-
سلام
در مورد روابط با خانواده همسرت عجله نکن . فعلا نیازی نیست براش انرژی صرف کنی. هر وقت مجبور بودی برخورد داشته باشی با احترام برخورد کن ولی زیاد توجه نکن و فعلا فکر و وقتت رو صرف مسایل حساس تر و مهمتر کن که اولین و مهمترین و فوری ترینش موضوع خانه هست . من نمیدونم شما جند وقته با همسرتون توی خونه مادرت زندگی میکنید ولی این رو مطمینم که این روال به هیچ وجه به نفع شما نیست. مگر کرایه کردن یک خونه چند روز طول میکشه ؟ چرا شوهرتون اقدام نکرده؟ چرا مجبور هستید خونه مادر شما باشید؟ ایا احتمالش هست که شوهرتون برای برگرداندن شما و جلب اعتماد یا گول زدنتون به زمان نیاز داره و حالا داره با این کار برای خودش زمان میخره تا شما رو به نحوی به خانه مادرش برگردونه؟ ایا احتمال داره همچنان تحت تاثیر خانواده جرات نداره خانه تهیه کنه؟ این مسیله فوریتی هست. میدونم خوشتون میاد که یک مدت هم همسرتون با خانواده شما زندگی کنه یک جورهایی ادم دلش خنک میشه ولی در کل به ضرر شماست . تا ابها از اسیاب نیفتاده فشارها رو برای تهیه هر چه سریعتر منزل بیشتر کنید وگرنه ممکنه زحماتتون به باد بره.
-
سلام.دلیل کرایه نکردن خونه ببه خاطر اینکه قراره تا ماه بعد پول بگیره از جایی که کار کرده بعد خونه کرایه کنیم و بریم خودمم دوست ندارم خونه مادرم بمونم چون زیادیم راحت نیستم اللن تغریبا دو ماه اینجاییم و مخصوصا شوهرمم که میاد اصلا راحت نیستم ولی چاره ای ندارم جایی دیگه نیست بریم و نمیخوامم به هیچ وجه خونه خودمون برگردم. خودشم این میدونه و بهش گفتم بر نمیگردم.به خانوادشم گفتم. خانوادشم میدونن که میخوایم خونه بگیریم و فکر نکنم به خاطر مخالفت اونا باشه که شوهرم خونه نگیره. خودش که گفته الان پول کافی نیست و ماه بعد میتونه.
در مورد خانوادش و من هم شاید هم من زیادی رو خانوادش حساس شدم اونم فقط به خاطر اینکه خانوادش عامل نباشه دوباره روز از نو باشیم.یکی دوباری که تو این مدت رفتم جای ادمم نزاشتنم اصلا کاملا بلاجبار سلام خداحافظ. نه زنگ میزنیم نه حرف میزنیم.خودشم میدونم انتظار دارن من زنگ بزنم من برم اونا هم من جای ادم نزارن این روال عروس نگه داشتنشون.
تنهام نزارین الان بیشتر از هر موقعی نیاز دارم کمکم کنین چون شرایط ما الان شبیه اینه که تازه ازدواج کردیم این شوهرمم میگه که ما الان انگار تازه ازدواج کردیم و تازه همدیگر و میشناسیم و هر کاری برا زندگیمون از دستمون بر میاد بکنیم.
نمیخوام دیگه اشتباه کنم.
-
دوستان بهم نظر بدین
من الان با خانواده شوهرم رفت امد ندارم و هر بار که همسرم میره دخترمم میبره البته هفته ای یکبار برده ولی خودش هر روز میره سر میزنه اصلا نگفته تو هم بیا بریم چون اولش بهم گفت من اصلا بهت نمیگم بیا هروقت خودت خواستی بیا بعد اون نه من نگفتم نه اون. از طرفیم دوست ندارم به هاطر رابطه من و خانوادش میون من و همسرم بهم بخوره از طرفیم دوست ندارم خودم خورد کنم و الان نمیدونم چه رفتاری چه روالی و چه کاری بکنم بهتر. لطفا راهنمایی کنین به نظرتون تو ارتباط با خانواده شوهرم و رفت امد چه روالی بردارم چی کار کنم بهتر. مطمئنن صمیمی شدن من با خانواده همسرم انرژی مثبتی هست برای شوهرم. راهنماییم کنین تا با کارهای غلط دوباره این ارتباط خراب نکنم.
-
عزیزم سلام
من دقیقا یادم نمیاد مشکل شما با خانوااده همسرت چی بوده اما هرچی که باشه اونا رو نمیتونی برای همیشه بذاری کنار و دیر یا زود باید رابطه رو باهاشون برقرار کنی.نرفتن شما برای دخترت هم خوب نیست و در روحیه اش تاثیرت بدی میتونه بذاره....
برای اینکه رابطه ات با همسرت خدایی نکرده خراب نشه بخاطر خوشحال کردن همسرت و حفظ زندگیت این دفعه همسرت رو همراهی کن.مطمئن باش کسی نمیگه شما خرد شدی.بلکه این بزرگ منشی شما رو نشون میده .و همسرت هم قطعا قدردان محبتت خواهد بود.حتی به نظر من یک جعبه شیرینی هم بگیر .خودت هم بگیر.نه اینکه همسرت رو بفرستی بره بگیره و بده دخترت بده به مادر بزرگش.
این رابطه ها بالاخره باید درست بشه و اگر نشه ضرر میزنه قطعا.همسرت هم تا مدتی میذاره به عهده خودت و بعده مدتی کشمکش و جر و بحث شروع میشه.حتما برو و کینه ها رو از خودت دور کن.زیاد باهاشون صمیمی نشو و قهر هم نباش.حد تعادل رو رعایت کن و براشون همیشه یک عروس باقی بمون.نه دخترشون باش و نه غریبه...
-
سلام
اگر هنوز جهیزیه و وسایل زندگیتون رو از خانه مادرشوهرتون خارج نکردید و خانه تان همچنان به روال سابق پابرجاست ،ورود شما به اون ساختمان نمیتونه کار درستی باشه و امکان داره شوهرتون رو برای تهیه منزل اجاره ای سست کنه. ولی اگر اسباب و اثاثیه رو خارج کردید ، مریم جان توصیه های خوبی داشتند. من کمی نگران هستم که شما گرفتار عواطف و احساسات بشید و زحماتتون هدر بره. قبل از هر تصمیم و عملی عواطف رو کنار بگزارید مثل همین مورد که نگران رابطه عاطفی بین خودتون و همسرتون هستید که ممکنه همین ترس در روند تصمیم گیری تون اخلال ایجاد کنه. اول بدون هرگونه ترس و احساسات دیگر کاملا منطقی فکر کنید اگر دیدید مشکلی وجود نداره تصمیم بگیرید بعد میتونید هر قدر دلتون میخواد به عواطف شاخ و برگ بدید و لذت ببرید. از نظر خود من اجاره کردن یک خونه نه به زمان زیاد احتیاج داره نه پول زیادی که همسرتون نتونه از پسش بربیاد . البته شرایط اقتصادی خانواده رو شما بهتر میدونید . فقط دقت کنید هر چه سریعتر این منزل تهیه بشه و تا زمانی که به خونه خودتون نرفتید محتاط باشید و گرفتار احساسات نشید. من خودم جای شما بودم تا خونه ام تکمیل نشده بود به اون ساختمان قدم نمیگذاشتم و این رو هم صراحتا به همسرم میگفتم که دلیل نرفتن من قهر و دعوا با خانواده شما نیست بلکه من تصمیم گرفتم تا خونه کرایه نشده وارد اون ساختمان نشم. البته من توصیه نمیکنم شما عین این جملات رو به همسرتون بگید ، شما خودتون باید شرایط و موقعیت رو ارزیابی کنید و تصمیم بگیرید . همه ادمها و شرایط زندگیشون باهم فرق میکنه.
