کنند مثل یه رویاست واقعا که توی این دنیا جایی برای این زیباییها نیست .من این رو به اون اقا گفتم و خیلی ناراحت شد و گفت اینطوری ابروم میره و گفت همسرم رو دوست دارم در حالیکه من قبل از این موضوع به مدت چند ماه فکر می کردم او هم به من علاقه داره .
در ضمن اون هیچ وقت خودش رو عاشق من معرفی نکرد و هیچ وقت نگفت این کار رو بخاطر تو انجام میدم اما هر کاری که می کرد به خاطر من بود البته نه اینکه فکر کنم دوستم داشته باشه .فقط از روی انسانیت بود و بس
اما دل اون رو ندارم که چنین ادمی رو از دست بدم .من میشم مرده ی متحرک اخه چطور فراموشش کنم ؟
می دونم این حرفم باعث میشه که نسبت بهش بد بین بشید اما گاهی که یه حرفهایی رو به شوخی میزنه من مطمئنم که این رو به خاطر این میگه که من ازش بدم بیاد چون یکبار بهش گفتم از اینکه مثل مردهای دیگه دنبال سوءاستفاده و دوستی نیست ازش خوشم میاد اون هم به شوخی گفت که بهتر بود من یه چیزی ازت می خواستم .بعد گفت شوخی کردم .و من مطمئنم که به خاطر اون حرف اون روزم که از این طور مردها بدم میاد گاهی یه حرفهایی میزنه تا من ازش بدم بیاد و دل بکنم .یعنی حرفهایی میزنه که من فکر کنم مرد بدیه.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
چه جالب. شما به فردی علاقمند شده اید که نه او را دیده اید و نه شناخت کاملی نسبت به او دارید و فقط مجذوب حرف های او شده اید که برای شما بسیار آرامش بخش است. ولی دلیل اینکه شما تا این حد به او وابسته شده اید عجیب نیست چون در ذهن خود فردی را تصور می کنید که از هر لحاظ کامل است حتی اگر ایراد هایی هم داشته باشد این حرف های آن آقا نیست که شما را مجذوب خود کرده بلکه شکل ها و تصور های ذهنی شما از اوست که شما را این قدر وابسته کرده است. این ذهن و احساس است که علاقه و حس خوبی را در شما ایجاد کرده.
و یک دلیل دیگر که اکثر دختر ها با آن آشنا نیستند و راه مقابله با آن را نمی شناسند و این "نیاز همدردی و هم صحبتی و تکیه کردن بر فردی است که ساخته ذهن شماست" این نیاز یکی از بهترین نیاز های انسان اما یکی از خطرناک ترین آنها نیز هست. و به نظر من این نیاز شما شاید توسط پدر و مادر و اطرافیان ارضا نشده و حالا به شکلی دیگر خود را نشان می دهد.
پس تنها راه خلاصی از این وابستگی ...... دور کردن تصویر های ساختگی در ذهن شما است . دوست عزیز کمی فکر کن به دنبال که میروی به حرف دل گوش میدهی یا گه گاهی نیز منطق خود را بکار می اندازید. بهترین کار این است که کم کم ذهن خود را مشغول یک سرگرمی و یک کاری کنید بخصوص در جامعه قرار بگیرید و با افراد مختلف روبه رو شوید آن وقت می بینید عقاید شما به آن چیزی که در درون شما است و آن چیزی که در بیرون اتفاق می افتد متفاوت هست. نگران نباشید کم کم مشکل حل می شود . صبر کنید . امیدوارم همیشه موفق باشی.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
نقل قول:
نوشته اصلی توسط digitalman
خانم غزاله ؛ من فکر میکنم شما اصلا جوابهای دوستان را نمیخوانید و یا لا اقل به آنها توجه نمیکنید .
دوستان من فکر میکنم این خانوم همه را سر کار گذاشته .
این آقا چطور توانسته در 23 سالگی ازدواج کند و دوهمسر صیغه ای هم داشته باشد ؟ کی مدرک گرفته ؟ کی سربازی رفته ؟ شغلش چی هست ؟
دوستان آیا منطقی است دختری چون در یک تالار گفتگو از کسی سوال پرسیده بعد عاشق آن فرد بشود و پیشنهاد کند همسر دوم آن فرد بشود ؟
اول حرفهای من رو با دقت بخونید بعد بیاید اینجا این حرف رو بزنید خواهشا
اگر نخوندید پس لطفا این حرف رو هم نزنید .:47:
شما نمیخواید جواب ندید ولی نمیخوام که شما باعث بشید دیگران به من بدبین بشند .
اگر سوالی داشتید از خودم می پرسیدید .من مرض ندارم که کسی رو سرکار بذارم .:54: