اختلاف دید گاه من و شوهرم
سلام دوستای گلم
من تازه با این سایت آشنا شدم کلی هم بدردم خورده ولی مشکل من اونجوری که می خوام حل نشده.
من و شوهرم دو ساله عقد کردیم.البته با اعتراض شدید خانواده ها.ولی شوهرم اون هیجان و عشقی رو که هرزنی می خواد نداره.عقاید خاص خودشو داره.بعد دو سال هنوزم شوقی برای رفتن به خونه نداره.همه ی کارارو با کلی آرامش انجام میده یا زمان زیادی می بره که انجام بده.لجبازو کینه ایه.منم آدمیم که دوس دارم همه کارا به وقتش حل بشه و کلی مشکل دیگه که تو ارسال های بعدی میگم.دیگه نمی کشم خسته شدم.لطفا کمکم کنید
RE: اختلاف دید گاه من و شوهرم
مشکل منو داری.همه ی مردا یه کم خونسردیو دارن شوهر من که میدونم به خاطر سنشه.:302: منم حرص میخورم
RE: اختلاف دید گاه من و شوهرم
یاغیش سلام
به تالار همدردی خوش آمدی
سر حوصله بیشتر از خودت و مشکلت بگو تا دوستان راهنماییت کنن
نگران نباش راه حل داره
موفق باشی
RE: اختلاف دید گاه من و شوهرم
خوش آمدي ياغيش جان.
چرا خانواده هاتون مخالفت شديد داشتن با ازدواجتون؟
منظورت از عقايد خاص خودش چيه؟
ميشه بگي هر دو چند سال دارين؟تحصيلاتتون چيه؟
اگر بيشتر توضيح بدي راحت تر ميشه كمك كرد عزيزم
RE: اختلاف دید گاه من و شوهرم
سلام دوستای گلم ممنون که می خواین کمکم کنین
من 26 سالمه و نامزدم 34 سال هردو لیسانسیم.علت مخالفت خانواده همسرم این بود که از نظراونا ما از طبقه پایینیم و به اصطلاح فرهنگمون کمه.و خانواده منم می گفتن که مادر پسره نااهله و عروسو اذیت می کنه که همونطورم شد. و بابام که با پسره حرف زده بود می گفت پسره خیلی مظلومه و نمیتونه با اون خانواده زن نگه داره.
درست بعد یک ماه حرفای بابام ثابت شدن.درکل مادر شوهرمن به خودش خیلی می نازه.در حالیکه از لحاظ مالی و کمالات خانواده من بیشترن نه اینکه بخوام تعریف کنم.
مثلا اوایل که من میرفتم مهمونیاشون همه می گفتن عروستون خیلی خوشگله با کمالاته و....ولی اینا یه بار نگفتن آره راس میگین.
در ضمن بگم که من یه خواهرشوهر دارم که اونم چندسالی میشه که درشرف طلاقن و سر مهریه تموم نکردن و علت اصلی حسادت خواهرشوهرمه.به نوعی روانی شده و میگه من باید بردشون باشم ولی من دیگه نمیکشم.لطفا راهنماییم کنین
RE: اختلاف دید گاه من و شوهرم
کسی نمی خواد راهنماییم کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:325:؟؟[
RE: اختلاف دید گاه من و شوهرم
یعنی کسی چیزی واسه گفتن نداشت؟
RE: اختلاف دید گاه من و شوهرم
سلام باران جان:)
شما حرفات رو خیلی پراکنده می گی و مشخص نیست مشکل اصلیت چی هست !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یاغیش
شوهرم اون هیجان و عشقی رو که هرزنی می خواد نداره.
عقاید خاص خودشو داره.
همه ی کارارو با کلی آرامش انجام میده یا زمان زیادی می بره که انجام بده.
لجبازو کینه ایه.
درکل مادر شوهرمن به خودش خیلی می نازه
مثلا اوایل که من میرفتم مهمونیاشون همه می گفتن عروستون خیلی خوشگله با کمالاته و....ولی اینا یه بار نگفتن آره راس میگین.