در ضمن یک نکته رو فراموش نکن هیچ وقت اجازه نده ترس هات باعث بشند به دیگران بخاطر کارهای اشتباهشون ، جایزه بدی.
جایزه دادن به اشتباهات دیگران ممنوع
-
ممنون مادر و مریم جان
واقعیتش اینه که خونه ای که ما قبلا زندگی میکردیم یعنی خونه پدر شوهرم تو بالاشهر خونه مادر من هم با 15 دقیقه فاصله البته با ماشین باز بالاشهر شهر خودمون هست و الان شوهر من نمی خواد با رفتن به پایین شهر خانوادش جور دیگه فکر کنن که اره لیاقت اینا پایین شهر بود ما هم کا جا داده بودیم لیاقتش نداشتن البته این حرفی که من از حرفای همسرم به این نتیجه رسیدم.برای کرایه خونه نو بالاشهر هم 70 الی 100 ملیون پول میخواد البته تمام رهن تا خونه بگیریم واسه همین همسرم فعلا یعنی تا اخر ماه بعد میگه نمیتونه باید از جایی که کار کرده پول بگیره. در مورد برگشتن به اون خونه قبلی شوهرم میدونه که این یه اتفاق غیر ممکنیه
تو این وسط من بیشتر به این فکر میکردم که به خاطر ارتباط من خانوادش میون من و شوهرم به هم نخوره که اونم خیلی فکر میکنم میبینم نرم بهتر چون اونا تا الان نه زنگ زدن نه خبر گرفتن منم پاشدم رفتم جای ادم نزاشتن واسه چی برم خودم کوچیک کنم فکرها و اتفاقات اینده خیلی اعذیتم میکنه مثلا با خودم فکر میکنم که چله بیاد اگه همسرم بگه بریم خونه مادرش ایا برم یا نه شایدم من خودم خیلی درگیر کردم ولی از بس که از اولین روز همیشه حرف سر خانواده بود هم مال من هم مال اون واقعا تو رفتارهام گیج میمونم. وقتی رفته بودیم مشاور، مشاور میگفت ایا شما جز حرف اطرافیان و خانواده حرف و مشکل دیگه ای ندارین که واقعا خیلی کم بود حرف هر دومون جز خانواده. وایقعا دلم نمیخواد با ندونم کاری ها و بی سیاست بازی باز زندگیم خراب کنم واقعا دوست دارم ادم محکم و با جرات در عین حال با لطافت زنانه باشم و وقتی حرف میزنم واقعا محکم و واضح و درست حرف بزنم چون میدونم خواه یا نخواه پیش خانوادش و اطرافیان حرفایی در مورد این اتفاقات میافته میخوام در عین ادب و احترام کولنده حرف بزنم از حقم دفاع کنم نه اینکه سست و بی جواب وایسم نگاه کنم
مثلا همین بکباری که رفتم پدر شوهرم خیلی با کنایه حرف زد دوست داشتم از حقم دفاع کنم ولی من فقط وایستادم و نگاه کردم. و همین رفتارهام که باعث میشه در حالیکه حق هستم و در حقم ظلم شده ولی ناحق دیده بشم و اینا اذیتم میکنه
شوهرم خودش خیلی تغییر داده و اونی که الان خودش باید تغییر بده منم. و اگه ندم باز این شانس دوباره رو از دست میدم.
راستی madar این حرف اخرت که نوشتی ترسهات باعث نشه به اشتباهات دیگران جایزه بدی میشه کمی واضح تر توضیح بدی یا مثالی بزنی ممنون بخاطر وقتی که میزارید.
-
سلام
در جواب توضیحی که خواسته بودید یک تاپیک ایجاد کردم با نام چگونه با دیگران از موضع ضعف برخورد نکنیم . منبع جمله ای که براتون گفتم با توضیح کامل در این تاپیک هست.امیدوارم کمکی براتون باشه.