RE: او را خيلي دوست دارم. اما...
rain=باران گرامی؛ببینید . . .این طور که شما گقتید: شما که نمی نوانید با او ازدواج نمایید و چون مذهبی هم هستید امکان دوستی با او را ندارید و تازه به نظر بنده در عالم دوستی این کار نامردی است.البته من به حسن نیت شما و پاکی داتان اطمینان دارم . . .
با این اوصاف به نظر من بی خیالش شوید خیلی بهتر است،من بی خیال یک بنده خدایی چند سال پیش شدم،شکیبایی و همت می خواهد،البته سخت است،درد دارد،سوز دارد؛اما *زمان* و سرگرم شدن به دیگر کارها همانند:درس،هنر،ورزش و خانواده کمک حال است.
زیاد در فکرش نباشید،موضوع می شود؛خدا را چه دیدید شاید تا آن زمان عروس نشد؟؟؟در ضمن چرا این مطلب با غمخوار اصلی خود یعنی:مادر گرامیتان در میان نمی گذارید؟؟!!
RE: او را خيلي دوست دارم. اما...
سلام
خوشحالم که دوستان از همه جنبه ها و زاویه هایی که دیدند راهنمایی کردند و خیلی هم جالب بود.
البته من نمی تونم با پست شماره 8 merka موافق باشم، دوستان دیگه هم علتش را گفتند چون تبعاتش با توجه به موقعیت شما جبران شدنی نیست.
به نظر من شما باید به شیوه حل مسئله با این موضوع برخورد کنید. چطور؟
ببینید، داده های شما اینها هستند.
- خانواده های مذهبی
- همچنین عقاید خودتون که مذهبی هست.
- احساس دوست داشتن شدید شما نسبت به او با توجه به دیدارهای پوشیده و کوتاه از او
- دوستی شما با برادرش
- عدم شرایط ازدواج برای شما
- مهیا بودن شرایط برای دختر خانم.
اما نداده های شما:
- عدم اطلاع در مورد موقعیت آن دختر در زمینه های
* نظرش در مورد وقت ازدواج
* نظرش در مورد ازدواج با شما
* معیارهایش برای قبول همسر
* میزان انطباق او با معیارهای شما برای ازدواج
* و....
- عدم اطلاع از نگرش خانواده دختر و دوستتون در مورد این مسئله
- عدم اطلاع از نگرش خانواده اتان نسبت به این مسئله و
- و .....
حالا با این داده ها و نداده ها باید مسئله خود را حل کنی.
ارتباط مستقیم به خاطر جوهای خانوادگی و عکس العمل احتمالی آن دختر که شما آگاهی ندارید ریسک بالایی دارد.
در میان گذاشتن با دوستتون نیز به خاطر نداشتن اطلاعات کافی در مورد او صحیح به نظر نمی رسد.
از طرفی به خاطر نداشتن اطلاعات کامل از آن دختر و ....، ممکن است ، اصلا معیارهای لازم برای ازدواج شما فراهم نباشد ، علیرغم اینکه دوستشون دارید.
چه باید کرد؟!
همین طور که دوستمون اشاره کرد، هر کاری راه و روشی داره.....، حتی خانواده های سنتی هم نسبت به اینگونه مسائل روشهای خاص خود را دارند.
اگر بحث دوست دختر و پسر بازی و یک رابطه هیجانی نیست.( که با صحبتهای شما متوجه شدم اینگونه نیست) و بحث ازدواج هست. راهش اینست که بطور رسمی با خانواده مطرح شود و پیگیری شود. نه اینکه اکنون ازدواج کنید. نه ! بلکه برای شناخت دقیق اقدام کنید. چون نمی توانید این مسئله را به چند سال بعد موکول کنید در حالیکه همه شرایط ازدواج و معیارها را بررسی نکرده اید. یعنی اگر هم بخواهید این مسئله را به تعویق بیندازید باید شناخت اولیه از مجراهای رسمی انجام شده و تعهداتی بین شما فراهم گردد. خیلی موارد بوده است در همین گام اول و بررسی اولیه طرفین به کلی قید هم را زده اند. اما اگر هر دو نفر شرایطشون به هم می خورد و خانواده ها هم قبول کردند، بعد همانها برای چند سال آتی طبق هنجارهای خودشون متعهد می گردد.
RE: او را خيلي دوست دارم. اما...
مدیریت محترم این مشکل برای من هم پیش اومده واقعیتیه که یک سر این ماجرا اون دختر خانمه شاید اصلا این دختر به ازدواج فکر نکنه یا شاید هم به کس دیگری فکر می کنه درمیون گذاشتن این مطلب با برادرش مساوی با بهم خوردن یه دوستی اگر هم با شرایطی که این آقا دارن از طریق خانوادهشون مطرح هم بشه باز هم این دوستی بهم می خوره مگر اینکه این دختر خانم هم خواهان این علاقه باشن که خب درسته شاید دوستی بهم بخوره ولی ارزششو داره چون یه رابطه محکم تر و پایدار تری بوجود میاد اونوقت باید بزرگتر ها در جریان قرار بگیرن و مشکلات رو حل کنن می بینید باز هم در انتها به نظر دختر می رسیم
فکر می کنم ماجرا انتخاب بین بد و بدتره
RE: او را خيلي دوست دارم. اما...
فقط در جوابي بهاره محترم
از اينكه انواع عشق را با چاشني داستان و در قالب حكايت معرفي نموده و سعي در كمك به بنده نموديد ممنونم. اما مثل اينكه شما بيشتر از بنده در مورد اين موضوع مي دانيد. چون من هر چه دليل ميارم كه بابا اين عشقه شما ميگيد هوسه.
جالبه بدونيد بنده به ظواهر ايشون كممتر از درونياتشون اهميت ميدم. همونطور كه قبلا هم گفتم ايشون چهره ي جذابي ندارند و صورتاً يك دختر معمولي به حساب مي آن. هيچ نوع سبكي و حركتي كهاز بعضي دختران تازه به دوران رسيده مشاهده ميشه از ايشون نديدم جز متانت و وقار.
حال ديگر من نميدونم چي بگم كه شما قبول كنيد اين عشقه نه هوس.
يا علي
RE: او را خيلي دوست دارم. اما...
مدير محترم.
با سلام وعرض ادب وممنوم از اينكه شرايطي رو براي خيلي از جوونها بوجود آوردين كه بتونن درد دل كنن راهنمايي بخوان و در موارد بسياري راهنمايي هم شدن.
به مطلب خوبي در مورد نداده ها اشاره كردين كه ميخواستم جواب بعضي از اونها رو بدم.
نداده های من:
- عدم اطلاع در مورد موقعیت آن دختر در زمینه های
* نظرش در مورد وقت ازدواج(اطلاع دقيقي ندارم. چون رفت و آمد وصحبتي با هم نكرديم)
* نظرش در مورد ازدواج با شما((اطلاع دقيقي ندارم. چون رفت و آمد وصحبتي با هم نكرديم)
* معیارهایش برای قبول همسر((اطلاع دقيقي ندارم. چون رفت و آمد وصحبتي با هم نكرديم)
* میزان انطباق او با معیارهای شما برای ازدواج(او درصد بالايي از معيارهاي من را براي ازدواج دارد. اما مطمئن هستم كه اگر روزي بتوانم با ايشون صحبت كنم حتي در عرض 5 دقيقه خيلي از اين ندانسته ها به دانسته مبدل خواهد شد)
- عدم اطلاع از نگرش خانواده دختر و دوستتون در مورد این مسئله(فكر نمي كنم اونها در مورد ازدواج مشكلي داشته باشند. اما من تا الان يه مطلبي رو در اين مورد نگفته بودم. من قبل از اينكه با اين دوستم رفقاي بسيار نزديكي بشيم با برادر بزرگتر ايشون دوست و يا شايد همراه بودم. طوريكه برادر بزرگترشون كه الان هم رابطه نزديكي داريم به قدري بنده رو و بنده ايشون رو دوست داريم كه ايشون بنده رو داداش خودش و به عنوان برادر خودش خطاب مي كنند وهنوز هم همينطوره. بنده مطمئن هستم كه اين دو برادر به قدري به بنده علاقه دارند و نسبت به هم محبت داريم كه پس از مطرح شدن موضوع هيچ نوع مخالفتي ندارند و راضي خواهند بود. اين رو از حرفهايي كه اونها بهم گفتند دارم ميگم. اما خب سختي كار زمان و چگونگي مطرح شدنه نه بعد از ون. )
- عدم اطلاع از نگرش خانواده تان نسبت به این مسئله (خاونداده من با وجود شرايط هيچ مشكلي در اين زمينه ندارند و مطمئن هستم نظرشون در مورد اون خوانواده مثبت و قابل قبول هست)
RE: او را خيلي دوست دارم. اما...
سلا rain عزیز
من 1 سوالی دارم گفتی احساست عشقه !؟ درست؟؟
میخوام بهم بگی عاشق چی شدی؟؟ یا اینطور بگم چیه چیزی باعث عشق تو به اون دختره؟
RE: او را خيلي دوست دارم. اما...
اگر میخواهی باهاش دوست بشی اصلا فکرشو نکن هر چیز بدی که اسمشو بزاری هست .
اما اگر برای ازدواج میخواهی بهترین گزینه مامان جون یا خواهر جون یا خاله جون یا عمه جون یا مادربزرگ جونه :D
البته برای صحبت کردن با مادر و خانواده دوست شما، نگران نباشید خیلی ها با خواهر دوستشان ازدواج کرده اند و مشکلی هم نداشته
RE: او را خيلي دوست دارم. اما...
من نمي دونم چه طور مي نويسم كه بايد براي هر كس توضيح بدم. اگر جوابهاي قبلي هم در صفحه اول و هم در صفحه دوم رو مي خوندي فكر نمي كنم ديگه جاي سؤالي باقي مي موند.
اما يكبار هم به تو ميگم چون اميدوارم كمكم كني.
شما درست گفتيد بنده عاشق ايشون شدم. مي خواي بدوني از كجا چنين چيزي ميگم؟ مي خواي مطمئن بشي كه هوس نيست؟
من عاشق متانت ايشون، عاشق سر سنگيني ايشون، عاشق رفتارپشت پرده و حياي ايشون شدم. اصولا هوس به موجب سبكي، عشوه، خنده و شوخي، صحبت هاي آن چناني و مثل اينها پيش مي آد.
من يك سري معيارهايي رو براي دختري كه در آينده قراره باهاش ازدواج كنم رو براي خودم مد نظر قرار دادم. از من نخواه كه بهت بگم اين معيارها چيه. چون هر كس براي خودش اين معيارها رو يه جورايي اسرار مي دونه.
بعدش اون خواهر بهترين رفيقمه. يا بهتر بگم اون خواهر 2 تا از بهترين رفيقامه. من رفيقامو ميشناسم. ما ها تو مسجد به هم ديگه آشنا شديم. ما تربيت شده مسجديم.اين رو گفتم چون بدوني هيچ وقت دنبال دختر و ارتباط با اونها نبوديم و در ضمن اين دو برادر هم تربيت مسجدي دارند و به خونواده هاشون هم منتقل كردند. من به اونها اطمينان كامل دارم. و لذا به خونواده ي اونها هم اطمينان كامل دارم. يعني مطمئنم اون خونواده يك خونواده سالم و صميمي و منطقي هستند و در خودشون محبت و صميميت وجود داره. مخصوصا بين اين خواهر و برادر. جالبه بهت بگم اين دختر چهره آن چناني هم نداره. و چون هميشه من ايشون رو بدون آرايش و يا در حجاب و وقار كامل ديدم مطمئنم معيارهاي زيادي(نه همگي) از يك دختر پاك و نجيب رو داره. ضمنا خبر دارم كه اون دختر نمازش هم ترك نميشه. اما از طرز تفكر اون هنوز اطلاع دقيقي ندارم اما به طور 80 در صد مطمئنم اون دختر تفكراتي نزديك به من داره. چون مي بينم كه با برادرانش خوبه و يه جورايي زير دست اونها بزرگ شده و مادرش هم انسان مهربان و احساساتيه.
فقط تو رو به جان هر كس كه دوست داري مثل بقيه نگو كه از روي عقل تصميم بگير و از اين حرفا. چون من معيارهاي عقليم با شرايط اون دختر تطابق داره. عواطف و احساساتم هم اون رو انتخاب كرده. پس مي بيني كه از هر دو منظر عقل و عشق راه درستي رو انتخاب كردم.
من تا حدي تونستم نفرات قبلي رو قانع كنم.اينه كه اونها هم بعد از مطمئن شدن از درستي اين موضوع راهكارهايي رو پيشنهاد دادند. اميدوارم قانع شده باشي و پيشنهادتو برام مطرح كني. من منتظر جوابت هستم.
يا علي
RE: او را خيلي دوست دارم. اما...
rainعزيزم سلام . عاشق شدن احساس قشنگيه كه شايد هممون توي مقطعي از زندگي لذتش رو چشيديم و تو رو درك ميكنم اما عزيزم اگر واقعا اون دختر رو دوست داري و نميخواي از دستش بدي و اون رو براي ازدواج در نظر گرفتي با توجه به موقعيتت كه فقط خودت ميتوني بسنجي يكي از اين دو راه رو ميتوني انتخاب كني 1- دوستت رو در جريان بگذار دوست داشتن كه گناه نيست بهش بگو خواهرش رو دوست داري قصد ازدواج داري ولي فعلا موقعيتت مناسب نيست بعد خانوادت رو در جريان بگذار اونها رو از احساست به اون دختر اگاه كن و ازشون بخواه كه از اون خواستگاري كنند اگر او هم به شما علاقمند بود و خانوادش موافق باشندشما ميتونيد تا زماني كه شرايط ازدواج پيدا كرديد نامزد باشيد 2-فعلا اقدامي نكني و صبر كني و احساس قشنگ و پاكت رو تو قلبت نگه داري مطمئن باش كه اگر او سهم عشق تو توي اين دنيا باشه خدا براي تو نگهش ميداره گر نگه دار من انست كه من ميدانم شيشه را در بغل سنگ نگه مي دارد
RE: او را خيلي دوست دارم. اما...
سلام rain عزیز
ممنون از جوابت اول از همه باید بگم من پستهای قبلی رو خوندم و نمی خواستم احساس عشق و هوس رو در تو امتحان کنم فقط می خواستم نحوه جوابت رو در حال حاظر بدونم
پسر خوب عشق و عقل اصلا با هم جور در نمیایند
عشق بر هم زننده همه قوانین است اما دوست داشتن احترام و پایبندی به یکسری اصول است که هیچ انراز ای زا در بر نمیگیرد
اول سعی کن این تفاوت رو در خودت بسنجی دوست من
در مورد مسئله تربیت شما هم من شکی نداشتم و ندارم عزیز امیدوارم بتونم بهت کمک کنم تا بهتر تصمیم بگیری
یه سوال دیگه دارم برای زندگیه مشترک و آینده ات حتما نقشه ای داری انتخاب همسر آینده ات رو از چه زمانی میتونی قطعی بدونی؟ یا خیلی خودمونی کی میخواهی ازدواج کنی؟ (فقط لطفا به مشکلت با دختری که دوست داری فکر نکن )