بهش گفتم فقط تا عید وقت داری که بیای خواستگاری !
سلام
:302::302:
یکی به من بگه که کارم خوب بوده یا بد
البته خودم فکر میکنم کارم درست بوده
اما یک درصد هم شاید باید میزاشتم خودش تصمیم میگرفت
نمیدونم
ماجرا این بود که : من با یک پسری سه - چهار ماهی آشنا شده بودم و در این مدت کاملا با هدف ازدواج هر روز یا تقریبا یک ر.ز در میون همدیگرو میدیدم و در مورد خودمون و خانواده هامون صحبت میکردیم
هر دو هم عاقل و بالغ بودیم و منطقی فکر میکردیم
تا اینکه من دیگه خسته شدم و بهش گفتم که تا عید باید تکلیف منو روشن کنی یا بیای جلو یا تمومش کنیم
اونم گفت نمیتونه تو 4 ماه تصمیم بگیره
و باید زمان بیشتریو با هم باشیم
هر چیم میگفتم دیگه زمان میخوای چیکار ...جواب درستی نداد
منم بهش گفتم کسی که تو 4 ماه نتونه تصمیم بگیره تو یکسال هم نمیتونه تصمیم بگیره
خلاصه که تمومش کرد !
هی
الان ناراحتم
نمیدونم عجله کردم یا نه
اما منم که نمیتونستم با این باشم تا هر وقت که دلش میخواست
شما بگید ، جای من بودید چه میکردید؟
RE: بهش گفتم فقط تا عید وقت داری که بیای خواستگاری !
RE: بهش گفتم فقط تا عید وقت داری که بیای خواستگاری !
سلام
عزیزم گریه نکن
من اگه جای شما بودم از اول با خانوادم در میان می گذاشتم. و از اون آقا می خواستم با اجازه خانوادم با من در ارتباط باشه، و کاملا منطقی و با حضور یه مشاوره خوب به این نتیجه می رسیدیم که بدرد ازدواج با هم می خوریم یا نه...
من فکر کنم شما وابسته ایشون شدید. امیدوارم از سر احساسات این نتیجه نرسیده باشید که با ایشون ازدواج کنید.
بازم صبر کنید اگه قصدش ازدواج باشه بر می گرده
در ضمن به نظرم کار خوبی کردید.
نگران هم نباشید از خدای بزرگ کمک بخواید. امیدوارم هر چی خیره بشه.
RE: بهش گفتم فقط تا عید وقت داری که بیای خواستگاری !
اون اگر واقعا قصد ازدواج با شمارو داشته باشه بصورت رسمی اقدام میکنه بعد میتونید نامزد باشید برای شناخت بیشتر همدیگه پس اگر اینکارو نکرد مطمئن باش قصد دیگه ای از این ارتباط داره
RE: بهش گفتم فقط تا عید وقت داری که بیای خواستگاری !
سلام
با estar7 وRozeRoshan موافقم . کار درستی کردید .
RE: بهش گفتم فقط تا عید وقت داری که بیای خواستگاری !
منم به نظرم میاد اگه اون واقعا قصدش ازدواج بوده باشه بازم میاد
RE: بهش گفتم فقط تا عید وقت داری که بیای خواستگاری !
سلام دوستان گرامي و عزيز و ارجمند و خوب:43:
دوست من،مطمئن باش كار درست رو كردي اگه با تعيين حد و مرز ميتوني ببيني تصميمش چيه
موفق باشيد
يا حق:72::43::46:
RE: بهش گفتم فقط تا عید وقت داری که بیای خواستگاری !
سلام بر دوست گرامی...خوب شما اطلاعات کمی دادید...سن خودتان و او را نگفتید...میزان تفاهم خانوادیتان...سطح فرهنگیتان...
ببینید شما می گویید چهار ماه با هم رابطه داشتیم آیا در این چهار ماه می شود کسی را شناخت؟؟؟ پس باید زمان بیشتری سپری شود اما بدون وابستگی و ایجد صمیمیت...
شما نباید عجله کنید آنهم در امر مهم ازدواج....
اما اگر در این مدت تمام تحقیقات را کرده و از او و میزان تفاهم خانواده هایتان اطلاع کسب کرده اید ...این دیگر بحث دیگری است..شما پیشنهاد داده ید و اگر او هم مایل باشد حتما به صورت رسمی به خواستگاریتان خواهد آمد.
ولی این را هم در نظر بگیرید چهار ماه برای شناخت و ازدواج کافی نیست....چون در طول زمان هست که فرد در مقابله با مشکلات خود را نشان می دهد...بهتر است اگر او هم مایل باشد صبر کنید تا بدون اینکه بهم دیگر وابسته شوید یا صمیمی شناخت بهتری از یگدیگر داشته باشید اما باز هم می گوییم ارتباط شما فقط باید مانند یک فرد عادی باشد و نه مانند یک دوست دخترپسری.
کاش کمی بیشتر در مورد خود و او توضیح می دادید تا می توانستیم واضح تر راهنمایی کنیم.
RE: بهش گفتم فقط تا عید وقت داری که بیای خواستگاری !
دوستان نظرات خوبی دادند که من هم موافقم
تصمیم درستی گرفتید
RE: بهش گفتم فقط تا عید وقت داری که بیای خواستگاری !
سلام
اولا ممنونم از همه ی دوستان که نظر دادند
نقل قول:
نوشته اصلی توسط estar7
سلام
عزیزم گریه نکن
من اگه جای شما بودم از اول با خانوادم در میان می گذاشتم. و از اون آقا می خواستم با اجازه خانوادم با من در ارتباط باشه، و کاملا منطقی و با حضور یه مشاوره خوب به این نتیجه می رسیدیم که بدرد ازدواج با هم می خوریم یا نه...
من فکر کنم شما وابسته ایشون شدید. امیدوارم از سر احساسات این نتیجه نرسیده باشید که با ایشون ازدواج کنید.
بازم صبر کنید اگه قصدش ازدواج باشه بر می گرده
در ضمن به نظرم کار خوبی کردید.
نگران هم نباشید از خدای بزرگ کمک بخواید. امیدوارم هر چی خیره بشه.
خانواده هامون یک جورایی اطلاع داشتند ، یعنی مادر من و مادر اون میدونستند که ما با هم ارتباط داریم تا شناخت به دست بیاریم
اما به صورت رسمی هنوز خانواده ها با هم آشنا نشده بودند
قرار بود مشاوره هم بریم که چون ایشون گفتند که بعد عید بریم و من گفتم قبل عید باید خانواده ها همو بشناسند ...دیگه بهم خورد !