علت اصلی حسادت خواهرشوهرمه.به نوعی روانی شده و میگه من باید بردشون باشم
ببین برای اینکه بتونی نتیجه بگیری باید اول مشکلت رو کوچیک کنی و دونه دونه بهشون بپردازی نه انقدر کلی و از هر جهتی
الان مشخص نیست مشکلت تفاوت دیدگاهت با همسرته؟چیزی که تو عنوان نوشتی
مشکلت خونسردی همسرته؟و هیجان نداشتنش؟
اصلا مشکل با مادر شوهرته و خواهر شوهر؟؟
درسته ممکنه همه این مشکلات رو باهم داشته باشی ولی باید اونارو دسته بندی کنی
و بدون همه مشکلات رو یهو نمی شه حل کرد دونه دونه و پله پله باید حل شن
یکم با آرامش بشین فکر کن
در مورد مادر شوهرت که به خودش می نازه یا اینکه ازت تعریف نمی کنند!!
اینا واقعا مشکلات پیش و پا افتاده ای هست و خیلی ها این مشکلات رو دارن مسائل حاشیه ای هستن..نمی گم آدم رو ناراحت نمی کنه ها..ولی می گم ارزش ندارن به خاطر این چیزا ناراحت شدی
این نوع مشکلات همیشه بین عروس ومادر شوهر بوده وباید نسبت بهش بی اهمیت باشی
به مرور زمان اگر اونها رفتارخوب شما رو ببینن خودشون رفتارشون بهترمیشه
RE: اختلاف دید گاه من و شوهرم
سلام نازنین جان
شما راس میگین من تو این دو سال اونقدر زجر کشیدم که خودمم گم کردم.خانواده همسر من جز خودشون کسی رو تایید نمی کنن خیلی رفتاراشون آزاردهنده هست ووووو
اینجا مشکل مورد نظر من اینکه اولا شوهرم واسه هرکار زمان زیادی می بره که حلش کنه خیلی کارا هس که از زمان دو سال پیش نیمه تموم مونده ولی مهم نیست با اینکه ضرر مالی می کنیم بازخیلی خونسرده مثلا خانوادش هرکاری میکنن که هردومون ناراحت میشیم هیچ اعتراضی نمی کنه و در کل احساس می کنم که افسردگی داره نمی خنده شاد نیست هیچی خوشحالش نمی کنه همه میگن قدر زندگیت و زنتو بدون ولی اون انگار راضی نیس دوس نداره در مورد زندگیمون من نظر بدم فقط می خواد خودش تصمیم بگیره با اینکه شاید به ضرر زندگیمونم باشه میگه میدونم بد می کنم ولی من اینطورم..........
RE: اختلاف دید گاه من و شوهرم
سلا یاغیش عزیز میدونی منم کمی مشکلات تورو دارم اما نه به این وسعت عزیزم
.1قبل از هرچیز زودتر عروسی کن فکر میکنم گفتی که عقد هستی اگر عقد هستی زودتر ازدواج کن چون عقد طولانی باعث اختلافات زیادی میشه در مورد خانواده شوهرت هم سعی کن واست مهم نباشه که چی میگم من خودم وقتی که عقد بودم خیلی حساس بودم اینکه ماد شوهرم کوچک ترین حرفی میزد من خون به پا میکردم اما بعد از عروسی دیگه واسم مهم نبود کی چی میگه چون دوست نداشتم زندگی دونفره ام رو به خاطر 1 مشت حرف داغون کنم
2. بدی خانواده شوهرت رو به شوهرت نگو چون بی فایده است و فقط خودت رو خسته میکنی هیچ مردی حاضر نیست بدی خانواده اش رو بپذیره
3 . سعی کن به شوهرت محبت کنی من امتحان کردم اول هر جمله ات یه عزیزم بذار ببین همین یه کلمه ساده چه تاثیری داره
4 که از همه مهمتره واسه بالابردن مهارت های رفتاری شوهرت حتما به 1 مشاور مراجعه کن
امیدوارم مشکلت حل بشه و شاد بشی:323: